От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

فدرالیسم اقتصادی؛ یعنی تجزیه‌طلبی

برخلاف دیگر کشور‌ها که هویت ندارند و همگی در سال‌های اخیر از سازمان ملل مجوز گرفته‌اند، ایران تنها کشوری است که از ابتدای تاریخ وجود داشته و باز هم برخلاف دیگر کشور‌ها که با وحدت با یکدیگر، بزرگ و بزرگ‌تر شده‌اند، ایران با تجزیه هر روزه کوچک و کوچک‌تر شده است.

روند تجزیه ایران و ترکیب دیگر کشور‌ها، درست برعکس همدیگر بوده است؛ یعنی هرچه ایران بیشتر تجزیه شده، کشور‌های دیگر بزرگ‌تر شده‌اند و هرچه ایران به وحدت رسیده است، کشور‌های دیگر کوچک‌تر شده‌اند؛ زیرا همه آنان از تجزیه ایران قدیم به‌وجود آمده‌اند. در ایران قدیم، تا قبل از جنگ‌های جهانی اول یا دوم، قدرت سیاسی و اقتصادی برا‌ساس وحدت این ملت بوده است؛ حتی شیرازه تجارت جهانی نیز، یعنی جاده ابریشم بیشتر به ایران و تجارت جهانی تکیه داشته است. متأسفانه روند تجزیه ایران که گاه‌گاهی به این سرزمین سر می‌زده است، از جنگ‌های جهانی به این طرف، شدید‌تر شد. اولین و مهم‌ترین آن، جنگ‌های ایران و روسیه سابق بود؛ تزار‌های رومی می‌توانستند با شکست دادن لشکر ایران، قفقاز را از ایران جدا کنند و لذا راه برای جنگ‌های استعماری دیگر از قبیل انگلیسی‌ها، پرتغالی‌ها و فرانسوی‌ها هم باز شد و هر کدام تکه‌ای از ایران را جدا کردند. شاید بتوان گفت عمده‌ترین وسیله برای جنگ استعمار علیه ایران، مسأله قومیت‌گرایی بوده است؛ زیرا که اقوامی مانند ازبک‌ها، تاجیک‌ها و افغان‌ها و غیره تا هنگامی که تابع ایران بودند، ایران وحدت و یکپارچه‌گی خود را داشت؛ اما به محض این‌که آنان تحریک شدند، مسأله ملوک‌الطوایفی به‌وجود آمد. این ملوک‌الطوایفی در بعد از آغاز قرن بیستم، تئوری شده و به عنوان فدرالیسم مطرح گردید. و اکنون که امید قدرت‌یابی ایران دوباره در همه جهان پراکنده است، باز باید راه رفته را از همان قفقاز شروع کرد و از قوم تاجیک و‌...! معکوس‌سازی این روند شروع شده است و مردم جهان به این خود‌آگاهی می‌رسند که مرکز نظم نوین جهانی نه در آمریکا، چین و یا در روسیه؛ بلکه در ایران است. جوشش موج جدید وحدت نه زاییده فکر نا‌توان‌هایی مانند بوش و بلر باشد؛ بلکه معلول تفکر آرمانی، همیشگی و اصلی یک اعتقاد است. اعتقاد به این‌که جهان روزی به وحدت خواهد رسید و در سراسر جهان یک حکومت واحد جهانی تشکیل خواهد شد. در این مسیر، البته مشکلاتی وجود دارد و آن حرکت معکوس و یا ضد ‌وحدت است. کارشناسانی که هنوز در قرون وسطی زندگی می‌کنند و یا هنوز در قرون گذشته هستند؛ هنوز هم ایران را کشوری توسعه ‌نیافته و عقب ‌مانده می‌دانند و هرگونه حرکتی را با خط‌کش همان روزگار، یعنی روزگار فراموشی و تجزیه ایران بررسی می‌کنند. حالا که بحران اقتصادی غرب فراگیر شده است و غرب بیکاری و آوارگی را تجربه می‌کند، هنوز تصور می‌کنند که غرب ثروتمند، قادر متعال، تنها قدرت جهانی و کشوری پیشرفته و با رشد بالای اقتصادی است. از این‌رو، همان ادبیات دوران تجزیه‌شده ایرانی را به کار می‌گیرند؛ در حالی‌که اکنون ایران بالا‌ترین رشد اقتصادی جهان را دارد و توسعه‌یافتگی را زیر سؤال برده است. از این‌رو، در چشم‌انداز جدید ایران، نه تنها توسعه ‌یافته بلکه لیدر و رهبر اقتصادی جهان است؛ زیرا که کشور‌های توسعه‌یافته پس از 60 سال تبلیغ کمونیستی، سرمایه‌داری و مختلط، امروز شاهد شکست همه این تئوری‌ها است؛ چه آنان که از نظر اقتصادی به اقتصاد دولتی متکی بودند، و چه به اقتصاد آزاد و چه آنکه اقتصاد مختلط، یعنی بین دولتی و آزاد را پیشنهاد داده بودند، هر سه به ورطه ورشکستگی و افول قدرت افتاده‌اند. امروز آمریکا مظهر اقتصاد آزاد و شرکت GM به عنوان نماد اصلی این اقتصاد همان‌قدر ضعیف و ورشکسته شدند که اقتصاد دولتی در شوروی و اروپای شرقی و چه اقتصاد مختلط که در فرانسه و آلمان و چین و ژاپن و امثال آن بود. امروزه همه اقتصاد‌ها در یک خط در مقابل اقتصاد ایران ایستاده‌اند و در حالی‌که تمام اقتصاد جهان، رکود را تجربه می‌کند، در ایران تورم 25 درصد وجود دارد و معنی این تورم، درست برعکس رکود است و در اقتصاد یا تورم است یا رکود و رکود به معنی کسادی و عدم رونق است و تورم به معنی رونق؛ یعنی همه چیز هست، ولی گران است؛ اما رکود یعنی همه چیز نیست و مردم قادر به کار و تولید نیستند و بیکار هستند؛ در حالی‌که تورم رابطه مستقیمی با اشتغال دارد و هر کسی کار می‌کند تا سود بیشتری به‌دست آورد. سید احمد حسینی ماهینی

راه نجات اقتصاد اروپا(328)

اقتصاد بحران‌زده غرب، یعنی اروپا و آمریکا در تمامی جهان سرمایه‌داری، اثرات عمیقی بر جای گذاشته است؛ به طوری‌که مجمع اقتصادی کشور‌های G8 در اروپا، با پیش‌بینی مأیوس‌کننده افزایش بیکاری در غرب به کار خود پایان داد. این مجمع که در میان تظاهرات مخالفان، به سرعت جلسات خود را خاتمه داد، هیچ افق روشنی را برای غرب و اقتصاد بحران‌زده آن پیشنهاد نکرد و این نا‌امیدی سال‌هاست که بر این جمع کشور‌های صنعتی سایه افکنده است و به نظر نمی‌رسد راه‌حلی برای آن قابل پیش‌بینی باشد؛ لذا اروپا و غرب در بن‌بست اقتصاد سرمایه‌داری کاملاً مات شده و راه‌ نجاتی نمی‌یابند! اما این‌طور هم نیست که دنیا به آخر رسیده باشد و همه چیز در حال از دست رفتن باشد، دنیا بدون غرب و سیستم سرمایه‌داری آن هم قابل ادامه است؛ چنان‌چه قبل از سرمایه‌داری هم بوده است، بعد از آن هم خواهد بود. مرگ سیستم، به معنی مرگ انسان‌ها و تمدن‌ها و نسل‌ها نیست. مرگ سیستم، فقط تولید سیستم جدید است.

امروزه ما شاهد مرگ سرمایه‌داری و به بن‌بست رسیدن سرمایه‌داران، ورشکست شدن آنها و نابودی شرکت‌های چند‌ ملیتی و بزرگ آنها هستیم؛ ولی این دقیقاً به معنی تمام شدن همه چیز نیست. دلایل روشنی وجود دارد که جامعه جهانی در حال تعویض و گذار است؛ نه در حال مرگ و نابودی.

یکی از دلایل آن، این است که چند کشور به معنی تمام جهان نیستند. در مسأله هسته‌ای ایران شاهد بودیم که 3 یا 6 کشور غربی خود را معادل همه جهان می‌دانستند و در ادبیات خود هرگز فراموش نمی‌کردند که به غیر از آنها، کس دیگری هم باشد.

و ایران توانست این توهم آنان را در هم بشکند و دیدیم که با هسته‌ای شدن ایران، هیچ چیز تغییری نکرد. جهان نه تنها نابود نشد؛ بلکه همچنان در حال ادامه زندگی است
امروزه نیز راه‌ نجات غرب و اروپا همین است که آنها دست از خود ‌محوری و خود‌ پرستی و خود ‌بزرگ‌ بینی بردارند. دنیا بدون آنها هم می‌تواند اداره شود و مردم بدون سیستم سرمایه‌داری هم می‌توانند زندگی کنند.

و نه تنها از این امر ناراحت نیستند، که بسیار خوشحال هم هستند. امروزه فقر و گرسنگی در غرب زیاد‌تر از گذشته نیست، فقط آشکار‌تر در آن است؛ زیرا در گذشته مانع از بروز آن بودند، ولی اکنون قادر به آن کار نیستند.

شفافیت در غرب

امروزه آنچه از بیکاری، فقر و فساد و فحشاء در آمریکا صحبت می‌شود، هیچ امر جدیدی نیست، بلکه در گذشته بیشتر هم بوده است. اما فرق امروز با روز‌های قبل آن است که رسانه‌ها، در تبلیغات خود فقط به طبقه ثروتمند می‌پرداختند.

فیلم‌های سینمایی، سریال‌های تلویزیونی در والت‌دیسنی یا هالیوود، فقط وظیفه داشتند زندگی ثروتمندان را به تصویر بکشند و مردم فقط در فیلم‌ها و خبر‌های تلویزیونی با چهره‌هایی آرایش‌کرده و اطو کشیده رو‌برو بودند؛ اما امروزه سینمای متعهد، جریان آزاد اطلاعات را به وجود‌ آورده و سینماگران و نویسندگان، فقط به خوشبخت‌ها فکر نمی‌کنند، بلکه از مردم عادی هم گزارش تهیه می‌کنند و در واقع، آنها را می‌بینند. به عبارت اقتصادی، آمار فقر تغییری نکرده، بلکه روشن‌تر و شفاف‌تر شده است. نوان‌خانه‌ها که مردم فقیر برای تغذیه به آنجا می‌روند، مراکزی نیستند که یک روزه به وجود آمده باشند، بلکه از قبل بوده‌اند، ولی مورد غفلت واقع می‌شدند.
امروزه هم که نوان‌خانه‌ها هستند، به همان روش قبل به پذیرش گرسنگان اقدام می‌کنند و بودجه آنها هم کاملاً تأمین می‌شود؛ یعنی روند تغییری ندارد، بلکه رادیو و تلویزیون و مطبوعات بیشتر به آن توجه می‌کنند! مثال: از وقتی کسی یک لباس یا وسیله‌‌ای می‌خرد، چون به دیگران هم توجه می‌کند، فکر می‌کند همه به خاطر او این لباس یا وسیله را خریده‌اند! در حالی‌که این لباس یا وسیله استفاده می‌شده است، ولی او توجه نداشته است.

دلیل اقتصادی این امر هم آن است که سرمایه‌داری در بطن خود، نیاز به فقرا، بیکاران و‌... دارد؛ زیرا تئوری حقوق و دستمزد بیان می‌دارد که باید در رقابت کامل دستمزد‌ها تعیین شود. اگر بیکاری وجود نداشته باشد، تقاضایی هم برای کار وجود ندارد و لذا دستمزدی هم تعیین نخواهد شد. وجود فقر نیز جزو چرخه زندگی سرمایه‌داری است؛ زیرا درک ثروت در مقابل فقر امکان‌پذیر است. اگر همه ثروتمند باشند، درک ثروت، مفهومی ندارد و ارزشی هم به حساب نمی‌آید؛ مثلاً اگر همه آدم‌ها خودرو داشته باشند، بی‌خودرو بودن، مفهومی ندارد و خودرو داشتن هم حرفی و ارزشی محسوب نمی‌شود؛ مانند هوا که در همه جا در دسترس است، قیمتی هم ندارد. فقط وقتی در حال خفه شدن باشیم ارزش هوا را می‌فهمیم. فساد و فحشاء هم همین‌طور، ذاتی نظام سرمایه‌داری است؛ چون ثروت ثروتمندان غالباً از فروش لوازم و اسباب فساد و فحشاء به‌دست می‌آید؛ زیرا پر‌سود‌ترین تجارت‌ها، تجارت مواد مخدر، اسلحه و مشروبات است. سیگار و دیگر مواد دخانی هم با این‌که گفته می‌شود مضر است، ولی در نوبت خود بالا‌ترین فروش و سود‌آوری را دارد و سرمایه‌داری که به دنبال سود است، ناچار است مردم را فقیر، فاسد و نا‌درست بخواهد

راه‌حل ایرانی برای غرب از اینجا مشخص می‌شود که اگر غرب به دنبال تجارت خود است، باید راه جدیدی را بپیماید. این راه جدید، راهی است که اسلام و انقلاب اسلامی جلوی پای آنها می‌گذارد و آن دوری از فقر و فحشاء و فساد است. عدالت و اجرای آن می‌تواند راه بسیار خوبی برای نجات اروپا باشد؛ یعنی آمریکا و اروپا باید به عدالت و برابری انسان‌ها اعتقاد پیدا کنند. آنها باید از اعتقاد به دو ‌بخشی بودن جامعه دست بردارند؛ زیرا آنها تصور می‌کنند جامعه دارای دو گروه یا دو طبقه است؛ طبقه‌ای ثروتمند و طبقه‌ای فقیر. از دیدگاه آنان، طبقه سرمایه‌دار، افراد فعال، کوشا و با‌هوش هستند و برعکس طبقه فقیر، افرادی تنبل، نا‌مرتب و کم‌هوش و استعداد هستند. دلیل بهره‌مندی ثروتمندان هم همین است. عدالت حکم می‌کند که همه در برابر قانون مساوی‌ باشند؛ فقیر و غنی، یکسان از امکانات برخوردار شوند و طبقه ممتاز یا گروه خاص یا ویژه وجود نداشته باشد. این امر در جریان بازرگانی، مالی و بانک‌داری هم باید رعایت شود. جرایان اطلاعات باید برابر و شرایط برای همه یکسان باشد؛ نه آنکه عده‌ای اطلاعات محرمانه در اختیار داشته باشند و در معاملات، سود‌های کلان ببرند و عده‌ای که به اطلاعات دسترسی ندارند، خرید سهام یا اوراق بها‌دار و یا سرمایه‌گذاری آنان کاملاً غیر‌قابل پیش‌بینی و دارای ریسک و خطر زیاد باشند. علت رونق بورس در ایران، همین نکته است در ایران که در سال‌های گذشته از روش‌های مالی و بانک‌داری غربی استفاده می‌کردند؛ دائماً با رانت‌های اطلاعاتی، حباب ایجاد می‌کردند و اشخاصی که به اطلاعات دسترسی نداشتند، اقدام به خرید سهام می‌کردند و بعد، یک شبه متضرر می‌شدند و از دور رقابت‌ها خارج می‌شدند؛ اما با دخالت مجلس و تصویب قانون بورس، توانست سازمان‌دهی جدید و واقعی در بورس ایجاد کند و اکنون ما شاهد هستیم بورس ایران ارتقاء یافته و دارای ارزش‌های سرمایه‌ای بیشتری شده است و شرکت‌های بیشتری در بورس پذیرفته شدند و اصل 44 به این روند کمک‌های شایانی کرده است و این در حالی است که اروپا و غرب، در بازار‌های پولی و مالی و بورس اوراق بهادار همچنان راه بورس‌بازی و حباب‌سازی و استفاده از رانت‌های اطلاعاتی را دنبال می‌کنند. متخصصان مالی در غرب، فرمول‌های بسیار پیچیده‌ای برای بازار بورس و اوراق بها‌دار می‌دهند که به جز خودشان کس دیگری آن را نمی‌فهمد؛ لذا جداول و تابلوهای بورس برای مردم عادی که خریداران اصلی هستند، کاملاً نا‌مفهوم است و متخصصان از این جهالت مردم و اطلاعات خود سوء‌استفاده کرده و زمینه ورشکستگی مردم را فراهم می‌کنند و این همان استفاده از رانت اطلاعاتی در این زمینه است. عدالت نه تنها بازار بورس و اوراق بها‌دار را پر‌ رونق می‌کند؛ بلکه بازار سرمایه و پولی و مالی را هم به تولید و افزایش ثروت سمت و سوق می‌دهد. در نظام بانک‌داری غربی، همه چیز بر مبنای بهره و ربا و نزول‌خواری است. و این راه حل مورد قبول نظام اسلامی و قانون قرآنی نیست. غرب هم باید به این باور برسد که سود فقط در مقابل کار است و حتی اگر سرمایه‌ای به کار گرفته نشد، نباید بهره به آن تعلق بگیرد. قبول این امر یعنی مشارکت واقعی بین سرمایه و کار و ترکیب مناسب آن، چیزی که در اسلام به معنی مضاربه معروف شده است؛ جهت‌دهی به ثروت برای افزایش آن در اثر کار و تلاش است؛ اما سیستم نزول‌خواری به کار و تلاش اهمیتی نداده؛ بلکه فقط بر مبنای ثروت و سرمایه حرکت می‌کند؛ یعنی اگر کسی از بانک پولی را قرض کند یا وام بگیرد، بانک‌داری پیش از آنکه به فکر تولید باشد، به فکر باز پس گرفتن وجوه خود، آن هم با نرخ بهره، یعنی اصل و فرع می‌باشد. در تفکر غربی این مهم نیست که شخص برای چه چیزی وام می‌گیرد؛ بلکه این مهم است که بتواند پول را پس بدهد، آن هم با نرخ بیشتر و این ماهیت ربا‌خواری یا نزول‌خواری سیستم پولی و بانکی غرب است؛ گرچه غرب از این سیستم که قبلاً توسط یهودی‌ها انجام می‌شد، ناراحت بودند؛ ولی چون راه مقابله آن را نمی‌دانستند و یا اگر می‌شنیدند باور نمی‌کردند و قبول نداشتند؛ لذا به همان راه یهودی‌ها یا صهیونیست‌ها کشیده شدند و به ناچار به همان بن‌بست آنان رسیدند. مخالفین اقتصاد اسلامی حتی در داخل ایران هم راهی جز این ندارند که به بن‌بست کشیده شوند و ایران را هم در مسیری قرار دهند که به امروز اروپا و غرب برسد؛ یعنی خیلی شجاعت به خرج دهند و سیستم مالی غرب را پیاده کنند، نهایت آن وضع فعلی بحران آنان است. در واقع ما می‌توانیم با روش و ابزار مالی و پولی آمریکا حرکت کنیم، ولی به بحرانی که آمریکا دچار شده است، گرفتار نشویم؛ زیرا سیستم سرمایه‌داری غرب، یک شعار نیست، بلکه یک بسته عملکردی است و نمی‌توان به این بسته یا این نسخه عمل کرد و انتظاری غیر از آن داشت. مفهوم عکس آن، این است که اگر آمریکا و اروپا هم می‌خواهند از بحران نجات پیدا کنند، معقول نیست که به همان راه خود ادامه دهند و باید راه را عوض کنند. راهی که تا‌کنون سرمایه‌داری غرب طی کرده، نتیجه‌اش این بحران است و اگر می‌خواهند به بحران خاتمه داده شود، عوض کردن راه است و راه پیشنهادی ایران، عدالت است که در نظام مالی به ربا‌خواری پایان می‌دهد و در نظام ارزشی به فساد و فحشاء و امور حرام و مکاسب محرمه و کار‌های حرام نقطه پایان می‌گذارد؛ یعنی با حذف ربا و فساد از اقتصاد و انجام و قبول عدالت و شرافت‌کاری، می‌توانند از این بحران خارج شوند. البته اگر سردمداران غرب این امر را نپذیرند، تاریخ و زمان، خود این کار را خواهد کرد. سید احمد حسینی ماهینی

نشست اقتصادی جمع آفریقایی در کیپ تاون آفریقای جنوبی،

نشست اقتصادی جمع آفریقایی در کیپ تاون آفریقای جنوبی، از مجموعه کشور‌های آفریقایی تشکیل شد، ولی مطابق معمول خواستار کمک دولت‌های غربی به اقتصاد آفریقا شد؛

اما دولت‌های غربی که تا زمان آپارتاید، آفریقا را فقط برای استثمار می‌خواستند، بعد از آن هم که دچار بحران شدند؛ لذا فرصت کمک به اقتصاد آفریقا را ندارند و بهترین راه برای نجات اقتصاد آفریقا، راه‌حل ایرانی با تئوری خود‌اتکایی و شعار «ما می‌توانیم» است. در ایران از زمانی که دکتر علی شریعتی بازگشت به خویشتن را مطرح کرد، ایرانی آباد و آزاد را برنامه‌ریزی کرد؛ زیرا در ایران اسلامی همه چیز وجود داشت، تنها اعتقاد به ایرانی مقتدر و توانا نبود که این موضوع هم با طرح ایدئولوژیک آن کم‌کم مورد قبول واقع شد؛ اما جالب‌تر این‌که این نظریه را دکتر علی شریعتی خود از یک آفریقایی که هم‌کلاس او در دانشگاه پاریس بود، فرا گرفته بود. «امه سزر» نویسنده کتاب «دوزخیان زمین»، بهترین الگو برای شریعتی بود و او بود که تئوری را پذیرفت و به آن عمل کرد، ولی آفریقا آن را شنید و پشت گوش انداخت. آفریقا در بسیاری از موارد از ایران غنی‌تر است، اورانیوم جهان از آفریقای جنوبی تأمین می‌شود. معادن غنی مس و فلزات رنگین و جنگل‌های وسیع و دست ‌نخورده منابع انسانی فعال و کوشای آن به‌قدری مهم است که جهان را اداره می‌کند. امروزه هیچ‌کس نمی‌تواند فراموش کند که آمریکا به ‌وسیله همین سیاه‌پوستان، آمریکا شد و اکنون نیز همین انگیزه باعث پیروزی رییس‌جمهور آن شده است. آیا آفریقا که نیروی انسانی آمریکا را تأمین می‌کرد، خود قادر به ادامه آن نیست؟