رانتخواری در ورزش (218)
گران شدن ورزش باعث میشود تا مردم همه کار بکنند بجز ورزش. زیرا وقتی برای یک دور زدن در پیست اسکی باید بیست هزارتومان ناقابل بپردازی و یا برای یک توچال رفتن، نفری 25 هزار تومان پیاده شوی؛ معلوم است که کوهنوردی و اسکی و بقیه ورزشها میشود یک امر فانتزی و لوکس و این امر باعث میشود تا روحیه ورزشی تبدیل به روحیات غیر ورزشی بشود. یک کوهنورد وقتی قیمتهای زیادی میپردازد و کوله پشتی و کفش کوهنوردی و لباس کوهنوردی و کیسه خواب میخرد و هربار که میخواهد عازم سفر شود برای خوراکی و وسایل گرمایی خود مبالغ زیادی را میپردازد، آیا سزاوار است که میزهای غذاخوری آنان به رستورانها داده شود و آنها مجبور شود روی زمین بنشینند؟ و یا اینکه وقتی یک اسکی باز بهای زیادی برای خرید لوازم و لباس خود میپردازد باید برای استفاده از برف خدادادی هم پول بدهد؟
البته یکی از عوامل گرانی ورزشها رانتخواری مسؤولین آن است رانتخواری در اینجا منظور بحثهای سیاسی نیست بلکه همینقدر که دوستانشان را مجانی دعوت میکنند و آنها را رایگان به غذاخوری و مراکز دیگر میبرند، مجبورند این هزینهها را از مردم بگیرند و بعضی مواقع همه میدانند که میهمانان بیش از مراجعه کنندگان هستند لذا تا دو برابر بهای هربلیط فقط صرف اینگونه رانتخواری میشود و البته این نوع رانتخواریها فقط مخصوص ورزش نیست اما به دلیل اهمیت ورزش در ایران و تبلیغ گسترده برای آن، گرایش مردمی بیشتر است زیرا دولت از ابتدای ایجاد سازمان تربیت بدنی هدفش آن بود که با ایجاد یک ورزشگاه درب یک زندان و یا یک معتاد خانه بسته شود، گرچه دشمن در این خصوص نیز توانسته به عنوان دوپینگ و غیره ساحت ورزش را نیز آلوده سازد اما به هرحال ظاهراً اینطور است که باید به ورزش بها داده شود تا اوقات فراغت جوانان پر شود و از سوق دادن آنها به میادین ورزشی نتیجهای جز کاهش تمایل جوانان به تفریحات غیر سالم باشد. اما اینکه تاچه حد این موضوع به نتیجه رسیده یا میرسد، کاری جامعهشناسی و سوسیومتریک میخواهد. یکی دیگر از مسایلی که باعث گران شدن ورزش میشود، فصلی بودن آنهاست. مثلاً استخر وشنا امریست که فقط سه ماه در سال و یا حتی یک ماه در سال اهمیت پیدا میکند لذا تمامی کسانیکه خود را در این امر دخیل میدانند میخواهند درآمد یکساله خود را از در یک ماه کسب کنند و این تازه افراد با انصاف آنها هستند و الّا ممکن است کسانی باشند که تا جاییکه تیغشان میبرد و به اصطلاح علمی بازار کشش دارد، آن را کش بدهند. نمونه بارز آن در گردشگری به خوبی روشن است. در ایام سال معمولاً مردم به مسافرت نمیروند و لذا تمامی هتلها و وسایل نقلیه مسافرتی یا کاملاً خالی هستند و یا منت مسافر را به جان میخرند. اما به محض اینکه چند روزی تعطیل میشود، دیگر کسی یارای مقابله با گرانی آنها را ندارد و این امر بر کل جامعه اثر میگذارد. یعنی وقتی یک ورزشکار برای تفریحات سالم روانه کوهنوردی یا ورزش دیگر میشود، وقتی او را نقرهداغ میکنند و دستمزدهای گزاف برای اشیای رایگان میگیرند، اوهم وقتی به محل کسب خود یا محل کار خود بر میگردد، بیکار نمینشیند و گرانی را در همانجا ساری و جاری میکند.
میتوان گفت فصل تابستان، فصلی برای تمرین گرانفروشی است زیرا در روزهای عادی اگر کسی مثلاً کرایه تاکسی یا مواد غذایی را گران کند، مردم به او اعتراض میکنند و هرچه استدلال روشن هم باشد، مردم قبول نمیکنند ولی در تابستان همه زبانها بسته است. وقتی بلیط را گران میکنند، شما که به همراه اهالی خانواده آمدهاید تا خوش بگذرانید میبینید با جر و بحث این هدف شما ضایع میشود؛ لذا ناچارید آن را بپردازید و زبان آن بلیط فروش هم باز است. مجبور نیستید که به تفریح بروید! تفریح که غذا خوردن نیست که اگر نخورید، نتوانید زنده بمانید. هتل رفتن پرستیژ خودش را میخواهد، ولو اینکه یک شب آن برابر حقوق یکماهه شما باشد و شما نمیتوانید حتی این حرف را هم بزنید زیرا آمار حقوق خود را هم به همه میدهید و مثلاً فامیل و زن و بچه هم میفهمند که حقوق شما به اندازه یک شب خوابیدن درهتل است، آن هم در جوار حضرت رضا (ع). کسی که اگر یک روز رجعت کند، همهی آن طلاهای گنبدش را با دست مبارکش میکند و به فقرا میدهد و یک پول سیاه هم نمیگذارد بر مزارش بماند. واقعاً بعضی مواقع انسان فکر میکند که این پوستین وارونه که امام علی (ع) میگفت و مردم تعجب میکردند، چطور در قرن بیست و یکم اتفاق می افتد وهیچکس هم اعتراضی نمیکند. کدامیک از ائمه ما برای همدیگر گنبد و بارگاه ساختند و طلا و نقره در آن انباشتند؟ به هرحال ما چهارده معصوم (ع) را داریم. آیا تا هنگامیکه یکی از آنها بود، چنین کارهایی با دست خود می کرد؟ البته احترام به اولیا ومقبره آنها واجب است، اما برای معنویت نه مادیت. یعنی وقتیکه به زیارت امام حسین علیهالسلام میرویم، مقصود این است که از او شجاعت ودینداری را یاد بگیریم؛ نه آنکه با دیدن پولهای درون ضریحش بگوییم یا امام حسین، تو که به این پولها احتیاج نداری، چرا پس آنها را به ما نمیدهی؟ روش غلط، گرچه نتیجه خوبی هم داشته باشد ولی بار کج به منزل نمیرسد و لذا میبینیم کسانی که مثلاً پول در ضریح میاندازند، فقط در همان مزار شریف نماز میخوانند و بعد به دنبال همان کارهای روزمره خود میروند و اگر اینطور نبود، ما اینهمه گرانی نداشتیم. کسانیکه حتی مجاور هستند، بد تربیت میشوند زیرا اساس کار غلط است. امام رضا (ع) در زمان حیات خود با آنکه ولیعهد بود و همه امکانات را در دست داشت، پابرهنه برای نماز میرفت و با بردگان غذا میخورد... و حالا همه گرانیها معمولاً از مراکز سیاحتی زیارتی به سوی مردم حمله ور میشوند. البته گرانی در شمال یا اصفهان و یا جاهای دیگر ممکن است به مردم زیاد سخت نیاید زیرا از مردم سودجو چیزی بیش از این انتظار نمیرود؛ هرچند که سودجو بودن آنها هم محل اشکال است ولی وقتی در یک مرکز مذهبی، چنین کاری میشود مردم به کجا پناه ببرند؟
به راحتی میبینیم که با همه سختیهاییکه بزرگان بر خود تحمیل میکنند و زندگی ساده پیشه میکنند ولی بلافاصله اطرافیان همه این ارزشها را به باد داده، برای خود آلاف و الوف تهیه میکنند. امام خمینی (ره)، خود مظهر چنین امری بود. تمامی دارایی او آنچه بود که در وصیتنامهشان ذکر شده، ولی بلافاصله بعد از وفات ایشان، دوستان و اطرافیان چه مبالغ گزافی از مردم و دولت نگرفتند تا بارگاه و گنبد برای ایشان بسازند. البته نفس امر هم ظاهراً بد نیست؛یعنی درست کردن گنبد و بارگاه، اهمیت دادن به اندیشه و فکر اوست، ولی همین کار چه گرانیها که برمردم تحمیل نمیکند. بازاری که میلیونها تومان کمک میکند، باید آن را جایگزین کند. از کجا میآورد جز اینکه اجناس خود را گران بفروشد و مردم هم حق اعتراض نداشته باشند؟ زیرا بلافاصله میگویند این گرانفروش، آدم خوبی است چونکه یک میلیارد کمک کرده است. اگر بازاریها راست میگویند، بیایند کمک کنند و جنسهای خودشان را گران نکنند. یعنی از سرمایه و جانمایه خودشان پرداخت کنند، نه از جیب مردم. یکی از بدترین روشها در اذیت کردن مردم، ملبس کردن امر گرانی به لباس دین و مذهب است. یعنی مردم هرچه گرفتاری داشته باشند، پناه به خدا میبرند ولی وقتی ببینند خود خدا و یا ائمه با دروغ برخی از مردم باعث گرانی میشوند، دیگر به چه کسی پناه خواهند برد؟ میگویند در زمان طاغوت، دزد به خانه یک نفر از روستاییان زده و فرشش را برده بود. او به همه جا شکایت برده و نالان مانده بود. عاقبت به پاسگاه روستا میرود و با داد و بیداد میگوید من با رییس پاسگاه عرضی دارم! عرض دارم! عرض دارم! میگوید و در را باز میکند و به اتاق رییس میرود. تا در را باز میکند، ساکت میشود. همه تعجب میکنند و میگویند چه شد؟ او میگوید عرض من اینجا پهن است!
نه تنها اطرافیان یک مؤسسه ورزشی یا یک مؤسسه خیریه، حتی اطرافیان علما و زهّاد هم باید مواظب باشند. ما میبینیم در تاریخ که پیامبر اسلام از همه زاهدتر بود و قوت و غذا و لباسش با پایینترین افراد جامعه یکی بود و هرکس برای اولین بار بر پیامبر وارد میشد، او را از بین مردم دور و اطراف، تشخیص نمیداد، ولی دیدیم که اطرافیانش چگونه کاخ سبز شام را علم کردند و روی دست کسریها و قیصرها زدند. امروز در تمام دنیا همه میدانند که عیسی و دیگر انبیای الهی، حتی مالیات نمیگرفتند برای استفاده شخصی، بلکه همه آنها کار میکردند. از سادهترین کارها تا سختترین آنها از شبانی و چوپانی تا نجاری و دامداری و کشاورزی و غیره. اما جانشینان و یا اطرافیان، این حرمت را نگه نمیداشتند. لذا باید دانست که رانتخواریِ اطرافیان، فرهنگ نامناسبی است که باعث میشود تا گرانی و تورم بیشتر شود و نهایتاً به سوی خود آنها برگردد زیرا وقتی در جامعه همه چیز گران شد، دیگر اینها نمیتوانند جدای از آن جامعه باشند و بلای همهگیر به سراغ آنها هم خواهد رفت. مثالهای روشنی که ارایه شد، مخصوص یک فرد یا یک جمع نیست بلکه معضلی است که ناخود آگاه همه با آن دست به گریبان هستیم و اگر قبول کنیم که جهان کوه است و فعل ما ندا، به سوی ما باز خواهد آمد این ندا... و آن وقت دیگر نباید از کسی گله داشت زیرا آن کس که خود پرده میدرد، لازم نیست تا بر او پرده بدوزیم! کسانی که در رانتخواری در جوامع مختلف وجود دارند، باید شناسایی شده و به مردم معرفی شوند تا مردم متنبه شوند. ولی اگر جلوی این کار گرفته شود، به ضرر همه خواهد بود. وقتی که مثلاً شخصی میآید و تعدادی مدرک و پرونده رو میکند، باید رسیدگی شود و نباید این طور شود که از یکسو ادعا کنند مدارک موجود در نه منطقه مخفی شده بوده و بعد هم اینهمه مدارک را نادیده بگیرند و بگویند همه اینها غیبت است و بعد هم بگویند گوشت برادر مرده را نخورید! غیبت، برای کسی حرام است که کاری را انجام نداده ولی وقتی مدرک، موجود است باید رسیدگی شود. زیرا در این صورت دیگر غیبت نیست. یعنی کسی منافع مردم را فدای منافع شخصی خود و یا گروهی خاص نموده است.
سرتاسر کوچه حجله بندان
عکس تو میان قاب خندان
ای ماه منم چراغدارت
چون لاله همیشه داغدارت
ان روز که داس ماه ..نو شد
باغ گل سرخ من درو شد
بر شانه ی من غمت چو کوهی است
در شهر چه بزم با شکوهی است
بر دوش من این کجاوه ی کیست
اینجا همه حاضرند و او نیست ...
آه تو چه آه بیصدایی
درد تو چه درد بی دوایی
ماندیم چو شمع مرده بیدار
بر بسترت ای طبیب بیمار
دویار دو هم قطار بودیم
دو دوست دو غمگسار بودیم
آن روز که پیک مرگ آمد
رگبار زد و تگرگ آمد
آن سر روان به خاک افتاد
خون در دل چاک چاک افتاد
در غربت سرد این بیابان
تنها به کجا چنین شتابان ؟
سرمست زجام تلخکامی
من نیز به شیوه ی نظامی:
گویم " ز گزند خاک چونی
در ظلمت این مغاک چونی
آن خال چو مشک دانه چون است
آن چشمک آهوانه چون است
یار است و عجب عزیز یار است
از من به بر تو یادگار است
من داشته ام عزیز وارش
تو نیز چو من عزیز دارش
فر یاد تو از میانه برخاست
اندوه تو جاودانه بر جاست ..."