فروپاشی غرب گرچه تا کنون یک شعار بوده که از سوی مردم ایران در قالب مرگ بر آمریکا مطرح می شده اما عملا این تئوری از سوی صاحبنظران بارها وبارها اعلام شده است . شاید اولین بار درایران دکتر توسلی استاد دانشگاه تهران در دهه 50این تئوری را مطرح کرد. در آن موقع البته بیشتر صاحب نظران غربی هم مطرح می کردند ولی چون در قالب سوسیالیسم یا کمونیسم بود ومرگ سرمایه داری را پیش بینی می کرد چندان مورد توجه مردم نبود ویا هرکسی چنین حرفی را میزد نا چار باید القاب آنطرفی ها را هم تحویل می گرفت لذا در بوته فراموشی گذاشته شد. دکتر علی شریعتی در کتاب خود این مسله را مطرح مر کند ومنحنی آنرا می کشد اما طبق نظر غربی ها این منحنی استثنا بر داشته وبصورت خط مستقیم در می آید یعنی تمدن غرب رشد می کند وبه اوج می رسد ولی در همان اوج باقی می ماند
چیزی که بیادم است به شکل زیر بود
ما دکتر توسلی در جزوه خود از نظریه ابن خلدون بهره برده بود وهرتمدن را بناچار دارای افول میدانست .ولذا منحنی فوق به شکل زیر در می آمد
ا تحقیقات بعدی معلوم شد که تاکنون 36 تمدن توسط توین بی شناخته شده که از بدوتاریخ تاکنون ادامه داشته که آخرین آن تمدن غرب است که بنابر اظهارات هم ایشان ودیگر نظریه پردازان غربی آخرین تمدن تمدن غربی است که به انتهای تاریخ می پیوندد! اما شرقیها اعتقاد دیگری داشتند ومیگفتند که چراغ شرق دوباره روشن خواهد شدواما این بار بدست شمال شرقیها یعنی چین وروسیه . اما عملا چنین نشد وشمال شرق خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت از هم پاشید وبقول ایرانی ها خوش درخشید اما دولت مستعجل بود. ونشان داد که این تمدن شرق که انتظار طلوع آن میرفت تمدن شمال ساخته متمایل به اروپا وغرب نیست بلکه یک تمدن اصیل واز درون خود شرق یعنی ایران باستانی ودارای تمدن هزاران ساله است.
در واقع برخلاف آنچه تا کنون بعنوان جنگ سرد ویا جنگ گرم بین شرق وغرب مطرح بوده همان جنگ غرب با غرب بوده است واروپای شرقی با اروپای غربی وآمریکای شرقی با آمریکای غربی بوده است نه شرق وغرب به مفهوم واقعی زیرا که روسیه خود را اروپایی میدانست وچین خود را آمریکایی میداند. وهرنوع جنگ ویا درگیری نباید بین شرق وغرب مطرح شود بلکه بین بلوک شرقی غرب با بلوک غربی آن مطرح شود از لحاظ تئوری نیز اینطور است زیرا تئوریسین های شرقی مانند مارکس ویا ژرژ پولیتسر ویا برتراند راسل ونیچه و.. همه غربی بودند ولو اینکه تصور نهضت شرقی یا ضد غربی از آنان می شده است. شرق برای خود خواستگاه تعریف شده ای دارد وهزاران سال است که این تمدن برقرار است ونادیده گرفتن آن اشتباه بزرگ غربیها بود واز آن بزرگتر دنباله روی شرقیها از این مفهوم جدید شرقی بود. که نهایتا باعث شده که گرجستان وترکیه .واکراین وبسیاری از کشورهایی که در آسیا قراردارند به دنباله روی از روسیه خود را اروپایی بدانند ویا چین وژاپن و کره که در شرق شرق هستند بیشتر خودرا آمریکایی بدانند تا اشرقی وآسیایی. این بود که شرق تکه شده از شرق وغرب به غرب یکپارچه شده از شرق وغرب نیازمند شد و شصت سالی عنان اختیار خود را به آنها داد وآنها چه در قالب سازمان مللی وچه جامعه ملل به تکه تکه کردن بیشتر شرق مشغول شده وانتقام هزاران ساله بیزانس وروم را گرفتند. وبلایی را که آنها در تصورشان هم نمی گنجید بر سر شرق آوردند تا دیگر در زیر بار اینهمه بلا نتواند سر بلند کند . اما آنها نمی دانستند که شیر شیر است ولو دربند اسیر است. امروزه ترکیه وروسیه وچین وتمامی آنهاییکه از ایران بریدند وبه آمریکا واروپا پیوستند نسل کشی وحقارت ونابودی اصل خود را بخوبی تجربه می کنند . ترکیه در زیر پای لاییکها وروسیه درزیر بار باندهای سیاه وچین در دام سرمایه داری تقلبی وژاپن با فروپاشی قدرت نظامی واسیر شدن در دام آمریکا همه تلخی ها را سپری می کنند . از حرکت مردم ایران در سال 1354 ببعد مشخص شد که راهی نوین درحال زایش است ولذا این راه باید تئوریزه شده وبیان شود البته این کار مشکلاتی داشت زیرا هنوز مردم ویا نظریه پردازان در دوران جنگ سرد وگرم بودند وهرحرکتی را به یکی از این دو نسبت میدادند اگر ضد آمریکایی بود کمونیستی واگر ضد روسی بود آمریکایی لقب می گرفتند درچنین اوضاع واحوال خود فروخته ای ندای ایرانی آزاد ومستقل بسیار محنت بار بود اما شکنجه ها وانگ زدنها وهجمه های تبلیغاتی نتوانست بر عزم این ملت برای ایجاد قدرت سومی برتر از دو قدرت قبلی کوچکترین اثری بگذارد وملت بزرگ ایران به بزرگی تاریخ قد علم کرده بود تا دوباره نفسی تازه کند ویال وکوپال خود را بحرکت درآورده وبانعره بلند آوازه خود گوضش جهان را به ندایی جدید وآوازی نو آشنا سازد واین بود که مردم آرمان خود را در زبان وفکر پیرمردی یافتند که چون پیر میکده های حافظ خرقه پوش بود ویک لا قبا ولی صدایش رسا وقدرتش آشکار. ونهضت جدید خود را سازمان دادند این پیرمراد نیز هیچگاه من نگذاشت وهمیشه پشتیبان ملت بود ومی گفت من کاره ای نیستم وهرچه می کنند این ملت بزرگ می کنند. ورهبر خودرا آن طفل سیزده ساله دانست که نارنجک به کمر بند خود می بندد وزیر تانک دشمن میرود ومی گوید اگر همه تن تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم. فردوسی پاکزاد دوباره بیدار شده بود: هرچند که خیلی ها روحانیت را زاده انگلیسی ها ومتولدین هند ودوران هندیهای تحت استعمار انگلیس میدانستند وحتی به لبلاس ائو ایراد می گرفتند ولی آنان نمیدانستند اگر لباس روحانیت از هند آمده درواقع همان لباس از ایران به هند رفته بود. ولباس ابوعلی سینا وفردوسی ودیگر دانشمندان بنام دهه های اول تمدن اسلامی این را بیان میدارد واگر حرف آقایان که بیشتر آنها در کتاب ماموریت برای وطنم محمد رضا هست ود ر مقاله احمد رشیدی مطلق منعکس شده درست باشد با ید بگوییم که فردوسی وابوعلی سینا هم انگلیسی بودند ! کم کم اینهمه حرفها باز شد ومردم آن را پذیرفتند ولی روشنفکران مقاومت می کردند آنها که به جز غرب چیز دیگری نمی دیدند ومراد دیگری نداشتند هرروز دایره اعتقادی را تنگ تر ودایره برچسب های رنگین را بیشتر می کردند اما اسلام وجمهوری اسلامی واستقلال وآزادی ایران متولد شده بود سعی داشتند آن را در نطفه خفه کنند ولی سی سال است که می گویند ومی نویسند که بزودی رژیم اسلامی میرود واز اینهمه گفتن های خودشان هم اعصابشان خورد است که چرا پیش بینی آنها درست در نمی آید ودرکمال شرمندگی مجبورند هرروز سه بار ظهر وعصر وشب میل نمایند ! مفهوم ریاضی این حرکت آن است که منحنی جمهوری اسلامی توانسته روبه سوی اوج قرار گیردو وشاهد رکود ونزول غرب وغرب گرایان باشد بشرح زیر: