От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

سریهای زمانی و نقش آن در مدیریت تاریخی

 در بسیاری از نظریات مدیریتی زمان همیشه صفر منظور شده وتحولات ثابت فرض میشود . لذا در ارایه تئوریها ماهمیشه بااین فرضیه روبروهستیم که در شرایط ثابت ومساوی باید یک عنصررا داخل ویا خارج کنیم ونتیجه آنرا بسنجیم. درست مثل علوم تجربی که در لابراتوار انجام میشود. یک دانشمند تجربی تصور میکند همه شرایط تحت مدیریت اوست وبراحتی میتواند شرایط را کنترل کند و لذا آنرا مثلا کنترل کرده وماده یا عنصری را در ترکیبات اضافه ویاکم میکند. بعدهم نتیجه انرا یادداشت میکند. این عمل ساده را پوزیتیویسم یا اثبات گری میگویند. اما درواقع همه چیز خیالی است چرا که شرایط تحت کنترل نیستند وعناصر جهانی همانهایی نیستند که ماتصور میکنیم. برای مثال درروایات هست که امیرمومنان علیه السلام به یک اعرابی سنگی را نشان دادوگفت : این سنگ حرکت میکندولی اعرابی با تعجب وشاید هم با نگاه عاقل اندر سفیه هرنوع حرکتی را نفی کرد وبه مسخره گفت این سنگ که حرکتی ندارد!امروزه مامیدانیم هر جسمی حداقل هشت الی نه حرکت دارد ما قادر نیستیم این حرکتها را از او بگیریم: اما همیشه آنرا فراموش میکنیم ونتایج عملکردی آنهم به تبع فراموشی ما نادیده گرفته میشود: اولین حرکت آن حرکت با زمین بدور مدار است . دومین آن حرکت با زمین بدور خورشید است سومین آن حرکت با منظومه شمسی است و.. از درون نیز حرکت هر جسمی مانند حرکت مولکولی واتمی وجود دارد یک پوزیتیویست نمی فهمد که آهن یا مثلا فنل فتالدینی که ده دقیقه یا یک ثانیه پیش  در دست او بوده وبرای آزمایش به دانشجویان خود نشان میداده در هزار کیلومتر آنطرفتر بوده است! ومیلیونها بار حرکت اتمی کمتری از حالا داشته است..شرایط اسیدی که چند لحظه پیش برای ریختن روی اهن منظور شده با الان فرق میکند. لذا فرمول او همه در خیالات هست: همه چیز ثابت است تااو آزمایشهای خودرا انجام دهد! زمین وزمان از حرکت ایستاده تا این دانشمند حرف خودرا برعلیه زمین وزمان به اثبات برساند.در تئوریهای مدیریتی ویا عموم نظرات علوم انسانی نیز به تبع همه چیز در حال تغییر است: اکنون که شما برای مشاوره به اتاق روانشناس میروید از نظر روانشاس همه چیز ثابت است! شما همان بیمار دوروز قبل یا شش ماه پیش هستید که گزارش شده است اما در دل شما چه میگذرد؟ طوفانی از آشوبها وتفکرات منطقی وغیر منطقی به پاست. وروانشناس باید غیر منطقانه وغیر منصفانه چشم برهمه این طوفانها بپوشد. زیرا علم روانشناسی که خود برداشت از علوم غلط تجربه گرایی این را از او میخواهد.

ترند یا روند Trend

لذا تصور چیزی مستقل از همه چیز فقط یک تصور است وبا این تصورات آنها یک حقیقت را بما تحمیل میکنند ؤآن اینکه مثلا خدا نیست ویا اینکه پیامبری وجود ندارد ویا اینکه وحی والهام همه خواب وخیال است. واین فقط کار را برخودشان مشکل میکند.حصاری که بر اندیشه خود می تنند ویا درواقع اصولی که خود ایجاد میکنند دست وپای خودشان را می بندد. میگویند افلاطون به شاگردان خود میگفت حرف دیگران را بدون دلیل قبول نکنید! یکی از شاگردانش گفته بود همین حرف شما را باید به چه دلیل قبول کنیم؟ یعنی اگر قرار باشد دلیل برای همه چیز بخواهیم همینکه چراباید برای همه چیز دلیل بخواهیم زیر سوال میرود. لذا کلیات علوم با جزییات آن تفاوت دارد چه رسد به جزییات یک علوم باعلوم دیگر.. یکی از این مسایل باز نگری در اصول وتئوریهای مدیریت با دیدگاه جدید است وآن اینکه ما نقش گذشتگان بسیار دوررا از تئوریهای بسیار نزدیک نفی نکنیم. وروند پیشرفتها را همیشه به خود یا به زمان خود ویا به زمان نزدیک خود منحصر نکنیم: انرژی هسته ای آیا محصول کار انیشتین است؟ وآیا او از هیچ  این را بوجود آورد ونقطه او نقطه صفر بود ودیگر هیچ نبود؟جاذبه رافقط نیوتن کشف کرد آنهم با افتادن یک سیب؟ وگردش زمین به دور خورشید را فقط گالیله فهمید ودنیارا خبر کرد؟مسلم است که این چنین نبوده ونیست قبل از گالیله هم زمین به دورخورشید می چرخیده وقبل از انیشتین هم انرژی هسته ای بوده وقبل از نیوتن هم جاذبه کار خودش را انجام میداده ومنتظر تشکر نیوتن ویا کشف او باقی نمانده بود.تمدن بشری نه ابتدا داشته نه انتها خواهد داشت. اینکه خود را در اول آن قرار دهیم ویا در اخر آن فقط یک تصور است. اینکه روزی جهان نبوده و خلقت خداوندی تعطیل بوده و یابشری نبوده فقط ساخته ذهن ماست: یکی بود یکی نبود وغیر ازخدا هیچکس نبود فقط برای قصه هاست.  البته الان هم غیر از خدا هیچکس نیست چون همه چیز از ان خداست واز اوست اماهمه اینها تعریف های ماست. و واقعیت راتغییر نمیدهد. آیا زمانی وجود داشته که بشر نبوده وحرکت دسته جمعی  نداشته واصول مدیریت ورفتار سازمانی وساختارهای اجتماعی را رعایت نمیکرده؟ این سوال چوابی ندارد مگر اینکه ماهمانند یک جراح چشممان را بربقیه اعضا ببندیم وآنها را بیهوش کنیم وبا چاقو این قسمت را ببریم وخارج کنیم..یک بررسی ساده نشان میدهد حداقل 15هزار سال قبل از میلاد در تپه های باستانی ایرانیان در زاگرس ودر مکانهای دیگر آثار وعلایم وجود کارگاهها کاملا روشن است . اما ایا اینها که اساس تمدن امروزی ماست باید حذف شوندواساس تمدن هزاره سوم برهیچ وپوچ بنا شود. همه چیز به تصادف منسوب شود: بطور تصادفی آتش کشف شد بطور تصادفی اهن کشف شد بطور تصادفی کشاورزی بوجود امد وبطور تصادفی ..؟

15 خرداد آغازی برتمدن هزاره سوم

ما 15هزار وهفتهزار وششهزار سال تمدن کهن رابکناری میگذاریم ویک بررسی ساده در هزاره های موجود میکنیم: ایرانیان یک روند سازنده در طول تاریخ داشته اندهزاره اول تمدن کورش وداریوش بود که برتمام جهان سیطره داشت وزمانیکه اروپاییان در کوه المپ بدنبال خدایان میگشتند ویا در فلسطین واطراف آن یهودیان انبیا خودرا میکشتند این داریوش وکورش بود که به دانیال نبی در اهواز وحیقوق نبی در همدان وقیدار در زنجان وچندین پیامبر دیگر در قزوین ماوا داد وآنا نرا از شر کشتار وقتل عام نجات داد. در هزاره دوم وقتی که در انگلیس به اعتراف خود تاریخ نویسانشان مانند ویل دورانت آدمخواری میکردند تمدن ایرانیان بود که در دانشگاههای جندی شاپور وجامعه بغداد در حال پیشرفت بود. اما آنان این پیشرفتها را برنتابیدند وخواستند همه چیز را نابود کنند وهمه را از ابتدا وبنام خودشان بنویسند: همه چیز مهیا بود: همه علوم از ابتدای قرن نوزدهم اغاز میشود ودر قرن بیستم به تکامل میرسد وچیزی بنام ایران یا ایرانی در کتب وتئوریها وجود ندارد حتی رسم الخط را عوض میکنند وبجای نوشتن از دست راست از دست چپ شروع میکنند تاهیچ نشانی نباشد. این فاجعه در ترکیه بسیار واضح است مردمیکه مولانارا دوست دارند ولی الان نه میتوانند زبان اورا بفهمندونه خط اورا بخوانند:خط او به رسم الخط فارسی وزبان او هم فارسی است اما مردم ترکیه خط لاتین دارند وزبان ترکی...وپیوند این دومقطع کاملا مجزا از هم فقط یک دلیل دارد علاقه انها به گذشته. که اگر این نبود واگر قونیه هم باخاک یکسان میشد این علاقه هم از بین میرفت لذا میبینیم که استعمار به تخریب آثار باستانی می پردازد . در مکه ومدینه ودر قدس در میان های وهوی وبگیر وبند تخریب اماکن بسرعت درحال اجراست تا بلکه این رشته نیزبریده شود ومردم بی هویت وبی ریشه وتاریخ شوند. اما این تاریخ بسیار گسترده تر آن است که باچندتا بیل مکانیکی912 یالودر دی هشت انرا نابودکرد.

در جنگ جهانی اول تصور کردند با تجزیه عثمانی کار تمام شد!اما در دل اروپا گروهی پیداشدند مشخصات ایرانی اعلام کردند! باهمین مشخصه محبوبیت یافتند ونژاد برتر خودرا با افتخار آریایی دانستند.لذا جنگ دوم جهانی شروع شد ابتدا آلمان ازبین رفت ولی این مهم نبود مهم ان بود که سران متفقین درتهران بیایند وفاتحه ای برای ایران وایرانی وقوم آریا بخوانند! که امدند : چرچیل وروزولت و استالین آمدند درتهران جلسه ختم گذاشتند وتهران را پل پیروزی خواندن وایران باقیمانده راهم بین خودشان تقسیم کردند!شمال ایران به شوروی ها رسید وجنوب به انگلیسیها ووسط هم به آمریکاییها. اما تازه بیداری ایرانیان اغاز شده بود. چیزی که سالها هزینه کردند تا بامرفین وتریاک ومواد مخدر ایرانیها رابه خواب برند واورا نابود کنند واثری از آنها باقی نماند. درزمان دران جنگ دوم جهانی با شیوع دادن بیماری طاعون وحصبه ووبا جمعیت ایران را بامرگ ساکت وبا ترویج افیون بامرگ خودخواسته از 16 میلیون به 8 میلیئون رساندند. اما بیداری ایرانیان چیزی نبود که انها ازآن غافل باشند آنها میدانستند که شیر شیر است گرچه خوابیده باشد. رضاخان راعلم کردند تاخط وزبان راهم برگرداند لباس راهم تغییر دهد وتقی زاده را کوک کردند که ایرانی تا از فرق سر تانوک پا فرنگی نشود فایده ندارد. اما آتش زیر خاکستر بود.باید طوفانی میشد بادی می وزید تا این اتش شعله ور شود .مدرس ها ونواب صفوی بمیدان امدند .دشمن تصور کرد با ترور مدرس واعدام نواب صفوی دیگر کار تمام است ولی شاگرد اوخمینی کبیر از راه رسید وثابت کرد که از کلینی تا خمینی خط سرخی است که هزاره سوم راهم در دایره تمدن ایرانی  قرار خواهد داد. وی را دستگیر کردند اما 15خرداد مردم به خیابانها ریختند. ایشان را به ترکیه تبعید کردند ولی مردم ترک زبان حتی فارسی یاد گرفتند تا از او تبعیت کنند به عراق فرستادند اما حجره های تنگ وتاریک نجف جایگاهی شد برای تدوین ایدئولوزی ولایت فقیه. اورا به کویت فرستادند اما کویت شیعه آماده جشن وسرور شد! دیگر زمین به تنگ امد نه برای خمینی کبیر که برای دشمنانش اینجا بود که فرمود من ایستگاه به ایستگاه وفرودگاه به فرودگاه میروم وپیام ایرانیان رابگوش جهان میرسانم! ناچار اورا به ایران فرستادند تادر هواپیما ویا در فرودگاه بدست ایرانی صفتان  ددکیش نابود شود اما او سالم برزمین نشست وبه بهشت زهرا رفت وفریادبرآورد من دولت تعیین میکنم من تودهن این دولت میزنم وزد. ونگذاشت که هزاره دوم بدن ذکر نام ایران به پایان برسد . 15 خردادرا به 14 خرداد وصل کرد تا نام ایران آغاز گر هزاره سوم باشد وهرطفلی که به دنیا میاید بانام ایران شیر بخورد وخود یک شیر باشد درجهان!طفل 15 خرداد اکنون در هزاره سوم تبدیل به سید حسن نصرالله شده وبه افتخار تمام درحالیکه دندان مستکبران را دردهانشان می شکست فریاد زد که از شاگردان این خمینی است. واز تحصیلکردگان دانشگاههای ایران. 14خرداد درواقع اغاز گر حرکتی بود برای هزاره سوم.ولذا می بنیم که علیرغم تمامی کارشکنیها ونادیده گرفتن، نام ایران و ایرانیها در تمامی وجود جهان جاری است: بزرگترنی چالش انتخابات ریاست جمهوریها در آمریکا از ابتدای حرکت انان نام ایران بوده والان هم هنوز بزرگترین مناظره های اوباما هیلاری کلینتون ودیگران فقط بر سر ایران است. یکی میگوید من اگر ریس جمهور شوم به ایران لشکر میکشم وان دیگری میگوید من اگر رای بیاورم با ایران وارد مذاکره میشوم. چوب وهویجشان را تیزکردهان آنهم فقط برای ایران، گویا جز ایران دیگر جایی نیست.واگر هم هست مهم نیست.واین تازه از علائم سحر است باش تاصبح دولتت بدمد. اما تمام این نفسهای گرم دردل برخی ایرانیان مانند آهن سرد است .انان دردل ایران هستند ولی دلشان با ایران نیست. اما خمینی به آنان هم فرمود انهاییکه خواب آمریکارا میبینند خدا بیدارشان کند....

Positivism

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد