اینکه چرا کلاهبرداری به وجود میآید، همهاش تقصیر مردم نیست یعنی هیچکس از ابتدا از شکم مادر کلاهبردار و دزد به دنیا نمیآید، بلکه این سیستمها و روشها هستند که اشخاص را دزد و کلاهبردار وکلّاش بار میآورند و البته فرق بین دزد وکلاهبردار با آدم امین و راستکردار هم زیاد قابل تشخیص نیست و به همین جهت روشها باید خیلی دقیق و حساب شده باشند. مثلاً اگر کسی از شما اجازه بگیرد و کیف شما را بردارد، دزد نیست ولی اگر بدون اطلاع شما این کار را بکند، دزد است. تفاوت به همین سادگی است! با گفتن یک کلمه. با خواندن یک صیغه، مرد و زن با هم زن و شوهر میشوند، و اگر آن را نخوانند فاسد محسوب میشوند و به خاطر همین است که حضرت علی (ع) میفرماید: بین حق و باطل، چهار انگشت فاصله است و اشاره به فاصله بین چشم و گوش مینماید و موضع دیدن و شنیدن را مطرح میکند. پس تعالی سازمانی، نه تنها به روشها وطراحی سیستمها مربوط میشود، بلکه به فلسفه وخواستگاه آنان نیز بر میگردد. به طور مثال در سیستم حسابداری و حسابرسی، اصل بر دزد بودن افراد است. یعنی اگر کسی با این اندیشه جلو نرود، اصلاً نیازی به حسابداری پیدا نمیکند! برای همین ما میبینیم حسابرسی یا بازرسی، موقعی صورت میگیرد که یک گزارشی مبنی بر سوء جریان برسد. در سایر موارد اگر حسابرسی یا حسابداری هم صورت گیرد، یک هزینه اضافی تلقی میشود. لذا بر پایه همین است که وقتی شخص وارد روشها و اصول حسابداری میشود، از ابتدا به دنبال گیج کردن حسابرسان است. فرمولها و روشهایی به کار میگیرد که یا حسابرسان از آن سرد نیاورند و یا به اشتباه بیافتند. در حالیکه حسابرسی یا حسابداری در اسلام و ادیان الهی برای شمارش نعمتها و احصای خوبیهاست: ان تعدوا نعمت الله! نعمتهای خدا را با عدد شماره کنید؛ میفهمید که زیاد است و در واقع شمارش نعمتها یک تذکر و یک یاد آوری است نه یک کفران و دزدی. در اسلام هم زیاد تأکید شده. حاسبوا قبل ان تحاسبوا! خودتان به حساب خودتان رسیدگی کنید، قبل از اینکه به حساب شما رسیدگی شود. پس فلسفه یا اصول و مبانی حسابداری در اسلام و در ادیان الهی و ابراهیمی، رسیدن به عدالت و فهمیدن وظایف و اختیارات هر عضو از اعضای بدن و اجتماع است. وقتی ما از چشم خود حساب بکشیم، معنی آن این است که ببینیم چند بار به وظایف اصلی خود عمل کرده و چند بار خطا داشته و هر بار این انحرافات را اصلاح کنیم تا به استانداردهای الهی برسیم. وقتی از زبان خود حسابکشی میکنیم هم همینطور است و وقتی از کارکنان هم حسابکشی میکنیم استانداردهای ما گفتههای الهی وآیات قرآنی است و ما میخواهیم بدانیم کسی که در یک عمر میتوانسته کارهای مثبت انجام دهد، تا چه حد در قید آن بوده است و تا چه حد نافرمانی مدنی و الهی نموده است.
روشهای حسابداری الهی
روشهای حسابداری الهی هم برعکس حسابداری معمولی است. در حسابداری معمولی، همه به دنبال تهیه وتنظیم مدرک هستند یعنی اول کاری را انجام میدهند و بعد به سراغ تهیه فاکتور و صورتحساب و غیره میروند و یا برای برخی کارها فاکتور جعل مینمایند. مثلاً شما وقتی به بانک مراجعه میکنید تا وام بگیرید، لیست بلند بالایی از مدارک جلوی شما گذاشته میشود که شما باید آن را تهیه واجرا کنید. همینکه چشم شما به آن میافتد، اگر بار اول باشد فرار میکنید و دیگر سراغ وام نمیروید ولی اگر برای بار دوم یا بعد باشد، میفهمید که موضوع چندان هم جدی نیست و شما با مشاوره با مدیر بانک میتوانید بسیاری از این فاکتورها را خیلی ساده تهیه کنید! ترازنامه شما، آن ترازنامهای نیست که به دارایی میدهید یا در روزنامهها منتشر میکنید. بلکه میتواند یک ترازنامه جدید و مستقل باشد فقط باید مأمور بانک! آن را تأیید کند. خریدملک شما لازم نیست تحقق پیدا کرده باشد، یک بیعنامه صوری هم میتوانید بنویسید و بعد هم چک را پشت نویسی میکنید و بعد هم وکالت بلاعزل میدهید و الی آخر... لذا کسی که میبیند به همین راحتی میتوان شرکت تأسیس کرد وخانه وکارخانه خرید و بانک و مأمور بانک هم طبق وظیفه یا براثر دریافت هدیه، آن را به راحتی امضا میکند، کم کم به کارهای دیگر هم رو میکند. لذا آموزش کلاهبرداری در همین رفت و آمدها شروع میشود. اما در قرآن کریم؛ بزرگترین آیه در بزرگترین سوره، مربوط به روش و آییننامه حسابداری است. در آنجا میفرماید اگر به کسی وجهی قرض دادید، از او رسید بگیرید و شاهدین را احضار نمایید یعنی سند حسابداری در این روش باید حداقل دارای 9 مشخصه باشد. اولاً کسی پول داشته باشد که بدهد، ثانیاً کسی که به این پول احتیاج داشته باشد. سوم این که پول مورد معامله و داد و ستد قرار گیرد (بدهکار و بستانکار تعیین شود.) چهارم بر چیزی نوشته شود (سند حسابداری تنظیم شود) و بالاخره گیرنده و دهنده و دو نفر شاهد آن را امضا کنند. یعنی سند حسابداری در این حالت حداقل 4 امضا باید داشته باشد و اگر شاهد زن باشد، دو نفر به جای یک نفر قابل قبول است و این البته روش حسابداری است و کسی نباید از آن سوء استفاده کرده و نابرابری حقوق زن و مرد و غیره برداشت نماید. زیرا روش مالی در اسلام مانند ازدواج تقسیم شده است. در ازدواج، اجازه شروع زندگی با زن است و اجازه ختم آن با مرد. لذا نه میتوان به زور دختری را به عقد کسی درآورد که باطل است و نه میتوان به زور زنی را طلاق داد که اینهم از نظر شرعی باطل است و نباید تصور کرد که چون حق طلاق با مرد است، پس تبعیض واقع شده؛ یک تقسیم کار صورت گرفته است. در حسابداری مالی هم مسؤولیتهای مالی به عهده مرد است مانند نفقه. یعنی زن نه تنها لازم نیست برای خرجی همسر خود کار کند، بلکه حتی مسؤولیتی در برابر هزینه زندگی خود هم ندارد لذا در مسایل ارث وغیره هم سهم کمتری می برد. این به معنی تقسیم کار از سوی خداست و البته ضرورتها و شرایط ممکن است تغییراتی دهد ولی اصل موضوع نباید فراموش شده و یا زیر سؤال برود. ممکن است زنان نانآور باشند که شوهرانی علیل یا مریض دارند ولی این هم باز وظیفه زن نیست. یعنی در هیچ کجای شرع گفته نشده که اگر مرد توانایی کسب در آمد نداشت، همسر او این وظیفه را بر عهده بگیرد، بلکه این وظیفه نهادهای اجتماعی و دولتی است. لذا اگر زنی از روی خیرخواهی چنین کاری را انجام داد، نباید کوس رسوایی شوهرش را بر سر هر بامی بزند و از خداوند هم طلبکار باشد که به خاطر او باید همه قوانین را عوض کند. هرنوع خیر خواهی و انجام امور نیک، منوط به حسن نیت است و الّا ایذا وآزار رساندن و منت گذاشتن در هر بخشی، اجر آن را از بین میبرد. لذا در روشهای مالی اسلامی، هدف و انگیزه مهمتر از انجام کار است و لذا کسانی که با هدف کاهش شأن دیگران و کم کردن ارزش انسانی آنان در عملیات مالی شرکت جویند، از آنها قبول نمیشود. در کتاب و سنت خدا چنین کسانی و اعمال آنها مانند خاکی برروی سنگ است که با یک باد ضعیف هم همه آنها از بین میرود.
مطابق روایات، پنج ملک مقرب برای خداوند است. یکی از آنها که در حکم قائم مقام الهی در این جهان است، روح است که کار اجرایی جهان و به اصطلاح قرآنی، امر دنیا با ایشان است و امور را اجرا میکند. ولی شخص دوم میکاییل است و سپس اسرافیل و جبراییل وحتی عزراییل. همه وظایف مشخصی دارند و کارشان حساب و کتاب است. حسابداری میکاییل بسیار جالب است. ایشان مأمور روزی رساندن است و سازمان تحت فرمان او، ملائکهای هستند که حتی یک قطره باران را از ابر همراهی میکنند تا در جاییکه لازم است بنشیند و دو نفر مأمور کاتب هر انسانی است و هر روز اعمال نیک و بد او را مینویسد. به طوری همه چیز دقیق است که میگویند ملکالموت قبل از جان دادن انسانها به سراغ آدم میآید و توضیح و یا گزارش مالی میدهد: همه دنیا را گشتم تکه نانی که قسمت تو باشد و آن را نخورده باشی، پیدا نکردم! و یا همه دنیا یک قطره آبی که سهم تو بوده و نخورده باشی، ندارد! این یعنی هرنوع مواد غذایی و میزان آن برای هرنفر تعیین شده و لذا کودکانی که قند زیاد میخورند، کل سهمیه خود را مصرف میکنند و لذا در بزرگسالی به مر ض قند دچار میشوند و بدنشان نمیتواند قند را جذب کند و یا همینطور مواد دیگر.
حسابداری و حسابرسی در روز قیامت از همه بیشتر است و وقتی صور اسرافیل دمیده میشود، همهی انسانها با دفاتر قانونی در زیر بغل حاضر میشوند و در نوبت حسابرسی قرار میگیرند! اسرافیل همچون رییس قوه قضاییه عمل میکند و همه را به دادگاه میکشاند. در دادگاه الهی همه چیز حاضر و مدارک کامل است و حتی دست انسان بر علیه او شهادت میدهد. چشم انسان همه چیز را میگوید و گوش انسان اصواتی را که شنیده با آمار کامل ارایه میدهد.
عملکرد انسانها در آن دنیا هم درست مانند این دنیاست. در واقع این دنیا یک دریچه است برای دنیای دیگر که درآن همه چیز ابدی و دایم خواهد بود. مثلاً میتوان پروندهها را بست یا آن را کم کرد یا از بین برد. مثلاً مهلت دادن به مقروض که اگر فرد مقروض توانست دین خود را ادا کند که هیچ، ولی اگر نتوانست باید به او مهلت دهند و یا در آخر آن را ببخشند. با اینکه بخشش از اعمال این حرکت است، ولی مانع مکتوب شدن آن نیست. یعنی همه کارها باید دقیق و به موقع انجام شود و بخشش هم در اول کار منظور نظر نباشد زیرا همین امر، انگیزه غیر فعال شدن وام گیرنده شده و این نوع کارها باعث کم شدن گناهان یا پاک شدن آن میشود. مانند اینکه کسی نمره کم در یک درس گرفته ولی ترم بعد با کوشش درس میخواند و اثر آن را از بین میبرد؛ نیکیها هم آثار بدیها را ازبین میبرد. در این دنیا هرهفته دوبار پروندهها به مدیریت ارجاع میشود. روزهای دوشنبه و جمعه، نامه اعمال و یا گزارش کارکرد ما به امام زمان (عج) داده میشود و ایشان با تکنولوژی یا روش مخصوص خود، همه نامهها را میبیند و یا اصولاً نخوانده میداند که هرکدام چگونه است. ولی این ما هستیم که باید بدانیم نامه اعمال ما چگونه خوانده میشود. آیا امام زمان از دیدن آن ناراحت میشود یا خوشحال؟ همینکه یک نفر ناظر را براعمال خود بپذیریم، باعث اصلاح روشها میشود. درسیستم بوروکراسی همین عمل است، ولی ناظر یا بازرسان، سالی یکبارهم به وظیفه خود عمل نمیکنند. لذا اشخاص بدون راهنما رها میشوند و لذا هدایت و رهبری جامعه دچار اشکال میشود. با اینکه نظارت، کنترل و هدایت جزو اصلیترین وظایف مدیران است، آن را فراموش میکنند یا براثر زیادی، آن را نادیده میگیرند ویا با احساس همدردی از آن گذشت میکنند. لذا در اسلام بر سادهزیستی رهبران تأکید شده یعنی در زندگی آنان پیچیدگیای که مردم از آن سر در نیاورند، نباید باشد زیرا همین پیچیدگی باعث برداشتهای متفاوت که همان ایجاد شایعات است میشود. وقتی پیامبر اسلام (ص) دربین مردم بود، همه میدیدند که او چه غذایی میخورد و باچه کسانی رفت وآمد میکند. ولی وقتی بنی امیه و بنی عباس به داخل قصرها وکاخها رفتند، دیگر کسی نمیدانست آنها چه میکنند لذا عدهای آنها را امام میدانستند و عدهای نیز آنها را ظالم و هرکدام دلیل خود را ارایه می نمودند. لذا ساده کردن روشها یکی از روشهای بهبود سیستمها وروشها وتنها راه تعالی سازمانی است