От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

نقش ایرانیان در اقتصاد امریکا

دیدگاهای ذلیلانه در مورد امریکا وبرخورد منفعلانه با این موضوع باعث شده تا یک تحول عظیم در تاریخ معاصر نادیده گرفته شود و آن نقش ایرانیان در تحولات اقتصادی و اجتماعی وحتی سیاسی نظامی امریکاست. اخیراً یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری که احتمال زیادی دارد در انتخابات پیروز میدان باشد؛ مشخص شده که ایرانی‌الاصل و از مهاجران ایرانی می‌باشد. نگاه مخالف به این موضوع نشان می‌دهد که تاچه حد در مورد ایرانیان در امریکا و نقش واهمیت آنان غفلت شده و یا حتی لاپوشانی شده است. این‌که همه می‌دانند که امریکا کشوری با اصلیت و اهلیت نبوده و همه‌ی مردم آن بجز سرخپوستان، مهاجرینی هستند که تقریباً از سراسر جهان به آنجا رفته‌اند همه چیز را محتمل می‌کند. یعنی مثلاً در حالت نرمال به علت نزدیکی راه، اسپانیایی‌ها بیشتر و بعد انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها باشند و اما از لحاظ اهمیت و نقش آنان، چین و هند و ایران بیشترین نقش را در اقتصاد و تحولات آن داشته و دارند. انگلیسی‌ها بنابر ذات فریبکارانه خود در قاون اساسی راه را برای خود باز کرده‌اند ولی به هرحال دیگران نیز سهم خود را داشته‌اند و قابل تکذیب نیست. سیاهپوستان گرچه جزو برده‌ها بوده و به عنوان کارگر به آنجا برده می‌شدند، ولی همین فعالیت آنان در کارهای سخت باعث شده که امروز امریکا به آنان محتاج باشد و مجبور باشد راه پیشرفت آنان را هموار کند. وزیر دفاع امریکا که سیاهپوست بود و اکنون هم که وزیر خارجه آن یک زن دورگه است، نشان از اهمیت و نقش آنان در جامعه امریکا دارد. امروزه تمام عرصه‌های هنری در اختیار سیاهپوستان هست وبسیاری از فیلم‌ها با مشارکت آنان ساخته می‌شود و ظلم‌هایی که در گذشته به سیاهپوستان می‌شده را برملا می‌کند و این امر باعث می‌شود اولاً نقش سیاهپوستان برجسته‌تر شود و از سوی دیگر، برای این‌که امریکایی‌ها نشان دهند که از کرده خود پشیمانند، مجبورند هرروز امتیاز بیشتری بدهند.

این‌که چرا سرخپوستان نتوانستند مانند سیاهپوستان نقش آفرینی کنند، فقط به دلیل افراط در قومیت‌گرایی بود. یعنی اگر از ابتدا حاضر به پذیرش تمدن می‌شدند، این‌همه آزار واذیت نمی‌دیدند. چه بسا بسیاری از این آزار و اذیت‌ها از درون خود سرخپوست‌ها منشا می‌گرفت زیرا جوانان آنها مایل نبودند مانند پدرانشان چشم بر تمدن وپیشرفت بپوشند و لذا تفرقه و جدایی بین آنها می‌افتاد. نمونه این حرکت در امریکای جنوبی دیده می‌شود. آنها که تمدن را پذیرفتند، الآن به راحتی در مقابل امریکا می‌ایستند وحیاط خلوت او را تبدیل به اتاق وحشت کرده‌اند؛ زیرا می‌توانند به تکنولوژی مسلح شوند و نیازی به کارشناسان امریکایی نداشته باشند و حتی در صورت کمبود تخصص، می‌دانند که از ایران یا کشورهای دیگر چگونه استفاده کنند و استقلال خود را توسعه ببخشند. در حالی‌که سرخپوستان داخل امریکا اغلب به تبدیل قومیت خود رأی داده و در سفید پوستان منحل شدند. چه بسا کسانی از سرخپوستان در مقامات بالا باشند که خودشان تمایلی به اعلام اصالت خود نیستند. چیزی که در سیاهپوستان نه امکان‌پذیر است و نه پی‌گیری می‌شود. ایرانیان نیز این حالت را دارند اغلب برای فرار از قومیت خود که تکنولوژی را نپذیرفته بودند، به امریکا پناهنده می‌شدند وخود را در سفیدپوستان مستحیل می‌کردند و برای این کار مشکلی نداشتند زیرا از لحاظ طبیعی و بدنی به آسانی قابل تبدیل به یک امریکایی بودند و فقط موهای سیاه آنان ممکن بود لو برود که آن هم با رنگ مو قابل حل بود. لهجه وگفتگو اولین چیزی بود که فراموش می‌شد. اولین ایرانیانی که به امریکا رفتند، غالباً از مسیرهایی دیگر راهی شدند زیرا امکان پرواز مستقیم به لحاظ امکانات نبود. بعدها که امریکایی‌ها در ایران پایگاهی یافتند، مهاجرت‌ها افزایش یافت و مخصوصاً از سوی دولت برای آموزش‌های نظامی و اداری این امر به سرعت پی‌گیری شد. یادگیری زبان انگلیسی، آن هم بالهجه امریکایی به عهده انجمن دوستی ایران و امریکا که اکنون محل ساختمان مرکزی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان است محول شد و آموزش‌های اقتصادی و مدیریتی به مرکز مطالعات مدیریت ایران که اکنون دانشگاه امام صادق است. در ایران نیز کلیه مراکز نظامی برای امریکاییان باز بود و مخصوصاً در مناطق نظامی، مراکز به‌خصوصی داشتند تا ایرانی‌ها نتوانند فناوری را از آنان یاد بگیرند و اگر کسی هم یاد می‌گرفت، یا نابود می‌شد و یا با تمسخر او را از میدان به در می‌کردند. خرید سهام شرکت‌های امریکایی از زمانی شروع شد که نفت ایران در دهه 50 با قیمت خوبی مواحه شد. امریکا باتشکیل اوپک، مدیریت نفت را به دست گرفت و برای این‌که ثابت کند این تمرکز به نفع ملت‌هاست، برای مدتی نفت را با قیمت بالایی خرید اما درمقابل پول نداد بلکه مانند عصر حجر به کالی به کالی روی آورد وگفت باید از من کالا بخرید. هنوز هم دولتمردان ما تصور می‌کنند باید پول نفت را کالا خرید! یعنی اقتصاد دانان با شگرد خاصی در مغز اینان فرو کرده‌اند که نباید دلارهای نفتی به داخل بیاید، بلکه باید در همانجا خرج شود! و لذا خریدهای سنگین از اروپا و امریکا آغاز شد. به طوری‌که حتی اروپا و امریکا نفت را پیش خرید کردند و برای این کار بورس راه‌اندازی شد تا اپک و اعضای آن بتوانند برای خرید یا خوشگذرانی حتی نفت استخراج نشده را شش‌ماه یا یکسال جلوتر بفروشند و پول آن را کالا بخرند! و برای سرکیسه کردن بیشتر بانک جهانی هم به کمک آمد و گفت چون شما نفت دارید، می‌توانید پول قرض کنید و کالا بخرید و بعداً پولش را از محل فروش نفت در آینده بپردازید! و برای همین است که ایران و سایر کشورها بر اساس یک برنامه تنظیم شده نفت خود را پیش‌فروش کرده و وام‌های کلان هم گرفتند و همان‌طور که می‌بینیم به کشورهای بدهکار وامی و پیش‌فروشی تبدیل شده‌اند. هم اکنون ایران نفت شش ماه دیگر را می‌فروشد وحدود 20میلیارد دلارهم بدهی خارجی دارد و امکان عدول از این برنامه هم نیست زیرا ذهنیت دولتمردان تخریب شده و آنها خود را قادر نمی‌بینند که کالا نخرند! و پول نقد از مشتری مطالبه کنند زیرا اگر اینطور کنند، یک روزه همه بدهی‌ها از بین می‌رود و از اسارت فروش نفت هم بیرون می‌آیند. اینها البته به نفع امریکا و اروپاست یعنی هم اکنون بزرگ‌ترین خریدار کالاهای امریکایی و اروپایی، ایرانیان هستند. در ادامه‌ی روند، می‌بینیم که مردم ایران بیدار شده وخواهان حق خود شدند و انقلاب اسلامی با هدف مبارزه با غرب‌گرایی یعنی ضدیت با امریکا و اروپا شکل گرفت ولی آنها با عوامل خود در شریان‌های اقتصادی هرگز نگذاشتند که روابط اقتصادی ایران و امریکا ویا اروپا لحظه‌ای قطع شود. کالاهای آنان همیشه از محل پول نفت خریداری و روانه بازار ایران می‌شد و حتی اگر ایرانی‌ها کالایی را نمی‌خواستند به زور تمدن به آنان داده می‌شد که مهم‌ترین نمونه‌ی آن همین کالاهای سرطان‌زا مانند سیگار و آدامس و نوشابه و مشروبات و مواد مخدر است. حتی با ظهور انقلاب اسلامی، دلارهای داخل هم به خارج رفت و دلارهای خارجی هم بلوکه شد. یعنی عده‌ای به عنوان فرار از ایران، رفتند و دلارها را باخود بردند و در امریکا و اروپا سرمایه‌گذاری کردند. هم اکنون بالاترین رقم‌های سرمایه‌گذاری در امریکا متعلق به ایرانیان فراری است. سرمایه‌داران بزرگ ایران که کارخانه‌هایی داشتند، با وثیقه قراردادن این کارخانه‌ها، وام‌های کلان می‌گیرند و آن را مستقیماً به امریکا برده و ویلا یا زمین وکارخانه می‌خرند. سیا پیش‌بینی کرده در 15 سال آینده همه‌ی پست‌های کلیدی در دست ایرانیان خواهد بود و البته این را به عنوان خطر معرفی کرده است. فراموش نکنیم که حامیان مالی هر دو کاندیدای دوره قبل ریاست جمهوری امریکا (بوش و الگور) ایرانی بودند و نفر سوم کاندیداها هم اصالتاً ایرانی بوده که اعلام نمی‌شد. سوسن اکبری که از بوش حمایت می‌کرد، ایرانی‌ها او را می‌شناسند ولی از هویت بقیه چندان اطلاعی ندارند. این علاوه برآن است که بزرگ‌ترین شبکه اقتصادی اینترنتی را یک ایرانی راه انداخته و در گوگل و یاهو و میکروسافت هم ایرانی‌ها نقش اساسی دارند. همان‌طور که در سازمان ناسا و یا سی ان ان، نقش آنان قابل انکار نیست. به عبارت تازه می‌توان گفت که اگر ایرانیان در امریکا به وحدت برسند، می‌توانند امریکا را اداره کنند و اگر این خبر اخیر در مورد نامزد انتخاباتی صحیح باشد، باید منتظر تحولاتی عمیق‌تر بود
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد