تاریخ مجموعه حوادث اتفاقی است یا این حوادث تابع علت ومعلول است ؟این سوالی است که در همه ذهنها است آیا حوادث تاریخی یک مجموعه غیر منسجم واتفاقی وغیر مرتبط است یا هرحادثه ان حساب شده بهم پیوسته ومعلول یکدیگر است وبرهم اثر می گذارد؟این سوال را کسانی که بتوانند پاسخ دهند دودسته هستند یا خالق تاریخ هستند یا مولود تاریخ ومخلوق ان . یعنی یا باید رهنمود از خداوند گرفت واز آیات الهی ووحی بر پیامبران استفاده کرد ویا برخی انسانها را بدری بزرگ کرد که جای خدا بنشینند واین سوال را درحالیکه خودشان سوار برقطار تاریخ هستند واحاطه ای برآن ندارند با القابی چون فیلسوف تاریخ دانشمند تاریخ یا نویسنده ومورخ از اویاد کرد تا خرف او پذیرفتنی باشد. فلسفه تاریخ درواقع بر دوبخش اساسی می شود فلسفه الهی تاریخ وفلسفه بشر ساخته تاریخ . فیلسوف تاریخ بشری تا کنون حرفهای متضاد فراوانی در مورد آن زده اند. اما به سه سوال اساسی نتوانسته اند پاسخ دهند : از کجا آمده ایم به کجا می رویم وچرا آمده ایم؟ مبدا ومعاد ونبوت را نادیده گرفتند ولذا به هیچ سوالی نتوانستند پاسخ دهند. مثلا عده ای گفتند صبح تاریخ از میان جنگل می گذرد وانسانها ابتدا در جنگل زندگی میکردند وزندگی جنگلی داشته اند برخی نیز از آن بالاتر رفته گفته اند اصلا انسان در ابتدا میمون بوده است ! طیعی است که ابتدا اینطور تعریف شود انتها نیز بهتر از ان نخواهد بود زیرا به همان میزان که گذشته از دست ما خارج است آینده نیز از تیررس ما بیرون است وهرچه بگوییم فقط خیالات است . چنانچه اگر ما کتب دهه 1960 دانشمندان را ببینیم همه انها سال دوهزار را وحشتناک توصیف کردند وباهمین دید مردم وارد سال 2000 شدند اما هیچ حادثه ای اتفاق نیافتاد! ومردم به سادگی همه سالها وارد سال 2000 شدند وحتی اختلال بوجود آمده در سیستمهای کامپیوتری نیز بزودی رفع شد وهمه چیز مانند گذشته رو به روال عادی رفت. بسیاری از آنان می گفتند درسالهای بعد از 2000 انسان تمام کرات را فتح کرده در آنها زندگی می کند وماشین برتمام عناصر انسانی مسلط می شود . اما اکنون ما می بینیم حتی وجود بمب های اتمی هم کسی را نمی ترساند! بمب اتم حتی نتوانست از فروپاشی شوروی جلوگیر کند ویا از مقاومت حزب الله بکاهد. واین است که همه چیز ه فراموشی سپرده شد همه فیلمها وداستانها بایگانی شدند وحطوط رگرسیون رسم شده امارگرها پاک شد. ورسم الخط جدیدی را نوشتند تا ابرویشان بیش از آن نرود. اکروزه برخلا دهه 70 یا 80 مردم بسیار ساده زندگی می کنند. وپیش بینی همه سوسیالیستها برعکس از آب در آمد وامپریالستها در گل ولای باتلاق عراق وافغانستان فرورفتند. وبازار های پولی ومالی صقوط کردند وبانکها ورشکسته شدند وآن شکاف عظیمی که به تصور آنان از پیشرفت دنیای صنعتی وعقب افتادگی دنیای توسعه نیامده هرروز بزرگتر می شد خبری نیست . امروز آمرکیا محتاج نان شب است واروپا نمی داند با خیل بیکارانش چه کند وچگونه لشکر باز نشسته هارا شکست دهد. امروزه ناتو محتاج نیم نگاه افغانستان است تا اجازه دهد چند روزی بیشتر در آنجا بماند ومواد مخدر قاچاق کند. وناوهای وین سنز در خلیج فارس احتیاج دارند تا عراقیها قرارداد امنیتی را امضا کند! امروزه همه چیز برخلاف پیش بنی آنها بوده است. اما پیش بینی خدایی همیشه تایید شده است. وما باید بدانیم که حق همیشه پیروز است ولو چند روزی رسانه های غربی آن را بپوشانند.
مدل تاریخی الهی چه می گوید؟
بررسی تاریخ گذشته از روایتهای الهی می گوید که انسانها از یک پدر ومادر بنام ادم وحوا بوجود آمده اند آخرین هبود ادم وحوا برزمین نزدیک به چندهزار سال می شود که این مدت در برخی از روایتها کاملا با اسمی اشخاص تعیین شده است مثلا ما در این کتب می خوانیم که حضرت آدم ع و فرزندانش برروی زمین کشاورزی را از خداوند آموختند وبعد از ایشان چه افرادی آمدند تا زمان حضرت نوح که با طوفان نوح همه تمدنها وشهرها به داخل زمین رفتند ودر گل ولای دفن شدند وبعد ازایشان چه نوادگانی بودند تا به پیامبر ما می رسد وبعد از پیامبر نیز سلسله ادامه پیدا می کند تا آخرین روز .. همه اینه فراز ونشیبهایی داشته که طول تاریخ را می سازد وآن مبارزه حق وباطل است حق گفته ها وراهنماییهای خداست وباطل برداشت شخصی وتفسیر انسان از این راهنماییهاست. لذا دوجریان عمده وبطور متناوب تاریخ را تشکیل میدهند . جریان اصیل جریان حق است وجریان عرضی یا غیر اصیل باطل است که در قران به رودخانه وکفهای روی آن مثال زده شده است کفهای رودخانه همه چیز خود را از آب می گیرند ولی نمی گذارند اب دیده شود باطل نیز همه محتویات تئوریک خود را از حق می گیرد ولی نمی گذارد حق دیده شود وبهمین جهت کفر لقب می گیرد که بمعنی پوشاننده حق است. کافر در واقع معتقد ترین اشخاص وعالمترین آنها به حق است. فقط میخواهد موج سواری کند وخود را بالا نشان دهد ومانع دیده شدن حق شود. وخود را جای حق بنشاند. لذا خود محوری اساس باطل را تشکیل میدهد. مثلا معاویه از همه بیشتر به حق امیر المومنین آگاه بود ولی دوست داشت خودش رییس وسلطان وخلیفه باشد. همینطور ابن سعد بیش از همه امام حسین ع را می شناخت اما میخواست خودش امیر باشد. ویا در حال حاضر می بینیم که آمریکا ودشمنان اسلام خیلی بهتر از حرکات ما درک دارند تا دوستان فقط آنها کاری که می کنند معکوس نمودن واقعیت است وتاکسی واقعیت را نشناسد نمیتواند معکوس انرا ایجاد نماید.
خلاصه تاریخ
میتوان تاریخ را با مدلهای ریاضی وهندسی بطور خلاصه نمایش داد مثلا کل تاریخ از دید اسلام از ÷ضرت آدم شروع شده به حضرت خاتم میرسد وسپس ادامه می یابد وبه حضرت قایم میرسد
حضرت آدم -------------------------------حضرت خاتم ---------------------------------حضرت قایم
اما این تاریخ انبیا واولیا است کسانی که در مقابل انها بودند نیز وجو داشته اند:
دل سینوسی حرکت تاریخی
که نشان میدهد با ظهور انبیا ورشد انان عده ای هم پیدا می شوند که در جهت مخالف هستند وبا ایشان بمیارزه پرداخته وسکان را دردست می گیرند. بنابراین به تعداد انبیا واولیا منحنی مثبت وبه تعداد دشمنانشان منحنی منفی وجود دارد که در یک حرکت سینوسی کل تاریخ را بوجود می آورند والبته این حرکتها دارای برآیندمثبت بوده وکل تاریخ بسمت بالا یا تکامل حرکت می کند.بطور مثال ما دوهزار سال اخیر را در نظر می گیریم : طی دوهزار سال اخیر منحنی فوق اینطور تفسیر می شود با بدنیا آمدن حضرت مسح ع رشد مسیحت آغاز وبه اوج خود در عهد عتیق می رسد. بعد بیزانس منحرف شده ومسیحیت به قرون وسطی کشیده میشود وتا جایی میرسد که درحال نابودی است اما بانفوذ نظریات جدید وایجاد پروتستانتیسم در کاتولیک مسیحیها تجدید حیات یا رنسانس اتفاق می افتد. ومسیحیت به شکل تمدن غربی دوباره اوج می گیرد تقریبا هرکدام از این دورانهای عهد عتیق وقرون وسطی وعهد جدید هرکدام پانصد تا ششصد سال طول می کشد. (والبته این حرکت در سیصد سال اخیر هم ادامه یافت ودوباره تمدن غرب بسوی پایین در حال حرکت است )همین حرکت برای یهودیت نیز قابل ترسیم است بهودیان بمحض تولد حضرت موسی ونجات آنان از دست فرعون شروع به تکثیر ورشد می کنند ولی بواسطه حرکتهای ظالمانه با مقاومت مردم روبرو شده ودر جهان سرگردان می شوند ودر مدتی نیز خودرا در فلسطین جای میدهند اما اخیر ا نیز با کشتارهای بیرحمانه گور خود را می کنند وبا مقاومت حزب الله در سراشیب سقوط قرار می گیرند. لذا ذکر این موضوع در قران در سوره اسرا را میتوان اینطور دانست که سرنوشت محتوم ودر عین حال اختیاری قوم یهود بدست خودشان است محتوم از آن جهت که تجدید یابنده هستند یعنی دوبار تجدیدحیات پیدامی کنند واختیاری از آن جهت که میفرماید اگر نیکی کنند بخودشان برمی گیردد واگر بدی کنند هم (ان احسنتم احسنتم لانفسکم وان اساتم فلها! ) یعنی میتوانند این سرنوشت محتوم خود را بانیکی واحسان به پایان برسانند یا بدی وسیئات. وبقول ابن سینا انسان مجبور است که مختار باشد . یعنی درعین حال که بدون اجازه او انسان را به دنیا آورده اند ولذا مجبور به زندگی شده است اما دراین اجبار اختیار برای اوتعریف شده است. تاریخ نیز درعین اینکه دارای روندی مشخص است ولی دراین روند مشخص انسانها مختارند که به کدامین سود بروند آیا با جباران ودیکتاتورها همکاری کنند یا با انبیا الهی وادامه دهندگان راه آنها. با این توجه اکنون تاریخ مدن اسلامی راهم ورق بزنیم می بینیم که اسلام نیز طی ششصد سال تمدن روبه رشد داشته وبا حمله مغولها این تمدن روبه زوال میرود ولی هرگز نمی میرد وبلکه منتظر تجدید حیات می ماند با یبیداری مشرق زمین وبیداری ایرانیان مخصوصا دراین قرن اخیر که میتوان شعله انرا از زمان سیدجمال الدین اسدآبادی ذکر کرد وبعد به زمان مدرس وآیه الله کاشانی ونواب صفوی وبالاخره در 22بهمن 1357 پوسته خود را می شکافد وتمدن جدیدی را پایه گذاری می کند واین سی سال بعد از انقلاب اسلامی هم روند روبه رشد خود درمنطقه وجهان راطی کرده ومقابل تمدن غرب خودنمایی می کند. بعبارت ساده شکل فازی ویا سینوسی در این مطلب را که می بینیم در مورد همه ادیان الهی مخصوصا در یهودیت ومسیحیت واسلام صادق است وفقط اختلاف فاز این حرکتها نشان میدهد که آرین دین نیز تجدید حیات اخری تا زمان ما را دارد. ولذا تمدن نوین اسلامی برخرابه های تمدن یهودیت ومسیحیت ساخته خواهدشد اما شرط ان احسنتم باقی است..