От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

سازمان ملت‌ها یا سازمان دولت‌ها؟ (242)

سازمان ملل در یک تحلیل واقعی به حیات خلوت چند دولت بزرگ تبدیل شده است و این امری غیر قابل قبول است اینک که در سالروز تأسیس این سازمان بین‌المللی هستیم بهتراست این حقیقت تلخ را بازگو کنیم تا برای یکبار هم شده به گوش جهانیان برسد و مردم دنیا بدانند که هستند کسانی که حقایق کتمان شده را آشکار می‌سازند و بر افشای آن اصرار می‌ورزند و تا دریافت نتیجه ساکت نمی‌نشینند؛ تا دلیلی باشد بر این‌که حق هیچ‌گاه پایمال نخواهد شد ولو این‌که حق ستیزان بر موشک‌های بالستیک سوار شده و یا دکمه‌ی انفجار زرادخانه‌های بمب اتم را در دست داشته باشند و یا سوار بر خر مراد از بازارهای مالی و سرمایه‌های کلان بگذرند. آیا اینان از قوم شداد بالاترند که باغ‌های معلق در فضا ساخته بود و یا از فرعونیان بالاترند که اهرام را ساخته‌اند که هنوز هم راز آن بر هیچ‌کس آشکار نشده؟ پس چرا باید رسانه‌ها در مقابل این بت‌های مدرن قد علم کنند و حقایق را نادیده بگیرند؟ چرا نباید از سازمان ملل انتقاد شود و چرا نباید سازمان‌های تابعه‌ی آن حساب پس بدهند؟ چرا سازمان مللی که قادر نیست زور گویی‌های یکی از اعضای خود را مانع شود، باز هم پابرجاست؟ مگر منشور سازمان ملل برای صلح و دوستی و برابری انسان‌ها نیست؟ پس چرا در یک کشور باید بمب‌های اتمی وجود داشته باشد ولی کشور دیگری به صرف احتمال دستیابی به آن محاکمه شود؟ چرا باید در یک کشور مردم با اسکناس سیگار خود را آتش بزنند، ولی در کشور دیگر مردم روی کارتن و مقوا خانه بسازند و شب‌های سرد زمستان را به صبح برسانند؟ چرا باید در جایی نسکافه داغ با انواع شیر قهوه و چای سرو شود و در جای دیگر مردم برای شیر یک شیرخوار سرگردان باشند و نتوانند کودک خود را از شیر سیراب نمایند؟
چرا باید در جایی مردم دروان شیر استحمام کنند و در جای دیگر یک وان آب برای شستشوی دست و صورت پیدا نشود؟ چرا باید در جایی مردم شکم‌های گنده خود را به مسابقه بگذارند و در جای دیگر شکم‌ها به پشت چسبیده باشد؟ آیا این همان پیام برابری و برادری است که منشور سازمان ملل مدعی پیاده کردن آن بود و مردم قرن گذشته را به امید پیاده‌سازی آن فریقته بود؟ همه به یاد دارند که کمونیزم در قرن بیستم با چه شعارهای مردم فریبی آمد. چین یک شبه کمونیست شد، فقط به خاطر زیبایی این شعارها، مردم آفریقا، فلسطین و آمریکای جنوبی؛ هستی خود را از دست دادند و جان خودرا فدای کلاشینکف‌هایی کردند که فکر می‌کردند صلح و برابری و آزادی برایشان به ارمغان خواهد آورد. تمامی شعارها پس از فروپاشی شوروی معلوم شد که دروغی بیش نبوده... امروزه نیز همه می‌دانند که شعارهای سازمان ملل به انتها رسیده. کسی به سازمان بهداشت جهانی نگاه مثبت ندارد و می‌داند تمامی بیماری‌های جهان از سوی سازمان بهداشت جهانی سرایت پیدامی‌کند. بیماری ایدز و اعتیاد به روان‌گردان‌ها، همه به یمن استادان جامعه‌شناس و شیمی‌دان‌ها و داروسازهای درجه یک مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی ساخته شدند. بی‌سوادی و فقر توسط سازمان ملل در بین مردم تقسیم شد. مردمی که به سبک ملی خود آموزش‌هایی می‌دیدند مجبور شدند در روش یکسان‌سازی فقط زبان انگلیسی یاد بگیرند و سازمان ملل تصویب کرد کسی که زبان انگلیسی و کامپیوتر نداند؛ ولو علامه‌ی دهر هم باشد، بی‌سواد است و سواد آموزی و هوش و استعداد فقط در چارچوب سازمان ملل تأیید می‌شد.

تاریخ سازمان ملل

سازمان ملل از گذشته وجود داشته و به همین شکل یعنی حکومت‌های پیروز کشورها را به دور خود جمع کرده و برای آنان شخصیت قایل می‌شدند، ولی فقط تحت سیطره خودشان. چه در آن موقع که آتن مرکز دنیا بود و چه آن زمان که فرعونیان در دنیا حاکمیت داشتند و چه زمانی که روم باستان و یا ایران.
اما بیشترین اتحادیه ملل در دوران تمدن اسلامی بود. مردم از نیل تا سند در یک مجموعه حکومتی مرکزی که حالت فدرال داشت گرد آمده بودند آنها به کار همدیگر کاری نداشتند و تنها رشته‌ای که آنها را به هم پیوند می‌داد، مذهب اسلام بود و بس و الّا حکومت فاطمیه در مصر همان‌قدر مستقل بود که سامانیان در ایران و یا اعراب در بغداد و یا شامات در سوریه. اما همگی از یک رشته و ریشه پیروی می‌کردند.
دیوانسالاری ایرانیان همه را گرد هم داشت. هر چند این دبیران گاه عزل یا کشته و یا سرنگون می‌شدند اما تا همین اواخر یعنی حدود هشتاد سال پیش که حکومت عثمانی شکست خورد و آتاتورک در ترکیه و رضاخان درایران به روی کار آمدند، هنوز ایران و خط فارسی در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا و حتی عثمانی تدریس می‌شد و اکثر مکاتبات ایرانی بود. تا این‌که اروپا به ایجاد جامعه ملل روی آورد که مقر آن در ‍ژنو بود و سعی کرد که نظم نوینی به جهان دهد و استعمار پیر را از ایران و خط فارسی جدا کند آنها مأموریت یافتند هر چه ایرانی‌ها انجام می‌دهند، بر عکس کنند! اگر ایرانی‌ها خط را از راست می‌نوشتند، آنها از چپ شروع کردند! اگر ایرانی‌ها دست، وجب و ذرع را معیار اندازه گیری داشتند؛ آنها پا و فوت و یارد را معیار قرار دادند. اگر ایران مرکز جهان شناسی بود و شرق و غرب از ایران شروع می‌شد، مرکز را به گرینویچ بردند و اگر ایران، دین و عبادت را اساس می‌دانست؛ آنها آن را پشت سر انداختند و این روال ادامه داشت تا این‌که جنگ دوم جهانی شد و پیروز میدان این بار آمریکا بود. لذا جامعه ملل منحل شد و سازمان ملل ایجاد شد و مرکز آن از ژنو به نیویورک منتقل شد. در آنجا همه چیز کانالیزه شد. از دین و ایمان خبری نبود و همه چیز باید بر اساس عقل بشری بر پا می‌شد و دنیای رویایی ساخت بشر تنها معیار شد و حقوق بشر نوشته شد تا حقوق الهی نادیده گرفته شود...

در عصر تقسیم کار

سازمان مللی‌ها مانند بسیاری از مردم فکر می‌کنند مقررات و آیین‌نامه‌ها و منشور و غیره برای مردم است نه برای خودشان؛ لذاجای تعجب نیست اگر ببینیم بسیاری از تئوری‌های پیشرفته در سازمان ملل جایی ندارد. به عنوان نمونه تئوری سازمان و یا تقسیم کار اصلاً رعایت نشده است. در کتاب سیر اندیشه اداری نوشته شده که اولین سازمان‌های بشری سازمان‌های تخت بودند و بعداً به مرور زمان به شکل هرم یا مثلثی در آمدند. در سازمان‌های تخت مدیر یا رییس به تنهایی با همه افراد عضو در گیر است. مثلاً هنگامی‌که بنده در دانشگاه علوم نیروی انتظامی مدیریت انسانی تدریس می‌کردم، متذکر شدم که در تشکیلات پلیس تهران، همه‌ی کلانتری‌ها با رییس پلیس روبرو هستند و هر روز هم بر تعداد کلانتری‌ها اضافه می‌شود و لذا حیطه‌ی نظارت رییس پلیس که قانوناً باید به عدد انگشتان دست باشد، به چند برابر افزایش می‌یابد و جالب است که این نوع سازمان تخت، به قبل از حضرت موسی نسبت داده می‌شود زیرا برای اولین بار خداوند هرم سازمانی را به حضرت موسی یاد می‌دهد مثلاً برای انتخابات بین پرهیزگاران دستور می‌رسد که ابتدا چهارصد نفر انتخاب و بعد از بین این چهارصد نفر، مثلاً چهل نفر را انتخاب می‌کنند و به طور سینا می‌برند و یا در قرآن، عشره نقیبا آمده است. یعنی مردم را به ده گروه یا لشکر تقسیم کرد و برای هر کدام یک مسؤول گذاشت. حیطه نظارت ده دهی یا اعشاری از این جا آغاز شد. گر چه بعدها این حیطه نظارت کم و کمتر شد. مثلاً امام جعفر صادق (ع) بهترین تعداد افراد تحت پوشش را بین سه تا هفت نفر می‌داند و بعضی‌ها معتقدند باید مانند دست با پنج نفر شروع کرد. یعنی بهترین حیطه نظارت برای مدیران، سلسله اعداد5 تایی است و البته بعداً به استناد بند انگشت‌ها به سه نفر تقلیل یافت. فرضاً می‌گویند گروه آدمیت در ایران یا فراماسونری در جهان و یا حتی گروه فداییان اسلام، گروه‌هایی سه تایی بودند یعنی همه چیز را بر سه تقسیم می‌کردند و هر فردی فقط مجاز بود با سه نفر زیردست کار کند... و در مدیریت نوین حتی به دو قسمت تقسیم شد. امور اجرایی و امور پشتیبانی یعنی یک مدیر باید با دو نفر سر و کار داشته باشد و آن دو نفر هم با دو نفر الی آخر! گرچه بر اساس متون باقی‌مانده از یونان باستان آنها به یک نفر هم معتقد بوده‌اند، لذا هر استادی فقط یک شاگرد می‌توانست داشته باشد و هر کس بعداً می‌آمد شاگرد قبلی می‌شد. مانند رابطه افلاطون و ارسطو... که به همان روش استاد و شاگردی معروف است. سازمان ملل نیز متأسفانه در بین این‌هم تئوری‌ها مانده و هنوز از روش سازمان‌های تخت استفاده می‌کند. یعنی دبیر کل مستقیماً با رؤسای جمهور ارتباط دارد و مثلاً رییس‌جمهور فیجی و یا تایپه با رییس‌جمهور چین یا روسیه، یک‌جا ارزیابی می‌شوند. پیشنهاد این است که همان‌طور که در پلیس تهران برای رفع این معضل اقدام به ایجاد پست سر کلانتر نمودند در سازمان ملل نیز پست‌هایی به نام قاره‌ها ایجاد شود و رییس سازمان ملل فقط با رؤسای 5 قاره جلسات داشته باشد و قاره‌ها در درون خود مانند اروپا اتحادیه یا پارلمان واحد تشکیل دهند. در تهران، اخیراً سازمان اتحادیه آسیایی تشکیل شده ولی اگر این نظریه از سوی سازمان ملل ارایه یا حمایت شود، سریع‌تر به نتیجه می‌رسد. مثلاً همه‌ی قاره‌ها مانند اروپا دارای پارلمان مشترک، پول واحد و مرزهای بدون ویزا ( شینگن) باشند و از سوی سازمان ملل، وحدت رویه‌ای ابلاغ شود تا اتحادیه اروپا، اتحادیه آفریقا و اتحادیه آسیا با نام‌های واحد و تشکیلات مشابه ایجاد شوند و از تداخل مرزها هم جلوگیری شود مثلاً این‌طور نباشد که ترکیه یا روسیه و یا گرجستان؛ در دل قاره آسیا خود را اروپایی بدانند و یا برعکس. مثلاً شمال آفریقایی‌ها خود را آسیایی محسوب نمایند. بلکه مرزها در محدوده‌های جغرافیایی و به اصطلاح نقشه‌کش‌ها با عوارض طبیعی تعریف شوند و از اختیارات مشابه و یا امکانات مشابه برخوردار شوند تا این‌گونه تمایلات نیز از بین برود.
از جمله مسایل دیگر در سازمان ملل، توجه به داوری صحیح است و آن این‌که حق وتو باید برداشته شود و شورای امنیت واقعاً به دنبال امنیت باشد، نه این‌که دادگاه جنایات جنگی،50 سال تعطیل شود و حالا هم که مثلاً افتتاح شده، هنوز نتوانسته جنایتکاران را دستگیر و به سزای اعمال خود برساند. سازمان ملل از لحاظ اقتصادی نیز در مضیقه است زیرا پرداخت حقوق‌های کلان و هزینه‌های تشریفاتی بالا و نبودن منبع درآمد مشخص، این حالت را به وجود آورده که بیشتر به کشورهای ثروتمند وابسته شده و لذا منافع آنان را هم در نظر بگیرد و به همین دلیل ما شاهدیم با این‌که زبان فارسی اولین و مهم‌ترین زبان بین‌المللی بوده و حتی افتخار اولیه سازمان ملل به شعر سعدی است و منشور سازمان ملل را از ایران اقتباس کرده و اما به دلیل وابستگی مالی به آمریکا، زبان انگلیسی به عنوان زبان اول مطرح شده است و همین امر باعث شده که در مجمع آسیایی به زبان غیر آسیایی صحبت شود و سازمان‌های بین‌المللی به جای احترام به زبان‌ها و گویش‌های محلی، به تبلیغ یکجانبه از زبان انگلیسی بپردازند. محدودیت بعدی سازمان ملل از نظر مکان آن است... از آنجا که سازمان ملل در نیویورک است، لذا می‌بینیم بسیاری از قانون‌شکنی‌های آمریکا در گوانتانامو و عراق و افغانستان نادیده گرفته می‌شود در حالی‌که اگر همین کار را مثلاً صدام در کویت انجام داد دیدیم که چه بلایی به سرش آوردند و یا در معادلات جهانی اکنون همه می‌دانند که آمریکا فقط به خرید و فروش سلاح و مواد مخدر زنده است اما سازمان ملل به دنبال مجرم در جاهای دیگر می‌گردد و در حالی‌که شعار مبارزه با مواد مخدر می‌دهد، در اثر تجاوز آمریکا به افغانستان؛ تولید این مواد افیونی سه برابر شده است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد