От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

عاشورای غزه، نوید فتح و پیروزی

دوران‌‌های تاریخی برای خود قصه‌ها و رمز‌هایی دارند که گشودن آن بسیار مطالعه و تحقیق نیاز دارد. این راز‌ها برای اهالی آن بسیار روشن و متداول است، ولی برای مردم کم‌دانش بسیار سخت است. از جمله چیز‌هایی که در پیروزی انقلاب اسلامی ایران بسیار نقش داشت، تاسوعا و عاشورا و راهپیمایی‌های بزرگ آن است که در سال 1357 به عنوان یک رفراندوم مطرح شد و همه دنیا فهمیدند اگر رأی‌گیری شود و بر اساس دموکراسی عمل شود، شاه رفتنی است و همین‌طور هم شد. اکنون نیز دیدیم تجمع مردم غزه در سالگرد انتفاضه و تأسیس حماس، به قدری چشم‌گیر بود که اسرائیل را به وحشت انداخت و آنان می‌خواهند همانند شاه سابق ایران با زور اسلحه و توپ و تانک مردم را از حماس جدا کنند.

امروز کشتار مردم عادی در غزه که تعداد شهدای آن بسیار بالاست، تکرار عاشورا‌ها و تاسوعا‌ها است و مردمی که ادعا می‌کردند فلسطینی‌ها یار اسرائیل هستند و با آن‌ها می‌سازند، یا چپ هستند و هیچ کدام اسلام را قبول ندارند، اینک با چشم باز می‌بینند که سرور و سالار شهیدان علی بن الحسین‌(ع) نه تنها در ایران و عراق و دیگر کشور‌ها سالار است، بلکه در غزه و در میان مردم به ظاهر سنی و ضد‌شیعه هم سالار است و مردم غزه خون کودکان خود را همانند خون علی اصغر(ع) می‌دانند. جهاد اسلامی، گروه دیگری که در غزه و در کناره باختری فعالیت مسلحانه بر علیه اسرائیل دارد، کلاً مقتدای خود را امام حسین‌(ع) قرار داده است و برخی از اخبار رسیده از داخل اسرائیل نیز گرایش یهودی‌ها و مسیحی‌های میانه‌رو را به حزب‌الله و تشکیل یک ستاد مخفی از مردم خبر می‌دهند و این است که تأثیرات تبلیغی حزب‌الله در منطقه و حتی در داخل قوای مسلح اسرائیل نیز طرفداران خود را پیدا کرده است. همه این‌ها به کنار، در یک تحلیل ادواری تاریخی، مشخص شده که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان در هر دهه در یک نقطه جنگ را آغاز کرده و در دهه بعد آن را باخته و رها کرده و به سنگر عقب‌تر پناه برده‌اند. در دهه اول انقلاب اسلامی از سال 59 تا 69 دشمن می‌خواست ایران را در درون مرز‌های خودش از بین ببرد، لذا با شروع جنگ قومیت‌ها و جنگ تحمیلی و ادامه حملات آن تا چند سال بعد از قبول قطعنامه به این امر همت گماشت و وقتی ناکام از مرز‌ها بیرون رفت، ناچار در آن سوی مرز‌ها، به صورت کمربندی ایران را محاصره نمود و در افغانستان و عراق نیرو پیاده کرد و کشور‌های دیگر را هم تحت سیطره خود گرفت، به طوری‌که مثلاً عملکرد پاکستان، شیوخ جنوبی خلیج‌فارس و ترک‌های شمالی دریای مازندران کمتر از عملکرد نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان نبود. اما در این دوره نیز نتوانست کاری از پیش ببرد و نهایتاً با یک لنگه کفش از سرزمین‌ها بیرون رانده شد. دشمنی که می‌خواست در آخرین روز‌های حکومت بوش، چنگ و دندان نشان دهد و ایران را آماج حملات خود قرار دهد، حتی نتوانست در عراق و افغانستان هم کاری بکند و لذا می‌بینیم به یک حلقه باریک‌تر این امت اسلامی که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین زنجیره آن باشد، حمله برد تا این‌که بتواند در روز‌های اخر نتیجه‌ای بگیرد. اما غزه زنده است، حماس، حماسه می‌آفریند و موشک‌های دست‌ساز، همان سنگ‌های کوچک کودکان دیروز فلسطینی‌هاست. آنان دیروز با سنگ‌های کوچک و دستان کودکانه خود اسرائیل را از غزه بیرون کردند و امروز همانها جوانان برومندی شده‌اند که با موشک‌های با برد کوتاه اسرائیل را وحشت‌زده کردند و اگر اسرائیل پافشاری کند، عاقبت همان سیلی که امام امت‌(ره) پیش‌بینی کرده بود، به راه می‌افتد و اسرائیل را با خود می‌برد

مناقصات محرمانه در سینما

به بنیاد فارابی که رفتیم و مقالات سینمایی و صفحه سینما را که نشان دادیم، اظهار تعجب کردند که مناقصه و مزایده چه ارتباطی با سینما دارد! اما وقتی که برایشان توضیح دادیم، قانع شدند.

شاید صنعت هنر و خاصه سینما، بهترین و بالا‌ترین مکان مناقصات و مزایدات کشور را دارا باشد، اما این مناقصات و مزایدات را ثبت و یا بر اساس روال قانونی اعلام شده اجرا نمی‌کنند. از انتخاب نقش گرفته تا انتخاب تهیه‌کننده، کارگردان و حتی دوخت لباس و سیاهی لشکر همه بر مبنای مناقصه و فروش گیشه، رسانه‌های تصویری، صدا و سیما و جشنواره و امثال آن همه بر مبنای مزایده است؛ اما این مناقصه و مزایده‌هایی که اعلام می‌شود، ثبت نمی‌شود. آگر آگهی استخدام هنرپیشه را مرور کنیم، می‌بینیم سیاهی لشکر را هنرور می‌خوانند و آنان را با حداقل دستمزد اجیر می‌کنند و گاه از آنان پول نیز می‌گیرند؛ تهیه‌کنندگان با این روش آشنا‌تر هستند. آن‌ها می‌دانند شوق بازیگری مخصوصاً در اول کار چقدر شیرین است و این شیرینی برای هر دو طرف نتیجه دارد! فایده‌ای که برای بازیگر دارد این است که وارد صحنه سینما شده و برای خود سابقه کار می‌سازد و برای تهیه‌کننده نیز مفید است، چرا که دو تا سه میلیون درآمد خالص دارد! البته ما به کشور‌های دیگر کاری نداریم یا تهیه‌کننده منحرف که گاه ممکن است به جای پول چیز‌های دیگری را طلب کند؛ اما به هر حال درآمد‌زایی آن بسیار بالا است. مناقصه از مرحله دوم بازیگری و به بالا شروع می‌شود، زیرا بازیگر حقوق اول خود را به تهیه‌کننده پرداخت کرده و صاحب سابقه کار هم شده است؛ حالا هر کدام ارزان‌‌تر دستمزد بگیرند و یا اصلا نگیرند، دعوت به کار خواهند شد. در مورد چهره‌های نامی وضع از این هم بد‌تر است؛ سناریو را برای چند نفر ارسال می‌دارند و در شرایط مساوی کسی دعوت به کار می‌شود که دستمزد کم‌تری بخواهد. در مراحل بعدی هم همین‌طور است. چابک‌سوار، لباس‌دوز، دوربین‌دار، حتی اجاره مکان، به سبک و سیاق گذشته اگر مکان یا کارکرد هنرور بار اول باشد، باید پولی هم بدهد؛ یعنی دریافت از نو‌کیسه‌ها، قدم اول تهیه‌کنندگی است؛ زیرا با پخش فیلم و یا سریال مربطه مشتری‌های آنان افزایش می‌یابد و این فیلم در واقع یک تبلیغات برای آن‌ها است و باید که هزینه این تبیلغات را بدهند. در بسیاری از موارد تبدیل به مزایده هم می‌شود. مثلاً اگر قرار است از خودرویی در فیلم استفاده شود، بین خودرو‌سازان رقابت ایجاد می‌شود و کسی که قیمت بالا‌تر را بدهد، برنده خواهد بود! اسپانسر محسوب و هزینه‌های فیلم را پرداخت می‌نماید و برای هنرمندان نیز جوایزی در نظر می‌گیرد. در ایران بین ایران‌خودرو، سایپا و خودرو‌سازان دیگر مزایده‌ای گذاشته می‌شود که اعلام نشده است؛ بعد مثلاً ایران‌خودرو بالا‌ترین قیمت را پیشنهاد می‌دهد و برنده می‌‌شود. بسیاری از اسپانسر‌های فیلم یا سرمایه‌گذاران آن از طریق مزایده‌های اعلام‌نشده انتخاب می‌شوند. این علاوه بر آن است که فیلم پس از ساخته شدن مزایده واقعی خود را آغاز می‌کند. البته تمام این‌‌ها مشروط بر آن است که فیلم جالب، پر‌مخاطب و روز‌آمد باشد و الا ممکن است بسیاری فیلم ساخته شود که حتی هزینه‌های اولیه را هم نتواند حاصل کند. اما به هر حال حداقل چهار مشتری برای هر فیلم وجود دارد: اول اسپانسر یا حامیان و در واقع مؤسسه هدف است که برای آن منظور فیلم ساخته شده و یا به هدف آن سازمان نزدیک‌تر است؛ دوم انجمن سینما‌داران و صاحبان گیشه است. سوم رسانه‌های تصویری (شبکه سی‌دی و ویدئو) و بالاخره صدا و سیما و البته اگر پر‌فروش باشد، کشور‌های دیگر هم به آن اضافه خواهند شد. طبیعی است که هر یک بیشتر درآمد داشته‌ باشند، اول به آن داده می‌شود؛ مثلاً اگر فیلمی را اسپانسر کاملاً بخرد، طبیعی است بقیه دستشان خالی می‌ماند؛ یا اگر فیلم برای گیشه تولید شده باشد، دست صدا و سیما از آن کوتاه می‌شود و در آخرین مراحل قرار می‌گیرند و اگر شبکه زیر‌زمینی پول بیشتری دهد، اول در سیستم زیر‌زمینی توزیع می‌شود

طرح تحول اقتصادی یعنی گذر واقعی (274)

با توجه به این‌که روز سوم دسامبر، روز بین‌المللی حسابداری و تا روز 9 دسامبر آن هر ساله از سوی فدراسیون بین‌المللی حسابداری حرفه‌ای بعنوان هفته حسابداری اعلام شده تا حسابداران دراین هفته بتوانند اعضای خود را با مسایل محیطی و گزارش‌های مالی ارتباطات متقابل دولتی و حرفه‌ای حسابداران در امر پیشرفت حسابداری و انجام همایش‌های مختلف و انتشار کتب و مقالات مورد توجه قرار دهند. بنا به گفته دکتر کرباسیان بی‌انضباطی مالی اساس بحران مالی فعلی است. ایشان با ابراز تأسف از اجرایی شدن مسایل سیاسی در امر حسابداری؛ آن را مایه این ناکامی‌ها دانسته و گفت: بی‌انضباطی در حیطه اقتصاد و هم در حیطه مدیریت مالی است. برخی از سیاستمداران و اقتصاد دانان اهداف و نیت‌های سیاسی را بر امنیت اقتصادی ترجیح می‌دهند و لذا اقتصاد جهان را به بیراهه می‌کشانند.

یکی از اساتید شرکت کننده در اولین همایش بین‌المللی حسابداری از کشور لهستان بود وی با کمال وقاحت ایران را با لهستان مقایسه کرد و گفت همان‌طور که لهستان از کمونیزم و سوسیالیزم گذر کرد و به سرمایه‌داری رسید. ایران نیز می‌تواند از این تجربیات استفاده کند. مهم این نیست که ایشان چه گفت و چه نوشت؛ مهم این است که مسؤولین حسابداری ما هم چیزی جز این نمی‌اندیشند آنها تصور می‌کنند انقلاب اسلامی یک انقلاب کمونیستی و یا حداکثر سوسیالیستی بوده و اکنون با اجرای اصل 44 می‌خواهد به دنیای کاپیتالیستی پای بگذارد. این اشتباه از آنجا ناشی می‌شود که ایران نیز مانند لهستان یا دیگر کشورهای دست چندم و یا حتی پایین‌تر ارزیابی می‌شود. نمی‌توان بر دشمنان خرده گرفت زیرا آنها هدفی جز تحقیر ملت ایران ندارند ولی افسوس ما از آن است که وطن‌پرستان و ایراندوستان و یا حداقل مدعیان ایرانیت چنین برداشت‌هایی را القا می‌کنند. آن‌همه شعار مردمی نه شرقی و نه غربی را نه می‌شنوند و نه می‌خواهند که بشنوند. هنوز بت غرب برای آنها غرب آرزوهاست و سرزمین رویاهاست ولو این‌که ورشکسته به تقصیر و نابود شده باشد. همانطور که کمونیست‌ها تا آخرین لحظه فروپاشی کمونیسم را باور نداشتند اینان نیز هرچه از فروپاشی آمریکا بیشتر می‌گذرد و آمارهای خودشان آن را نشان می‌دهد، ادعا می‌کنند که هنوز اتفاقی نیافتاده و آنها می‌توانند همانند دهه‌های 1960 آمریکا را سمبل پیشرفت و خوشبختی و تئوری‌های ناب بداند و ایرانی‌ها را در آرزوی داشتن یک پیروی ماهرانه از آنها بدانند. ولی واقعیت چیز دیگری است انقلاب اسلامی توانسته ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت بکشد و پوزه آنها را به خاک بمالد. تا مدت‌ها دیوار آهنین در مقابل انقلاب اسلامی مقاومت می‌کرد و ارتش سرخ در جهان یکه‌تازی می‌نمود. اما به راحتی یک موم نرم در مقابل تاریخ و انقلاب ایران ذوب شد و برای همیشه به موزه تاریخ رفت؛ به طوری‌که الآن حتی دانش‌آموزان جهان و جوانان نمی‌دانند کمونیسم یعنی چه و اصلاً آن را نشنیده‌اند. امروز نیز همه کوشش غربی‌ها آن است که به سرنوشت شوروی دچار نشوند؛ ولی این سرنوشت محتوم تمامی کسانی است که نمی‌خواهند به ملت‌ها احترام بگذارند و با آنها با حرف زور و از دهانه‌ی تفنگ حرف می‌زنند. براساس آمار موجود بیش از 60 درصد مردم آمریکا فقط از اسلحه حساب می‌برند و بدون وجود سلاح اصلاً زندگی را نمی‌پسندند. آنها جز آدم کشی و نابودی نسل بشر چیز دیگری رضایتشان را جلب نمی‌کند حتی در بازی‌های ورزشی هم اگر همدیگر را نکشند یا زخمی نکنند، بازی را قبول ندارند.

طرح تحول اقتصادی یعنی گذر واقعی

باید از روزی‌که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست، عقاید اقتصاد اسلامی اجرا و پیاده می‌شد اما تحصیلکردگان امریکا مانع شدند ولذا این تدوین ویا تدریس سی سال به تعویق افتاد. امروز که ایران به دنبال طرح تحول اقتصادی است در واقع می‌خواهد خود تئوری را از نو بازسازی کند یعنی نمی‌خواهد چون کشورهای سوسیالیستی با یارانه دادن، مردم را کوپنیستی باز آورد و نه می‌خواهد مانند کشورهای سرمایه‌داری فقرا را نادیده بگیرد و بگوید تقصیر خودشان است و باید بکشد! یعنی در واقع به دنبال اجرای عدالت است. اما باز هم غرب‌باوران و غرب‌زدگان که باور نمی‌کنند ایرانی می‌تواند خودش تئوری داشته باشد؛ جلوی آن را می‌گیرند. بدیهی است کسانی‌که اصلاً فکری بجز سرمایه‌داری ندارند و اقتصادی بجز اقتصاد لیبرالیستی و فرمایشی غرب نمی‌شناسند از طرح تحول اقتصادی بیمناکند. آنها آنقدر سواد ندارند که در عرض این سی سال به خود اجازه تفکری غیر از تفکر غربی را بدهند. حالا چگونه می‌توانند با روخوانی یک طرح از آن انتقاد یا آن را تکمیل نمایند؟ کسانی‌که هیچ ایده‌ای ندارند، ناچارند فقط مانع بتراشند زیرا نمی‌دانند چه بگویند و یا ازچه چیزی صحبت کنند. آنها فقط می‌گویند نباید اجرا شود و ممکن نیست اجرا شود؛ اما آنها بدانند که تحولات اخیر جهان معلول یک شب یا یک ساعت نیست بلکه این فروپاشی از سال‌ها پیش شروع شده بود ولی به مدد رسانه‌های تبلیغی اکنون پوشیده مانده است و بزودی همه تبلیغاتچی‌ها هم یکی پس از دیگری به ورطه ورشکستگی می‌افتند و آنوقت بازوی دروغ پراکنی و حباب‌سازی غرب هم ازبین خواهد رفت و خواهند دید که عمر حباب، واقعی نیست هرچند که حباب بر روی آب باشد و آبروی آب را ببرد اما اینها چند روزی است و عاقبت زمین برای بندگان خداست... کسانی‌که وقتی در زمین حاکم می‌شوند، نماز بپا می‌دارند و زکات می‌دهند. به همین دلیل است که بنابر اعلام دکتر ترکان 1800 کلیسا بسته شده برای این‌که مراجعه کننده نداشته ولی 2000مسجد ساخته شده چون هر روز تعداد بیشتری از آمریکاییان و اروپایان مسلمان می‌شوند . اما حسابداران از این تحولات بی‌خبرند و فقط به فکر جیب خود هستند. تا موقعی‌که حسابداران به فکر این هستند تا با جابجا کردن اعداد و حساب‌ها و یا در واقع حساب‌سازی، دستمزد خود را بالا ببرند؛ ما شاهد هیچ پیشرفتی در حسابداری نخواهیم بود. دنیا را آب ببرد، آقایان را خواب می‌برد. و آنها در لابلای اعداد نجومی به دنبال یک لقمه نان خود خواهند بود و کتاب‌های حسابداری، همان کتاب‌های 64 سال پیش خواهد بود و استادان همان اصول سابق را نجوا خواهند کرد و دانشجویان هم قبل از این‌که پایان‌نامه بدهند، مشغول کار خواهند شد و پایان‌نامه‌ها را به پایان بی‌نانی! تبدیل می‌کنند. اینهمه تغییرات در بافت دولت در این چند دهه اتفاق افتاده ولی حسابداران هنوز از روش نقدی یا نیمه تعهدی استفاده می‌کنند. هیچ حسابداری تا به حال جرأت نکرده تغییرات انجام شده در جامعه را به اصول حسابداری منتقل کند زیرا ازترس از دست دادن آب باریکه‌ی حقوق خود، آهسته می‌روند و می‌آیند. اگر تغییرات به سود اسلام و رژیم اسلامی باشد، برخی اساتید قدیمی ناراحت می‌شوند و اگر تغییرات به نفع سرمایه‌داری باشد؛ دولت کارایی را از دست می‌دهد. لذا همانطور که دکتر سجادی گفته همان‌طور تا الآن عمل می‌شود! البته دکتر ثقفی خود به این موضوع اعتراف دارد ولی او استاد سالیان سال این رشته است. وقتی خود آشپز به شوری غذا اعتراف کند، ببینید چه دستپختی است! یا رییس شورای عالی حسابداران ایران، دکتر کرباسیان، وقتی می‌داند که 64 سال از تأسیس شورا می‌گذرد و ایران سه هزار سال تمدن دارد و حقوق و دستمزد پرداخت کرده و انضباط مالی و حسابداری داشته؛ دانسته‌های او چه دردی از این سیستم مفلوک را دوا نموده است؟ سیستم مفلوک حسابداری که نتوانست خود را با انقلاب اسلامی تطبیق دهد و در مقابل اینهمه تغییرات مقاومت کرد؛ اکنون با هجوم تازه‌ای روبروست: بحران مالی و فروپاشی سیستم سرمایه‌داری در راه است و پایه و اساس حسابداری را تهدید می‌کند.

حسابداران تغییرات را بپذیرند

اگر حسابداری یا مدیریت مالی و یا حتی اقتصاد سرمایه‌داری بخواهد همچنان در مقابل تغییرات ایستادگی و مقاومت کند، ناچار به زباله‌دان تاریخی خواهد رفت همانطور که فروپاشی شوروی باعث شد تا هرگونه سیستم مالی متمرکز از بین برود. اکنون نیز سیستم‌های مالی سرمایه‌داری یکی پس از دیگری کارایی خود را از دست می‌دهد. کسانی‌که تمام عمرشان محاسبه بهره و دیرکرد و سود و نسبت‌های مالی بود، الآن می‌بینند که همه آنها ساخته پرداخته ذهن علیل خودشان بود و سود یا بهره وجود خارجی نداشته. زیان‌های میلیاردی همه شرکت‌های بزرگ، امروز دیگر خیال و خواب نیست، بلکه واقعیت است. امروز شرکت‌های بزرگ یکی پس از دیگری اعلام ورشکستگی می‌کنند و کارکنان خود را اخراج می‌نمایند. ممکن است تصور کنند که بازگشت به روش مالی متمرکز و گذشته راه حل ساده‌ای باشد و دولت‌ها با کمک خود به شرکت‌ها، آنها را سرپا نگهدارند ولی همه حسابداران به خوبی می‌دانند که در غرب، دولت وجود ندارد و مالکیت ندارد. تا حالا همه شعارها این بوده که دولت تاجر خوبی نیست! حالا ثابت شد که دولت با این‌که تاجر خوبی نیست ولی در شرایط ورشکستگی تاجرها می‌توانند به کمک آنها بروند یعنی درست در زمانی‌که تاجرهای خوب، دستان خود را بالا برده و بالن‌ها را هوا کرده‌اند. یک تاجر ناخوب می‌خواهد آنها را نجات دهد. این نشان می‌دهد که حسابداری نیاز به یک باز تعریف از سود و سود دهند و سود سازنده دارد تا بتواند آنها را نگهداری کند چیزی که تعریف نشده نگهداری کردن آن چه معنی دارد؟ اگر باید دولت را تاجر بد تعریف کرد پس نباید از آن توقع کمک، آن هم کمک‌های میلیاردی داشت: اصل منطقی می‌گوید کسی که چیزی را می‌دهد ابتدا باید آن را داشته باشد دولت‌ها در نظام سرمایه‌داری از کجا درآمد دارند؟ بدیهی است از مالیات مالیاتی که سرمایه‌داران می‌پردازند، حالا سرمایه‌داران آمده‌اند ده‌ها برابر مالیاتی که نپرداخته‌اند را بگیرند و این منطق آنان است. حسابداران بهتر از هرکس دیگر می‌دانند که سرمایه‌داران حاضرند نیمه یا حتی سه چهارم پول مالیات را به عنوان دستمزد به حسابداران رسمی بپردازند تا مالیات نپردازند! زیرا نپرداختن مالیات برای آنها بسیار سودآور است چون سال اول که مالیات پرداخت کنند، پایه‌ای را گذاشته‌اند که سال‌های بعد هم بپردازند درحالی‌که اگر به حسابداران سه چهارم مبلغ را هم بپردازند برای یکسال است و سال بعدی ممکن است در کار نباشد. و ثانیاً که قابل چانه زدن است و مخصوصاً این‌که اقساطی و نامعلوم هم هست. با شعار دو چیز را نمی‌شود ترک کرد یکی مرگ و یکی مالیات... چنان ترسی در دل مردم انداخته‌اند که مردم راهی جز پرداخت مالیات نمی‌بینند اما این فقط مربوط است به مردم عادی زیرا مردم عادی هستند که به خوراک و پوشاک محتاج هستند و هر روز باید در فاکتورهای خود مالیات را مستقیماً به دولت بپردازند ولی کار خانه‌داران و شرکت‌ها باید حسابرس بگیرند! حسابرس داخلی و خارجی و حسابرس قسم خورده حسابداری صنعتی و قیمت تمام شده و اینهمه حسابدار برای آن است که اوضاع پیچیده شود و دولت نتواند سود را تشخیص دهد و این تازه غیر از آنست که ثروتمندان و زورگویان بهانه‌ای به نام پناهگاه مالیاتی دارند که اصطلاحاً تکس شلتر Tax Shelter گفته می‌شود. مثلاً اگر به نوانخانه‌ها کمک کنند یا به خیریه‌ها از مالیات معاف می‌شوند لذا ما شاهد تأسیس شرکت‌های خیریه از سوی شرکت‌های بزرگ هستیم تا سر خیریه‌ها را هم کلاه بگذارند و نگذارند یک دلار از شرکت خودشان خارج شود... حالا ببینید با چه رویی می‌خواهند از دولت‌ها توقع کمک مالی برای شرکت‌ها داشته باشند