قانون مرور زمان در کشور ما مخصوصاً بعد از انقلاب اسلامی از قوانین حذف شد وحتی اخیراً شورای نگهبان قانونی را که مجلس تصویب کرده بود به دلیل موجه دانستن مرور زمان آن را مخالف شرع وقانون اساسی دانسته و رد کرد و سخنگوی شورای نگهبان ضمن اعلام این مطلب در جمع خبرنگاران مدعی شد که اصلاً چنین قانونی وجود ندارد با اینکه خبرنگاری تذکر داد مثلاً در ماده 19 قانون مطبوعات اشاره شده اگر از چاپ مطلبی سه سال بگذرد مشمول زمان میشود و یا در قانون چک داریم که تا شش ماه جنبه کیفری برای برگشت چک است وبعد از آن جنبه حقوقی خواهد داشت، لذا باید دانست که مرور زمان امری مسلم و پذیرفته شده و در تمامی مراحل ساری و جاری است و چیزی که به نام یوم الادا که در قانون مجازاتهای اسلامی به آن اشارهای شده است، برداشت نادرستی از قوانین اسلامی است. البته مفاهیم عرفانی در این مورد هست؛ مثلاً میگویند که اگر کسی گناه کرد و توبه کرد گرچه گناه او بخشیده میشود ولی آثار آن باقی میماند مانند کسی که سمی را خورده و بعد به پزشک مراجعه کرده ولی به هرحال سم اثر خود را برنسوج بدن گذاشته است. یا در مورد غیبت گفته شده که آبروی ریخته را نمیشود جمع کرد و اگر کسی آبرویش رفت، به جوی باز نمیگردد! اما اینها همه عرفانی است در حالیکه خداوند ستارالعیوب است و غفارالذنوب و قوه نسیان در بشر هم به همین معناست و اگر قرار بود همه چیز در ذهن انسان باقی بمانند، غمها و اندوهها انسان را از پای در میآوردند. در مورد احکام هم همینطور است کسی که توبه کرد، به شرط واقعی بودن آن پذیرفته میشود و گروه توّابین در دوران متعدد اسلامی زیاد بودهاند. همینطور در مورد حسابداری و احکام مالی صریح قرآن کریم است که اگر به کسی قرض دادید و او توانایی باز پرداخت نداشت به او مهلت دهید و یا آن را ببخشید! حالا معلوم نیست این قانون یوم الادا یعنی بدهکاران باید در زندان بمانند تا قرضشان با نزول و بهره مربوطه پرداخت شود، چطور وارد اسلام شده است و این آیه 181 سوره بقره که بزرگترین آیه و مدنیترین آن است کی وکجا نسخ شده که ما بیاطلاع هستیم. البته گفته شده حقالناس باید پرداخت شود ولی عسر و حرج هم گفته شده، بخشایش هم گفته شده و گفته شده که خداوند سود و بهره پول یعنی ربا را از بین میبرد و نباید گرفته شود. لذا نباید یک طرف آن را که به سود طبقهای خاص است گرفت و بقیه آن را نادیده انگاشت زیرا براساس نصّ صریح قرآن کسانیکه بعض احکام را قبول دارند و بعض دیگر را قبول ندارند، کار خطایی انجام میدهند یعنی هرجا به نفع بود، میپذیرند و هرجا به ضررشان بود، نمیپذیرند و این همان کفر یا نشاندن خود به جای خداست و اعتماد داشتن به اینکه عقل ما بهتر ازخداست.
مالکیت انسان برهمه چیز اعتباری است
در اسلام همه جا بیان شده که همه چیز از آن خداست واین یک شعار یا یک حرف فلسفی نیست. انسان از هنگامیکه به دنیا میآید، چشم وگوش و اعصاب و روان را از خود ندارد.
اوکه تا رسیدن به سن بلوغ هنوز هیچ چیز را نمیفهمد، چطور میتواند خودش خودش را به وجود آورده باشد؟ پس مایملک او که همه را از آن خود میداند؛ از سادهترین چیزها و حتی اعضای بدنش را همه خداوند به او داده و لذا مالک اصلی انسان و هرچه در اطراف اوست، خداست و اصل مالک خداوند است و همه چیز متعلق به اوست و این مالکیت ذاتی است یعنی منطقاً انسان چیزی را به وجود نیاورده، بلکه همه چیز هست و او آن را تغییر میدهد. لذا مالکیت نسل اندر نسلی بر زمین یا کار خانه و یا هرچیز دیگری باطل است و اکنون گرفتاری کل بشر از همین جا نشأت میگیرد. وقتی یک نفر میتواند با سند سازی، میلیونها متر را به نام خود زمین بخرد و آن را بلا استفاده رها کند و هرکس متعرض آن شد، او را بکشد؛ نتیجه این میشود که میلیاردها متر مربع زمین رها شوند و در مقابل هم میلیونها نفر مردم از گرسنگی و بیغذایی تلف شوند چرا که مثلاً حقوق اساسی من در آوردی یا قانون اساسیِ بشر نوشته میخواهد به مالکیت هویت دهد و به آن احترام بگذارد. آیا احترام به قانون، مهمتر از جان میلیونها انسان است و آیا قانون را به وجود میآورند تا مردم را راحتتر گرسنه نگهدارند و آنها را موجهتر بکشند؟ در حالیکه مطابق دستورات اسلامی اگر کسی 5 سال زمین کشاورزی را نکارد یا بایر را آباد نکند، از مالکیت اوخارج میشود و لذا مرور زمان و حذف آن، خیانت به همهی نسلها بوده است و باید مورد بررسی قرار گیرد. در دنیا میلیاردها متر مربع دریا و جنگل و زمینهای حاصلخیز وجود دارد. شاید انسانها اگر فقط غذای دریایی بخورند، هرگز گرسنهای در جهان نباشد و شاید اگر فقط غذای جنگلی بخورند، گرسنگی کسی را آزار ندهد همانطور که اینهمه نهنگ و ماهی و حیوانات دیگر در دریاها هستند و گرسنگی برای آنها معنی ندارد و یا اینکه اینهمه حیوانات در جنگل هستند کی وکجا اعلام شده که شیران یا ببران یا آهوان از گرسنگی مردهاند؟ در حالیکه هر روز اعلام میشود مردم در آفریقا از گرسنگی تلف شدند و یا میگویند این اتفاق جالب در جایی میافتد که در زیر پای آنها معادن طلا و نقره و جنگلهای میوه و مراکز شکار زیادی وجود دارد. شاید این را به زبان دیگری میگفتیم، کسی قبول نمیکرد ولی اینها نشان آن است که هر آن کس که دندان دهد نان دهد و فقط این بشر دو پا هست که مانع الرزق است و این مانع الرزقی او هم اختراع قوانین غیر خدایی و غیر شرعی است. آنها با اختراع قانون عرضه و تقاضا و قیمت میلیونها تن مواد غذایی را به دریا میریزند تا قیمت آن پایین نیاید. میلیونها تن مواد غذایی را اسراف میکنند و در زباله دانها میریزند تا دیگران به ثروتمندی آنان غبطه بخورند. اینهمه غرور و سرکشی از جایی شروع میشود که از قانون خدا تخطی کرده و به قانون دست ساز خود میپردازند. اگر فقط مزارعی که درآن کشت خشخاش میکنند به کشت گندم اختصاص دهند، دیگر هیچ کس بی نان نخواهد بود و اگر فقط کارخانههایی که سیگار میسازند، گندم آرد کنند آیا کسی خواهد ماند که گرسنه باشد؟