اقتصاد مخفی بینالمللی!
هیچ سند و مدرکی دال بر همکاری ایران و اسراییل به دست نیامده است. در سمینار 15 خرداد پژوهی که به نام 15 خرداد؛ بسترها و... در تالار اندیشه برگزار شد، یکی از محققان مطلبی درر ابطه با نفوذ اسراییل در ایران و رابطه با اسراییل از دیدگاه امام خمینی مطرح کرد. براساس گفتهی ایشان در سال 1327، ایران به صورت مشروط و نه رسماً؛ موجودیت اسراییل را پذیرفت ولی تا سال1330 که دولت مصدق روی کار آمد، این رابطه هم قطع شد. دوسال بعد از کودتای آمریکایی، سفارت اسراییل در ایران تأسیس شد و تا پیروزی انقلاب این سفارتخانه بود تا اینکه تبدیل به سفارت فلسطین شد و میدان کاخ هم به نام میدان فلسطین تغییر نام یافت.
بعد از سخنرانی این استاد دانشگاه فردوسی، رییس پانل مطالبی برآن افزود. از آن جمله گفت اینکه مدرکی دال بر همکاری ایران و اسراییل وجود ندارد، صحیح است و ما هم بسیار گشتیم.البته ارتباط و رفت و آمد بوده ولی این طور که بتوان آن را ثابت کرد، نیست.
اینکه تاچه حد این گفتهها و تحقیقات درست باشد، مهم نیست. مهم این است که امروزه ما با موضوعی به نام اقتصاد مخفی روبرو هستیم. مثلاً ایران سالهاست که مرگ بر آمریکا میگوید، ولی هیچگاه دلار از اقتصاد ایران کم نشده و یا بی ارزش نشده است و هنوز هم با اینکه یورو ارز رسمی اعلام شده، اما دلار همچنان پر قدرت حضور دارد و علیرغم کاهش ارزش جهانی آن، در ایران هر روز و به طور غیررسمی افزایش مییابد و تقریباً به دلاری هزار تومان رسیده است. هنوز هم هر جا دلار ببری، پول بردهای؛ ولی مثلاً اگر ریال ببری پول باخودشان نبردهای! نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورها این روابط مخفی اقتصادی آنهم در سطح کلان وجود دارد. کشورهای همسود یا کشورهای شوروی سابق نیز دارای پول رایج ممکن است باشند ولی روبل برای آنها مهمتر از پول خودشان است. در میان کشورهای آسیای شرقی هم ین ژاپن از هم ارزهای خود جلوتر است. در اروپا نیز مارک آلمان از پوند و یا ارزهای دیگر قویتر به نظر میرسد.
در تحلیل این مسایل باید بسیارگفت، یکی اینکه سیاست مهمتراز اقتصاد است. یعنی معمولاً پول کشورهایی با ارزشتر است که قدرت سیاسی بیشتری دارند. ایرانیان بیش از هرکس دیگر میدانند که آمریکا بدهکارترین کشور دنیاست یعنی اگر قرار بود فعالیتهای اقتصادی پشتوانهی پول باشد، هم اکنون آمریکا با بالاترین بدهی جهانی در ردیف اول قرار داشته باشد، مخصوصاً پس از درگیر شدن با عراق و هزینههای بیش از هزار میلیارد دلاری این موضوع بهتر معلوم شده ولی چون حضور نظامی امریکا درعراق نشان از قدرت او دارد و هیچ کشوری نمیتواند این قدرت را انکار کند و او را از آنجا و جاهای دیگری که اشغال کرده بیرون کند، لذا خود به خود باعث ارزشمند شدن دلار هم میشود و با اینکه تقلب در دلار بیش ازهمه ارزهای جهان است ولی کسی به این موضوع اهمیت نمیدهد.
اما نکته دوم این است که استعمار جدید از شکل سیاسی بیرون آمده و به شکل اقتصادی ظاهر شده است مثلاً ژاپن کشوری است که ظاهراً ارتش ندارد اما توانسته با اقتصاد خود جهان را فتح کند و البته آمریکا قول داده که از آنان حفاظت کند. یعنی از آثار جنگ جهانی دوم یکی این بود که جهان به دو بلوک مهم نظامی تقسیم شد و شرق در ارتش سرخ یا ورشو فرو رفت و غرب در ناتو. در واقع شوروی سابق به کشورهای خود میگفت شما نیازی به ارتش ندارید، ارتش سرخ به جای مرزهای روسیه در انتهای مرزهای شما مستقر میشود و از شما حفاظت میکند. کاری که اکنون ناتو هم انجام میدهد و هر کشوری که عضو ناتو شد باید پایگاههای خود را تحویل نیروی مشترک دهد و یا در کشور خود برای ناتو پایگاه ایجاد نماید و یا مجوز حضور آن را بدهد. این شکل به مرور زمان مورد اعتراض واقع شد و لذا از حالت ظاهری به حالت مخفی تغییر شکل میدهد. مثلاً شوروی سابق ازبین رفته ولی ساختار آن همچنان باقی است. بیشتر رؤسای جمهور این کشورها از افراد ارتش سرخ بودند و یا در صورت تغییر در رژیم که معمولاً به صورت انقلاب مخملی است، ناچار از اعضا و یا حامیان ناتو انتخاب میشوند.
اما نوعِ اسراییل، ازتمامی این اشکال پیچیدهتراست.
براساس مطالعات به عمل آمده، اسراییلیها به سه اصل زر و زور وتزویر بسیار اهمیت داده و علیرغم دور از ذهن بودن، آن را اجرا میکنند. مکتب ماکیاولیستی (Machiavelisty) که روزی بد و نافرجام بود، امروزه در تمام سطوح مدیریتی تدریس میشود و از کتاب شهریار او به نام یک اثر مهم یاد میشود. امروزه دیگر «هدف وسیله را توجیه میکند»، امر مذمومی نیست یا جاهطلبی مدیران نه تنها بدنیست، بلکه لازم است. اصولاً اگر مدیری جاهطلب نباشد، انگیزهای برای پیشرفت در او نیست. لذا میبینیم که اسرایلیات که یک زمانی بد بود، امروزه به عنوان متون اصلی تدریس میشود آن هم با چهرهای کاملاً علمی و فقط در دوران دکترای مدیریت و اقتصاد. برنامهریزی که بسیار کلمه مثبت و دارای بار ارزشی در ایران است، در دروس مدیریت خلاصه میشود؛ در برنامهریزی برای یک پارتی. این پارتی میتواند پارتی شبانه و یک جشن باشد یا پارتی به معنای حزبی آن مثلاً دانشجوی دکترای برنامهریزی باید بتواند برنامهای برای یک پارتی شبانه بریزد و اجرا کند و معمولاً برای این کار هم از روش دوبینال یا دو دویی استفاده میکند. یعنی هر نفر باید دو نفر را دعوت کند و هرچه تعداد این دعوتها بیشتر باشد، نشان از برنامهریزی صحیح دارد و ما این برنامهریزی را در شرکتهای هرمی میبینیم. شرکتهای هرمی نه یک مؤسسه مالی، بلکه یک مؤسسه مدیریتی برای تمرین مدیریت است و بالاترین شیوههای روانشناختی و سیاسی و ایدئولوژیک در این مراکز تدریس وتمرین میشود. همهی ابزار و تئوریها به تناسب با فرهنگ مردم در این هرم سازمانی مورد احترام است. البته این احترام فقط برای جذب است و بعد از جذب تمرین، ملعبه یا بازی یا گیم میشود و گیم روم (Game room) یا اتاق بازی، ابزاری مهم است تا اعضای جذب شده از احساسات قبلی خود پاک شوند. مثلاً درایران میآیند و قانون اساسی و شورای نگهبان و امثال آن را پیش میکشند و حتی در هیأتها وعزاداریها شرکت میکنند و به افراد جذب نشده القا میکنند که برای عقاید او نه تنها احترام قایل هستند، بلکه بیشتر از اوهم پایبند هستند. ولی همه اینها تا مرحله عضویت یا پرزنتیشن است. به همین دلیل است که مردم رویکرد مناسبی به آنها دارند و هرچه ارگانهای دولتی بگویند، میبینند خلاف به عرضشان رسیده! این همان اصل معروف ماکیاولی است که میگوید هدف وسیله را توجیه میکند. یعنی با هر وسیله میتوان برای جذب عناصر جدید اقدام کرد.
در دل دوست به هرحیله رهی باید کرد
طاعت ار دست ندهد، گنهی باید کرد!
اسراییلیات به قدری جالب ومدرن طرح میشوند که هیچگونه جای شک وشبهه نمیگذارند. درایران ما به سادگی میبینیم که نوکیا یک شرکت کاملاً صهیونیستی با شعارهای اخلاقی مطرح میشود و همه جا مینویسند: صبور باشید، نوکیایی باشید! اصلاً کلمه نوکیا با اخلاقتر از تمام کلمات اخلاقی درایران مطرح میشود. همین نوکیا در جاهای دیگر ضد اخلاقترین چهره را دارد و بهترین وسیله برا ی ارسال عکسهای مستهجن و ضد اخلاقی است. کار ی میکنند که این تضاد برای مشتریان هم خوشایند باشد. زمانیکه بنده به عنوان جوانترین نویسنده با مؤسسه اطلاعات در سالهای حول و حوش 48 همکاری میکردم، چه در مجلهی جوانان یا در مجله دختران پسران، گزارشهایی از من چاپ میشد. در مراسم مختلف هم شرکت میکردیم. دریکی از این مراسم، همسر یکی از هنرپیشههای زن شرکت کرده بود. از او سؤال کردند شما چطورراضی میشوید همسرتان در کنار دیگران فیلم بازی کند؟ گفت این مثل دریا رفتن است. کسی که به دریا و استخر میرود، نمیتواند با کت و شلوار برود داخل آب... و این توجیهات زیادی است که همه جا از آن استفاده میشود. یعنی محصولات امریکایی و اسراییلی در ایران به هیچ عنوان مانند اروپا یا آمریکا تبلیغ نمیشوند بلکه برعکس، کاملاً اخلاقی و مبادی آداب میشوند. نه به این خاطر که به فرهنگ مردم احترام بگذارند، بلکه فقط به خاطر جذب مشتری و آن اصل که هدف وسیله را توجیه میکند! فاجعه از این هم بالاتراست. در ایران که شعار فلسطین و طرفداری از مردم فلسطین به یک شعار نهادینه تبدیل شده، جمع کمکهای مردمی به فلسطین از میزان سودی که به یک کارخانه اسراییل میرسانند، کمتراست. ازهمان ابتدای تولد اسراییل، ایرانیان مخالف کشتار فلسطینیها بودند. هرچند گاهی اگر حتی در رژیم پهلوی صحبت همکاری علنی با اسراییل میشد، فوراً این حرف پس گرفته میشد ولی از همان زمان بالاترین سرمایهگذاریها در ایران از سوی اسراییلیها بود به طوریکه اعراب میگفتند: الایرانی اخ الیهود! دشت قزوین و شرکتهای مهم کشت و صنعت و حتی ایجاد شهرکهای صنعتی، همه از طرحهای اسراییلیهاست و بزرگترین شهر صنعتی ایران یعنی شهر صنعتی البرز، ساخت آنهاست. اما مثلاً هیچ کس این را نمیداند و یا بداند هم باور نمی کند. رییسجمهور سابق اسراییل «موشه کاتساو»، در واقع موسی قصاب است و از ایرانیالاصلهاست. نه تنها او، حتی ابومازن هم یک ایرانیالاصل بهایی است. دوستی ایران با یهودیها، تاریخی و مثال زدنی است و لیکن همیشه بین صهیونیزم و یهودی خلط مبحث میشده است. یهودیها و کلیمیها جزو اقلیتهای رسمی ایران هستند ولی صهیونیستها نیستند و لذا بین این دو مرز کشیدن، بسیار سخت است. تنها یک راه برای این امر وجود دارد و آن مسأله عقیدتی است. قبول نبوت، امامت و ولایت. امروزه صهیونیستها همان اسراییلات سابق را انتخاب کرده و لذا از نبوت حضرت موسی (ع) دور شدهاند. و بالتبع گروهی را درمیان مسلمانها و مسیحیان به وجود آوردند تا امامت و ولایت یا ادامه رهبری حضرت موسی را از بین ببرند. حضرت موسی با روشنایی تمام به ظهور حضر ت مسیح (ع)بشارت داده بود وتکلم حضرت عیسی در گهواره حجت را برآنان تمام کرد و حضرت عیسی نیز به ظهور آخرین پیامبر بشارت داده بود و نشانه هایی که بحیرا نام برد، این را اثبات نمود. و لذا در نبوت شکاف ایجاد شدن، به معنی تکذیب این بشارتهاست. یا دربین مسلمانها، پیامبر اکرم (ص) امام علی را ولی خود انتخاب کرد و110 نفر از باسوادان امت آن را یادداشت کردند و شیعه و سنی آن را قبول دارند. البته تفاوت شیعه وسنی در عدم قبول نیست بلکه درتفسیر کلمه ولی است. اما صهیونیستها گروهی را به وجود آوردند که اصل کلمه را تکذیب کرد و نام وهابیون برآن گذاشتند یا درشیعه که از ولی، ولایت فقیه را میفهمیدند و اطاعت او را واجب میدانستند، گروهی به وجود آوردند به نام بهاییان که با ادعای ظهور امام زمان، ولایت فقیه را زیر سؤال بردند. تا مدتها در اعلامیههای امام خمینی (ره) دربین سالهای 40 تا 42، از بهاییان به نام کلیمیان در بین شیعیان نامبرده میشد. در واقع میتوان گفت که صهیونیستها که در ساخت اسراییلیات استاد هستند، برای هر گروه از مذاهب فرقهای جدید با توجه به فرهنگ مردم آنها به وجود آوردند تا از طریق آنها تسلط خود را اعمال نمایند و همین امر باعث محبوبیت آنان در بین مردم شد. مسیحیان صهیونیست! یهودیهای صهیونیست! شیعیان صهیونیست! و سنیهای صهیونیست!... و همهی این تزویرها برای آن بود که به قدرت و زور برسند و زر جمع کنند.