مباحث شایسته سالاری در مدیریت وگزینش کارکنان وهدایت وکنترل آنان از مباحث غیر فنی مدیریت است که معمولا با ارزشهای حاکم برجامعه در حال تغییر است یعنی شایسته مفهوم عام وثابت ولا یتغیر نیست بلکه با اهداف سازمانی واهداف احتماعی تغییر می کند ممکن است کسی که مثلا در یک مدیریت کمونیستی بسیار موفق بوده در جامعه سرمایه داری ناموفق باشد ویا اگر در جوامع لیبرالی مدیر شایسته ای است در جوامع غیر لیبرال شایسته نباشد در بررسی های بعمل آمده ما شاهد هستیم که بین مطالعات افراد ومعلومات وتحصیلات آنان از یکسو ونتایج موفق وبازدهی .کارایی آنان هیچ رابطه معنی داری نیست یعنی نمیتوان گفت کسی که تحصیلات بالاتری دارد برای مدیریت شایسته تراست بهمین دلیل ما چالش بزرگ تاریخی علم بهتر است یا ثروت را درهمه ابعاد اجتماعی وتاریخی داریم بطور طبیعی هیچیک از رییس جمهورهای آمریکا تحصیلات دکترا نداشته اند وبعضا حتی سواد خواندن ونوشتن هم نداشته اند واین مختص آمریکا یا جوامع دیگر نیست همه جا رابطه ای بین شایستگی وپست مقام نمیتوان تعریف کرد. همه میدانند که بهترنی تحصیلکردگان آمریکایی زیر نظر بدترین تحصیلکردگان انجام وظیفه میکنند. مقامات اجرایی در ارتش همگی در سطح دنیا براسا عملکرد آنان در جنگ تعریف میشود نه تحصیلاتشان در دانشگاههای نظامی وتحصیلکردگان نظامی بسیار رده بالا فقط افتخاری که میتوانند داشته باشند این است که مشاور خوبی برای این نوع مقامات باشند. در اروپا ویا ژاپن یا روسیه همه این امور جاری وساری است. کدامیک از روسای جمهور این کشورها تخصصی ویا فوق تخصص دارند؟ این است که شایسته سالاری علیرغم همه توجیهات خوب خود هیچگاه بخوبی تعریف نشده است. مثلا یکی از استادن در خدمت یکی از مقامات نوشته های ترجمه شده هرسی بلانکارد را بنام خودش میخواند وبعد هم ادعا میکند که شایسته سالاری در ایران مورد توجه قرار نگرفته وهمایشها بهترین راه شناخت شایستگان است ! که هرسه این ادعا علمی نیست اولا در ایران اگر شایسته سالاری نیست چطور اینهمه موفقیتها بدست آمده؟ واز آن مهمتر خود ایشان مگر شایستگی مدیریت بر بزرگترین دانشکده های مدیریت در ایران را داشتند که چندین سال آنرا یدک کشیدند؟ شایستگی با توجه به ارزشهای اجتماعی تعریف میشود یعنی آنکه بتواند اهداف را بهتر وسریعتر به نتیجه برساند شایسته تراست . حالا در یک جامعه بورژوازی ویا سرمایه داری کسی که بیشترین سود را برساند شایسته است اما دریک جامعه اسلامی اساس بر سود مادی نیست لذا در اسلام قرض الحسنه حتی اگر تبدیل به قرضل پس نده هم شود هیجکس گلایه نمی کند زیرا فرمان الهی اینطور است که اگر کسی مقروض بود ونتوانست قرض خود را ادا کند وناتوان باقی ماند باید براو بخشیده شود. در حالیکه در یک جامعه سوداگری با اقتصاد دانان سوداگر این عین حماقت است ! در نظام اسلامی سود معنوی هم مورد نظر است درحالیکه در منطق مدیریت سکولار این امر چیزی جز خرافات ومطالب غیر منطقی نیست در اسلام ومدیریت اسلامی برترین افراد باتقواترین است در حالیکه برتری در نظام مدیریت لیبرالدموکراتیک غربی بر اساس جاه طلبی وفریب بیشتر مردم است. در اسلام شایستگی هرکسی از میزان عبودیت او در درگاه خداوند مشخص میشود در حالیکه نظام لاییک مدیریت علمی عبودیت در مقابل سرمایه را می پسندد. در منطق فرماندهی ومدیریت اسلامی این است که فرمانده جنگی در اول خط مقدم باشد وخود بلاگردان مردم باشد ولی در مدیریت لجستیگ نظامی غرب مردم گوشت دم توپ هستند وباید آنها را جلو فرستاد وفرماندهان باید در پشت جیهه به میگساری وهرزگی وآوازه خوانی ومصرف مواد مخدر بپردازند.. واین امر چیز جدیدی نیست . در زمان پیامبران هم ظالمان وستمگرانی بودند که با منطق دنیا گرایی برعلیه انبیا قیام میکردند دهریون وکسانیکه جز دهر را قبول نداشتند ومیگفتند دنیا همین جاست اخرتی وجود ندارد وباید تا آنجا که بتوان خوش بود ! اینها تعداد کمی ار مبانی شایسته سالاری در نظام مدیریت الهی وخط بزرگ جدایی آن از نظام مدیریت سکولاریستی است. متاسفانه درایران وجوه بیت المال مسلمین برای دانشگاهها ودانشجویان هزینه میشود ولی تئوریهای غیر اسلامی تدریس میشود ونتیجه آن میشود اگر مدیری بیش از همه می گساری کرد یا بیش از همه فحاشی کرد وغرور کارکنان را جریحه دار وعقاید آنان را لجن مال کرد مدیر موفق وشایسته تری تلقی شود . از نظر آنان صدام موفق ترین مدیر منطقه وبوش عالیترین مدیر جهانی است حتی اگر بوش هم اعتراف به نقاط ضعف خود کند این کاسه های داغتر از آش آنرا فقط یک شکسته نفسی میدانند وبی ! ومیگویند این نشانه آزادی انتقاد از خود است! در حالیکه مدیریت سرمایه داری جهان را به سوی نابودی می کشاند وبانکها یکی پس از دیگری اعلام ورشکسنگی میکنند این آقایان می گویند این ورزشکستگی نیست بلکه سبک کردن خود برای رشد بیشتر است ! این رشد بیشتر کی میاید معلوم نیست الان حداقل سی سال است که آنها هرروز با ورشکستگس روبرو هستند ولی اینها همه را به پیروزی بزرگتر در آینده وعده میدهند. وخجالت هم نمی کشند که حرفهای سی ساله خود را هروقت خواستند فراموش کنند. تا موقعیکه آمریکا صحبت از حمله داشت اینها داغتر از آنها هرروز صبح که از خواب بیدار میشدند میپرسیدند عموبوش نیامده به زیارت امام رضا! وهروقت هم که امریکا حرف حمله را پس میگرفت اینها میگفتند ایران که مال آمریکاست جنگی با ایران ندارد! واین برتر بینی دشمن ومرض بزرگ کردن مدیریت فاسد آنان گرچه وطن فروشی است ولی آنها این را یک تفکر انقلابی وترقی خواهانه میدانند وبا اینکه میدانند همه این حرفها برعلیه منافع ملی است ولی میگویند در آینده همه این ضررها جبران خواهد شد!