در تجارت امانت شرط اول است
کشورهای تازه استقلال یافته چه در آمریکای لاتین و چه در آسیای میانه و آفریقا، همگی فرصتهای خوبی برای سرمایهگذاری هستند اما این مسأله که ممکن است فرصتها بسوزد و عواملی در کار باشد که فرصتها را به تهدیدها تبدیل کند فراوان است. از جمله این عوامل، رقبای بازارهای ایران هستند و در واقع رقابت؛ مانع بزرگ فرصتهاست و همیشه فرصتها را برای سرمایهگذاران تبدیل به تهدید میکند، ولی عامل دیگر آن، رفتار خود سرمایهگذار است. ایرانیها در خارج از کشور و مخصوصاً در کشورهای حوزهی تمدنی ایران، بسیار محبوب هستند و این یک فرصت برای امور فرهنگی، سیاسی و حتی بازرگانی و اقتصادی است یعنی به دلیل مشترکات فرهنگیِ مثلاً جمهوریهای آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و در آنسو هم ترکمنستان و تاجیکستان و... تمایل دارند از کالاهای ایرانی استفاده کنند.
مخصوصاً حالا که بار ایدئولوژی هم دارد یعنی خرید از ایران یک عبادت برای آنهاست و اطمینان به اینکه با یک صنعت حلال روبرو هستند و دین و دنیا را با هم یاری میکنند. اما آیا ایرانیها هم این مراتب را در نظر میگیرند؟ شاید بتوان گفت حرکت معکوس آن اتفاق میافتد. یعنی در بسیاری از موارد کالاهای ضروری برای آنان صادر نمیکنند و در بسیاری از موارد هم به تقلب روی میآورند زیرا میخواهند از این فرصت، بهرهی حداکثر ببرند ولی آنرا میسوزانند. البته فرصتها فی حد ذاته نمیسوزند، بلکه از جایی به جایی میروند که حضرت علی (ع) فرمود: الفرص تمر مر السحاب فرصتها مانند باد و ابر در حال گذرند و نمیفرماید ازبین میرود... بلکه میگوید اگر قدر آنرا ندانیم در جای دیگری بارانِ خود را میریزند. مثلاً بازار روغن موتور در قفقاز بسیار خوب است و همه میتوانند در این بازار سهیم باشند ولی بسیاری از شرکتها روغن سوخته را از تعویض روغنیها جمع میکنند و تصفیه میکنند و صادر میکنند.
بسیاری از آنان هم اصلاً در قید و بند تصفیه هم نیستند و گاهی گازوییل را به جای روغن میفروشند! و یا آب را به آن داخل میکنند تا تریلیها و کامیونهای کشنده سنگینتر شوند. اینکه دیگر کشورها هم این کار را میکنند، مسألهی دیگری است. آنها فقط به سود فکر میکنند و هرجا سود اقتضا کند همه کار میکنند. در بازار رقابتی حتی کشتن رقیب برای بازار غربی اشکالی ندارد برای حفظ مالش مجبور است! وقتی رقیبی را نمیتوان از لحاظ کمی یا کیفی از میدان به در کرد، بهترین راه تصادف ساختگی و یا اجیر کردن مزدوران است و در مواد مخدر و اسلحه که بالاترین سود و در آمد جهانی را به خود اختصاص داده به صورت عیان میتوان دید، گرچه در زمینههای مواد غذایی و صنایع خودرو تا حدودی این امر با کلاس خودش صورت میگیرد. اما ایران به لحاظ موقعیت جهانی در طول تاریخ، امینترین گروههای تجاری را با خود داشته و با امنیتترین جادهها را و کاروانسراها را ایجاد میکرده و هیچ گروه تاجری نبوده که ایران را نشناسد و از آن یاد نکرده و یا در آن نرفته باشد. گرچه وجود هواپیما باعث کم رونق شدن این جاده شد، ولی اکنون باز هم راهرو هوایی ایران بزرگترین باند و یا شبکه هوایی را دارد که درآمد ایران از این راه تامدتی ناشناخته بود و اکنون مبالغ هنگفتی را از طریق صدور مجوزهای ترانزیت هوایی دریافت میکند. در تجارت نیز امانت شرط اول است یعنی اگر شخص دروغگو یا متقلب باشد، فقط برای یکبار فرصت حضور در بازار را خواهد داشت.
صداقت، لازمه بازرگانی است
صداقت، لازمه بازرگانی است، یعنی مشتری به صداقت و امانت تاجر علاقمند است و الا کالای خود را به هر قیمتی شده از کانالهای مختلف به دست میآورد؛ اما صداقت و راستگویی تاجر، باعث میشود که خرید و فروش دوام پیدا کند و سود کمتر، در زمان بیشتری به دست آید و لذا کسانیکه سود بیشتر در زمان کوتاهتر میخواهند، باید شناسایی و از ورود به عرصه تجارت و مخصوصاً صادرات و واردات منع شوند. در یک بررسی به عمل آمده؛ هر ایرانی میتواند همان شغلی که در ایران دارد در یکی از کشورهای همسایه داشته باشد و از پیامبر اسلام هم نقل است که روزی در سفر است. یعنی با مسافرت میتوان به فرصتهای کاری بهتری دست یافت و اینکه برخیها آن را فرار مغزها و غیره نامگذاری میکنند اشتباه است. زیرا به اصطلاح معروف در میچرخد و چارچوب خود را پیدا میکند. یک مخترع و یک مبتکر تا موقعی در جای واقعی خود قرار نگرفته، باید تلاش کند و از این سرزمین به آن سرزمین برود و هیچکس در هیچ زمانی سفر دانشمندان را تقبیح نکردهاند بلکه به آن افتخار کردهاند.
ما میدانیم مثلاً مولانا اهل بلخ بود بیشترین اوقات خود را در ایران و نزد شمس تبریزی گذراند و در قونیه مدفون است و الآن سه کشور مدعی مالکیت معنوی او هستند و مانند ایشان چه بسیار فراوان. آیا کسی مولوی را به دلیل اینکه در قونیه مدفون است تقبیح میکند؟ علم، حد و مرز نمیشناسد. اگر در ایران زمینه یک اختراعی نیست چرا باید مخترع از ایدههای خلاق خود استفاده نکند؟ نویسندهای که در ایران نوشتههای او خواننده ندارد ولی میتواند در جای دیگر خواننده داشته باشد، چرا این کار را نکند؟ البته مسلماً نتیجه فعالیتهای او به همه خواهد رسید. همینکه نظامی گنجوی شعر را به فارسی سروده، افتخار ایران و جمهوری آذربایجان است و هیچکدام این شاعر را به وطنفروشی و یا ضدیت با اصلیت خود متهم نکرده است ما در وادی ادبیات میبینیم بزرگترین حامیان زبان فارسی از اهالی آذری زبان هستند و این علاوه بر آن است که اساتید شعر فارسی چون شهریار و پروین اعتصامی از شعر حافظ الهام میگیرند و فارسی را از همین بوستان و گلستان یاد میگیرند و بهترین شعرای زبان فارسی میشوند. هنوز هم در دانشگاه تهران استادانی مثل جلیل تجلیل هستند که لهجه آنها از اصلیت آذری میگوید ولی کرسی دانشگاهی آنان استاد مسلم زبان و ادبیات فارسی است و این هیچگاه به معنی وطن فروشی آنان یا فرار مغزها نبوده... اینکه مثلاً همه خیاط ها در ایران بریزند به جان هم و عاقبت یکدیگر را از میدان به در کنند بهتر است یا بروند در ترکیه و کشورهای همجوار از تخصص خود برای آنها و از درآمد برای ایران استفاده کنند؛ چه منعی دارد.
یک دانشجو یا یک جوان جویای نام چه اشکالی دارد بعد از اطمینان از اینکه کشورش از اختراع اشباع شده و نیازی به اختراع او ندارد به آلمان یا انگلیس برود و ضمن برخورداری از شرایط خوب زندگی از ذهن خلاق خود استفاده کند و بر هوش و ذکاوت ایرانیان آفرین بخرد؟ او تا دنیا دنیاست، ایرانی است و این ایرانی بودن او را هیچکس نمیتواند از او بگیرد و اگر رییس جمهور آمریکا هم بشود، میگویند ایرانی است و این افتخارِ ایرانی خواهد بود. البته همانطور که در همهی اقشار خوب و بد هستند، در این قشر هم ممکن است افرادی باشند که از نخبگی خود یا هنر خود بر علیه ملت خود استفاده کنند. مثلاً مانند منافقین در خدمت جاسوسی دشمن باشند و یا اختراع آنان مانند انیشتین که بمب اتم را اختراع کرد، بر ضد بشریت باشد ولی برای یک شپش اصطلاحاً لحاف را دور نمیاندازند و برای عملکرد ضد بشری چند دانشمند نباید همه را زیر سؤال برد. در انتقال فرصتها هم ممکن است تعدادی وطن فروش باشند که ترجیح دهند کار را خراب کنند تا به دست دیگران بیافتد اما اینها همه فرع است.
*توبه بهترین راه تبدیل تهدیدها به فرصتهاست
متأسفانه در قفقاز آنطور که مسلم شده ایرانیها معمولاً در برابر زن یا شراب نقطه ضعف از خود نشان میدهند و در بسیاری از موارد فرصتها را به این وسیله به تهدید تبدیل کردهاند و سابقهی تجار ایرانی را بدنام نمودهاند و یا در ترکیه بسیاری از کسان فقط برای شهوترانی یا بیبندوباری میروند ولی این بیبندوباری مانند همه بیبندوباریها نقطه پایان دارد و مسلماً وقتی شخص از مستی چند قوطی آبجو و یا شراب و موارد دیگر بیرون آمد، قادر خواهد بود که همه را جبران کند و راه بازگشت، همیشه باز است. ما در همهی زمینهها شاهد این امر هستیم و باید باشیم زیرا وقتی خداوند توبهپذیر است. مردم چه خواهند گفت؟ به طور مثال در سازمان منافقین همیشه به تعدادی که وصل میشد به همان تعداد هم میبریدند و رابطه خود را قطع میکردند و شاید هم بیشتر زیرا عضویت در این سازمان، همیشه ثابت است و همیشه افراد تازه و جوان را فریب داده و از آنها استفاده میکنند و بعد از مدتی که فرد به مقامات بالایی در آن سازمان میرسد ناگهان همه عملکرد خود را اصلاح میکند و راه رفته را برمیگردند و آب ریخته را جمع میکند.
اگر هنگام وصل، مثلاً دو نفر را باخود برده در هنگام جدایی نه تنها آن دو نفر را هم قانع میکند و بلکه عملکرد او در آن موقعیت باعث تشکیک در تمام ردهها میشود. روند کلی این حرکت در اقتصاد و در بازرگانی هم همیشه مثبت بوده است یعنی گر چه تعدادی به بازار وارد شده و آن را تخریب کردهاند ولی همانها بعد از مدتی عملکرد مناسبی از خود بروز دادهاند زیرا بشر ناچار از تحرک و تجارت است و لذا میبینیم همه کسانی که موفق هستند، حرفهایی پشت سرشان است که نشان از عملکرد بد آنها در برخی موارد است اینکه کدام عملکردشان صحیح است؛ بهترین قاضی، خود شخص است. یعنی وقتی کسی خود به اشتباه خودش پی میبرد و دایم خود را اصلاح میکند این بهترین قاضی است که نشان دهد عملکرد امروز او بهتر از دیروز است و ما نباید به خاطر دیروز او عملکرد مثبت امروزش را زیر سؤال ببریم. همه تجار ایرانی در خارج از کشور و حتی در داخل کشور (چنانچه کمی تحقیق شود)، گذشته ناگواری داشتهاند ولی این امر باعث نشده که آنان سرخورده شده و دست از فعالیت بردارند. فرضاً شرکت خودروسازیی که سالهاست مانند بچهای که به شیر مادر عادت دارد به سوبسیدهای دولتی وابسته است و با اینکه بیشترین سوبسیدها را از دولت میگیرد، معمولاً بدترین عملکردها و گرانترین خودروها را تولید میکند. خودروی ساخت او که در ایران تا 17 میلیون هم فروش میرود، برای کشورهای خارجی 7 تا 9 هزار دلار تعیین شده و این را گفتهاند تا صادرات بیشتر شود ولی هر تحصیلکردهی بازرگانی میداند که این یک آرمیتاژ یا دور برگردان است. خریداران خارج از کشور او هم ایرانیها هستند! یعنی ایرانی وقتی میبیند که قیمت آن خودرو در جمهوری آذربایجان 9 هزار دلار است، میرود یک روزه در آنجا شرکت ثبت میکند و حواله صدتای آنها را میگیرد! و بعد با مقامات ایرانی یا کشور مبدا، با هم بهانهای میسازند و مثلاً برگشتی میزنند! و بعد همان برگشتی را دوباره برای یک شرکت دیگر میخرند و در واقع، با گردش حوالهها، خودروی مذکور تا سی میلیون تومان با وضعیت برگشتی به مشتری خارجی فروخته میشود و هم به صنعت ضربه میزند و هم به بازار و بعد هم سودهای باد آورده را نصیب دلالانی میکند که در آن شرکت در قسمت فروش نشستهاند و یک خودرو چهار میلیون تومانی را 17 میلیون تومان به داخلیها و سی میلیون تومان به خارجیها بفروشد و نامش هم این باشد که توسعه صادرات شده! جوایز صادراتی هم بگیرند و به مشتری خارجی علاقمند به محصولات ایرانی هم منت بگذارند که با روزی 45 هزار تومان برایش ماشین قسطی خریدهاند... همهی این مسایل نیاز دارد که راه ارتباطی ایران با کشورهای دیگر کوتاهتر و نقش دولت بیشتر به زیر ساختها باشد تا ورود در موارد جزیی... در این صورت، این گونه شرکتهای خودروساز و مانند آن قادر خواهند بود که در بازار جهانی با رقابت سالم حضور یابند