От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

سود مردم ما در گرانی است؟(180)

در روایات فراوانی داریم که اگر مردم برخی کارها را انجام دهند، چه و چه می‌شود و برخی از آنان عواقب اجتماعی دارد. مثلاً اگر ظلم زیاد شود، باران از باریدن منع می‌شود! ممکن است ظاهر قضیه امری ساده و دور از ذهن باشد، ولی ما می‌دانیم حتی در قرن بیست و یکم و با تمام پیشرفت‌های تکنولوژیک بشر قادر نیست باران را کنترل کند و ما می‌بینیم که نباریدن باران باعث خشکسالی شده و همه چیز گران می‌شود ویا برعکس، می‌بینیم که درختان شکوفا زده در اثر باران بی‌موقع محصولات خود را به زمین می‌ریزند و بشر با تمام غرور و تکنولوژی‌اش کاری نمی‌تواند بکند. فقط می‌تواند چند غرولند بکند که عجب باران بی‌موقعی! وتمام.
و البته شاید بگوید یک روزی خودم باران را خواهم ساخت و ابرها را بارور می‌کنم ولی بعد می‌بیند همان غرامت خشکسالی را بدهد، ارزان‌تر تمام می‌شود. این است که اکنون درسراسر جهان که کشتار مردم مظلوم ومخصوصاً شیعیان در عراق و افغانستان مد روز شده، گرانی در جهان بیداد می‌کند؛ نفت به بالای120 دلار رسیده و طلا هم به جای خود. اخیراً در نیویورک حتی در محله‌ی منهتن، به قدری زندگی برمردم سخت شده که ثروتمندان نیز از وضع ناراضی شده و شایعاتی قوی بگوش می‌رسد که فروپاشی آمریکا نزدیک است و مردم می‌خواهند با ندادن مالیات باعث ازبین رفتن دولت مرکزی شوند و خود به 52 کشور تقسیم شوند تا شاید از زیر بار سنگین هزینه حملات آمریکا به عراق وافغانستان کمی راحت شوند.این گرانی وموج عظیم بالارفتن قیمت‌ها، کم کم به ایران هم می‌رسد وهرچه دولت بخواهد با دادن سوبسید و یارانه وغیره جلوی آن را بگیرد، امکان ندارد. زیرا که ایران نمی‌تواند مانند یک جزیره بسته عمل کند وخود را از آلام ودرد رنج جهانیان فارغ بداند. وقتی در فلسطین مردم کشته می‌شوند و 5/1 میلیون نفر در یک زندان بزرگ به نام غزه اسیر می‌شوند و ایران ادعا می‌کند که فقط می‌تواند برای آنها اشک بریزد و یا در عراق 10میلیون آواره وکشته و مجروح است و ایران می‌گوید ما دخالت نمی‌کنیم، این یک مسأله‌ی داخلی عراق است. معلوم است که مهر تأیید به این ظلم‌ها می‌زند و باید که گرانی راهم تحمل کند زیرا گرانی هم مثل جریان آب راه خود را پیدا می‌کند و به همه جاها سرایت می‌کند. مثلاً آمار بالای واردات سیگار به ایران نشان می‌دهد که ایران مجبور است قیمت‌های جهانی را بپردازد، گرچه بسیاری از این قاچاق‌ها درایران مصرف نمی‌شود و بدون مصرف به ترکیه یاعراق صادر می‌شود و سودی هم متوجه دلالان ایرانی می‌شود اما این سود برای چه کسی باعث برکت شده که برای اینها بشود؟ ایران بزرگ‌ترین وارد کننده از آمریکا، آلمان، چین، روسیه و همه کشورهای پیشرفته است و به بهانه تحریم با قیمت‌های دو برابر، همه چیز را می‌خرد و این فاجعه را دوچندان می‌کند. از یکسو دولت در پرداخت سوبسید مجبور است اسکناسِ بدون پشتوانه چاپ کند وتورم را تزریق کند و از سوی دیگر قیمت‌ها را در سطح جهانی بپردازد یعنی دستمزد کارگران خارجی و مالیات آن کشورها بردوش مردم ایران سوار می‌شود و از سوی دیگر، جیب دلالان جهانی را که بهانه تحریم را دارد پر می‌کند. یعنی سه جا ضرر می‌دهد و به قول ضرب‌المثل قدیمی هم چوب را می‌خورد هم پیاز را... لذا می‌بینیم همه چیز سه برابر قیمت عادی برای دولت تمام می‌شود: یک برابر قیمت اصلی جنس که همان تولید و قیمت جهانی است، یک برابر برای دلالان به دلیل اعلام تحریم و یک برابر هم سوبسید به مردم ایران! و آخر سرهم مردم از گرانی رنج می‌برند و دولت از کسر بودجه. و اینها نشان می‌دهد بی‌توجهی به مسایل جهانی و درست کردن یک جزیره امن، چه هزینه‌های گزافی را برمردم تحمیل می‌کند. این‌که ما بگوییم ایران تنها کشور باثبات منطقه است، این نیاز به سه برابر پرداخت هزینه دارد که همه باید از محل درآمد نفت تأمین شود و این همه تازه یک طرف قضیه است. طرف دیگر قضیه، ریاضت کشیدن تحت عنوان صادرات غیر نفتی است: از زمان مصدق یک شعار مطرح شد که ایران باید اقتصاد بدون نفت داشته باشد، هرسال هم موقع بودجه نویسی این موضوع مطرح می‌شود ولی در عمل چیزی جز گرسنه نگه داشتن مردم نیست. زیرا همه چیزهایی که صادر می‌شود، مورد نیاز مردم است و به قول آن فرزانه؛ از سر سفره مردم نان را برمی‌دارند و صادر می‌کنند و همین باعث گرانی می‌شود زیرا وقتی شما مواد شوینده را درامارات بفروشید و به شیخ‌نشین‌ها هدیه دهید، این امر باعث برهم خوردن تعادل می‌شود و برای ایجاد تعادل مجبورید با واردات بیشترِ مواد اولیه، تولید را مثلاً به تعادل برسانید و این نیاز به پول نفت دارد و توجیه هم دارد؛ شما دارید برای تولید وارد می‌کنید و صنعت را تقویت. معنی این سیر ساده این است که پول نفت را به اماراتی‌ها داده‌ایم! در خودرو یا فرش و پسته هم وضع از این بهتر نیست. همه می‌دانند که صادرات فرش یا پسته یا خرما برای ایران سه برابر معمول بازار جهانی هزینه دارد. درست مثل مثال قبلی، اولاً نهاده‌های کشاورزی و یا صنایع دستی جز بایارنه دولت نمی‌تواند سرپا بایستد. یعنی برای تولید پسته ایرانی، کود دولتی، بذر دولتی و تراکتور دولتی و یا برای فرش دستمزدهای کمیته امدادی سوبسیدهای قالیبافی و رنگرزی لازم است و این حداقل برابر یک دستمزد واقعی برای دولت هزینه دارد. پرداخت مشوق‌های صادراتی، دادن معافیت‌های گمرکی و مالیاتی به صادر کنند گان تهیه و توزیع اقلام مورد نیاز سفرهای آنان و ساده کردن ثبت شرکت‌ها و امثال آن نیز حداقل یک برابر قیمت را برابری می‌کند و ارزان فروختن این اجناس در کشور مقصد برای بالا بردن توان رقابتی بین‌المللی و امثال آن نیز سومین فشار وارده بر اقتصاد ایران است. لذا می‌بینیم شعار؛ بسیار خوب است ولی درعمل، باز همان خوردن چوب و پیاز باهم است و همه‌ی اینها ریشه دراین دارد که برخی می‌خواهند از ایران یک جزیره ثبات جلوه دهند که کاری به کار جهان و ظلم‌هایی که به توده‌ها می‌شود ندارد، ولی در انتها نتیجه خود را نشان می‌دهد.

انتظارات مردم جهان

مردم جهان از ایران انتظار دارند در مشکلات به آنها کمک شود. ایران بزرگ‌ترین واردکننده در سطح جهان است و این امر او را ثروتمندترین کشور درچشم جهانیان نشان داده، در حالی‌که در داخل مانند آن قضیه مرغ همسایه غاز است و ایرانی‌ها خودرا فقیرترین مردم جهان می‌دانند و برای درآمد بیشتر به ترکیه و عراق و دبی سفر می‌کنند. به قول معروف، روی گنج نشسته‌اند وگدایی می‌کنند. یک سفر کوتاه به کشورهای دیگر این امر را ثابت می‌کند. در ترکیه نان، پانصدتومان است، یک لیوان چای هزارتومان و بنزین لیتری سه هزار تومان. یک دستشویی ساده چهارصدتا پانصدتومان است. سیگارهای مالبرو که باهزینه‌های زیادی به ایران قاچاق می‌شود، برای ورود به ترکیه بال بال می‌زند! همه‌ی مسافرها یک قوطی که حد مجاز آن است به دست گرفته‌اند و پس از ورود اولین چیزی که از آنها می‌خواهند همین است. یعنی ایرانی مترادف شده با قاچاق سیگار به ترکیه. وقتی به کرایه ماشین یا امثال آن اعتراض می‌کنید، می‌گویند شما نفت دارید، بنزین را لیتری یک دهم ما می‌زنید و با ماشین‌های آخرین سیستم می‌گردید، بعد اینجا که می‌‌آیید، می‌گویید پول نداریم و سیگار از ما بخرید! در عراق، وضع بهتر از این نیست و یا درافغانستان و حتی در کشورهای دور افتاده مثلاً در امریکا.
شما فکر می‌کنید وقتی توفان در امریکا می‌آید، اولین فکری که به مغز مردم آنجا خطور می‌کند چیست؟ ایران می‌آید و به ما کمک می‌کند... ولی کو؟ مردم عادی در آمریکا به مسایل سیاسی کاری ندارند. آنها ممکن است نام رییس جمهور یا رهبر ایران را ندانند ولی یک چیز را می‌دانند. از وقتی امام خمینی (ره) در ایران آمد، هدفش خدمت به مستضعفین بود ومردم امریکاهم بجز سیصد نفر صهیونیست‌ها، همگی مانند بقیه مردم دنیا مستضعف هستند و در انتظار کمک. شما تعجب می‌کنید که چرا فیلم‌های جن و پری و مرگ و پیش‌بینی و روح و عالم ماورا در امریکا واروپا زیاد شده چون همه آنها حتی هالیوودی‌ها منتظرند، در انتظار هستند. ولی کو دست کمک؟ و همه اینها برای این است که درست برعکس انها ما خود را فقیر می‌دانیم و در انتظار کمک آنهاییم. در بازگشت از سفر ترکیه، یک نکته جالب بود که مانند سریال تکرار می‌شود. دخترک جوانی که پدرش در ایران بود و مادرش در ترکیه، دائم به جاده‌های ایران خیره شده و می‌گفت: چقدر دلم برای ایران تنگ شده بود. من از بچگی در ترکیه بودم و تا پیش دانشگاهی را در ازمیر درس خواندم ولی فقط یک هقته اجازه دارم بیایم ایران و پدرم را ببینم! این داستانِ نسل سوخته‌ای است که برای آرزوهای برباد رفته و خیالی مادرش راهی دیار غربت شده و باید در حسرت وطن بسوزد. ندای او امروز به قدری آشناست که ما در تمام ترانه‌های ایرانیان خارج ازکشور آن را می‌شنویم ولی این پدر ومادران سنگدل مگر بیدار می‌شوند؟ آنها معتقدند جزیره خوشبختی در آنسوی مرزهاست، حتی اگر محلات فقیر نشین ترکیه یا آمریکا باشد. اما فرزندان آنها معتقدند غربت، غربت است حتی اگر در کاخ باشند... و این داستان سریالی نه به زمان ما که به کل تاریخ برمی‌گردد. کسانی‌که همیشه رو به سوی بیرون دارند و شاید جنگ‌ها وکشتارها هم به همین خاطر باشد، وقتی پدران حرف فرزندان خود را نپذیرند آیا راهی جز جنگ می‌ماند؟ حالا فرقی نمی‌کند که پدر سنتی باشد و فرزند مدرن، یا پدر مدرن باشد و فرزند سنتی. سنت خداوند براین است که فرزندان بالغ شوند و خود، مستقل از پدران تصمیم بگیرند لازم نیست آرزوهای برباد رفته پدران بر فرزندان تحمیل شود.که اگر چنان شد؛ چنین می‌شود که می‌بینیم: سنه الله التی قد خلت ولن تجد لسنته الله تبدیلا...

فقر و احساس فقر

گرانی امری مذموم نیست زیرا خود ما آن را به وجود می‌آوریم و دلیلش آن است که سود ما در آن است. اگر خانه گران نشود که ما آن را نمی‌فروشیم و اگر کفش گران نشود که کفاش آن را نمی‌دوزد... همه برای سود فعالیت می‌کنند و سود چیزی جز همان گرانی نیست و برای همین است که با این‌که مردم دادشان از گرانی بلند است، ولی فقط در رسانه‌ها آن را می‌بینیم و کسی عملاً اعتراضی نمی‌کند! در واقع مانند تف سربالاست. اگر گرانی بد است، چرا وقتی قیمت خانه‌ات بالا می‌رود، بازهم خدا خدا می‌کنی که بالاتر برود؟ قیمت دلار و سکه‌ای که دارید وقتی بالا می‌رود، ناراحت می‌شوید؟ آیا مرگ خوبست فقط برای همسایه؟ همه چیز باید موقع خریدن ارزان باشد و موقع فروختن، گران. مگر می‌شود؟ اصلاً اگر گرانی نباشد، کسب وکار نیست. اگر زمین‌های شمال تهران مشتری نداشته باشد، خود به خود که گران نمی‌شود. مگر جنسِ زمین شمیران با زمین بهشت زهرا چه فرقی دارد؟ این هجوم مردم و این طمع مردم است که زمین را گران می‌کند. از تهران که خارج شوی تا چشم کار می‌کند زمین است و زمین، پس چرا آنها گران نمی‌شود؟ چند برابر کشور ژاپن و چند برابر کشورهای اروپایی فقط در زمین‌های استان‌های خراسان وکرمان و بلوچستان، زمین رها شده داریم. در بقیه کشورها هم همین است. درترکیه فقط آنکارا هست که شلوغ است والّا زمین‌های کشاورزی با آب فراوان در مسیر 2 هزار کلیومتری از مرز ایران تا استانبول و آنتالیا رها شده و کسی کشاورزی نمی‌کند. تک و توکی آنهم برا ی گرفتن سوبسید خرید خانه در آنکارا چند تکه زمین را شخم می‌زنند! وقتی انسان اینهمه زمین حاصلخیزِ بدون کشاورز را می‌بیند، تازه می‌فهمد علت گرانی چیست؟ همه می‌خواهند در آنکارا یا دراستانبول بنشینند و بهترین میوه‌ها را بخورند. اما چه کسی باید این میوه‌ها را بکارد معلوم نیست. یک لحظه به ذهن آدم می‌رسد که اگر این زمین‌ها دست صهیونیست‌ها بود یا در دست ژاپنی‌ها، چه می‌کردند؟ همان کاری که قبلاً در دشت قزوین ایران کردند و یا در حیفا و یوفا و امثال آن می‌کنند! قدر نعمت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد