دعوت از شهرداران کلانشهرهای آسیا در دستور کار شهرداری تهران قرار گرفت و این دعوت در روزهای 29 و30 آبان ماه در محل برج میلاد تهران انجام پذیرفت. دراین روز شهرداران جهان هم اجازه یافتند ضمن حضور در این اجلاس، از برج میلاد نیز بازدید نمایند. برج میلاد هنوز افتتاح نشده، خواهان زیادی دارد و به عنوان سمبل جدید کلانشهر تهران جای خود را به خوبی باز کرده است. با اینکه قرار بود اینترنتی از علاقمندان ثبت نام شود ولی به زودی ظرفیت تکمیل شد و مردم از ثبت نام باز ماندند حتی با اینکه قول داده بودند گردشگران و سرمایهگذاران در گردشگری را به بالای برج ببرند اما به دلیل کارگاهی بودن محیط، این امکان فراهم نشد. به زودی 6 طبقه کناری آن آماده شد و در آن مسابقات قرانی دانشجویان برگزار شد و با شکوه زیادی به مدت سه شبانه روز آنها به قرائت پرداختند. مردم هم به شوق دیدن برج میلاد با هر بهانه؛ استقبال پرشوری از این مسابقات داشتند و با برگزاری موفقیتآمیز این همایش قرار شد شهرداران پایتختها هم در همین مکان که در کنار برج میلاد ساخته و آماده شده است دور هم جمع شوند و مجمع یا اتحادیه پایتختمداران آسیا را برای اولین بار در سطح جهان به وجود آورند. این ابتکار وحدت آفرین، اولین طرح ایران نبوده و آخرین آنهم نخواهد بود. همین دو سال پیش بود که مجمع مجالس آسیایی تشکیل شد و تبدیل به اتحادیه گردید و تمام رؤسای مجالس آسیا در تهران گرد هم آمدند و محل دبیرخانه خود را هم تهران قرار دادند. قبلاً نیز رؤسای جمهور کشورهای اسلامی به ایران آمدند و به افتخار آنان قسمتی از زمینهای نمایشگاه بینالمللی به سرعت ساخته و به نام سالن اجلاس سران نامگذاری شد. اکنون نیز تمامی سالنهای مهم و معمولی، پذیرای مهمان خارجی است که برای ایجاد اتحادیه علمی تحقیقاتی فنی مهندسی به ایران میآیند و خوش آب و هوایی ایران هم به آنان میسازد و ماندگار میشوند. هر کدام ازاین همایشها که برگزار میشود، یکی از پایههای تمدن غرب فرو میریزد و یک پایه به تمدن ایرانی نوین اضافه میگردد. در کنفرانس برند در سالن همایشها شاهد بودیم که آخرین ترفندهای یک تمدن فروپاشیده چگونه نخ نمایی میکرد. استادان قدیمی دانشگاههای تهران که هنوز غذاهای امریکایی زیر دندانشان مزه کرده است، در طی سخنرانیهای خود ضمن بستن کراوات به همان سبک دههی 1960 در تمامی این کنفرانسها هنوز هم نمایی ایدهآل از امریکا میدهند و به دانشجویان توصیه میکنند سخنان آمریکاییان را مانند آیههای قرآنی بنویسند و حفظ کنند و آن را قورت بدهند و درست در مقابل چشمان آنها میهمانانی که با پول اینها دعوت شده و از آنسوی غرب آمدهاند، کراواتها را باز میکنند تاخون به مغزشان برسد و مانند ایرانیها باهوش شوند و بعد هم در کمال تعجب این آقایان میگویند چرا ایران به تقلید از آمریکا میپردازد؟ آیا میخواهد به همین رکود و کسادی و بحران برسد؟ آیا ایران و بانکداران ایرانی میخواهند همه پولها را خرج کنند و در آخر هم مانند آمریکاییها برجهای دوقلو را منفجر کنند و به نام تروریستهای خیالی آثار و مکتوبات طلبکاران را از بین ببرند؟ و بعد هم هزینههای انباشتهی سالیان خوشگذرانی خود را بالغ بر 700 میلیارد دلار و400 میلیارد یورو از مردم آمریکا و اروپا بگیرند؟ استاد برند کنفرانس؛ علناً میگفت ایران که خود یک برند است، چرا دنبال برند دیگران میرود؟ اصول حاکم بر برند میگوید: دنبالهروی برند دیگران و تقلید از دیگران سقف دارد و مقلد هیچگاه نمیتواند از مقلد خود سر باشد و به اصطلاح فیلسوف ایرانی استاد مطهری که میگفت یک روز به علامه طباطبایی گفتم میخواهم مثل تو باشم و او فرمود که من میخواستم بوعلی باشم و این شدم؛ حالا ببین تو چه میشوی! نگرانی غربیها به یک غیظ خوردن تبدیل شده است. آنها میبینند ایرانیها میخواهند همه چیز را از دستشان بقاپند! بسیاری از آنان وقتی مقالات ایرانیها را در این سمینارها گوش میدهند از آمدن و ارایهی مقاله خود خجل میشوند! یک دانشجوی دانشگاه الزهرا(س) مطالبی در کنفرانس برند ارایه داد که استاد آمریکایی مشابه آن را و در سطح بسیار نازلتری ارایه نمود! فقط چون به زبان انگلیسی ارایه شده بود، مورد توجه دعوت کنند گان قرار گرفت. آنها خود بهتر میدانند که درست است که50 برند برتر دنیا نام یک کالای ایرانی ندارد ولی همین نامهای غیر ایرانی، همه مدیران ایرانی دارد و ترس آنان از این است که مردم ایران این را بفهمند و دیگر همه چیز رو شود و امروز این نتیجه کم کم به دست میآید.
همه میدانند که بالاترین برندهای دنیا نظیر «یاهو»، «سی ان ان» و «میکروسافت»، همه در دست مدیران ایرانی است و آن خود فروختگان؛ خودآگاه یا ناخودآگاه باعث حذف نام ایران میشوند در حالیکه برند به نام نیست بلکه به عملکرد است و لذا اگر یک روزی پردهها بالارود و معلوم شود همهی جهان به دست ایرانیها اداره میشده است ولی به کام آمریکاییها بوده، بسیار روز سنگینی خواهد بود و این روز، دیر نیست.
کج فهمیها در حال افول است
کج فهمیها در حال افول است و علت آن هم روشن است زیرا ایران دارای سابقه مدیریت جهانی هفت هزار ساله است که برخی آن را بیشتر هم میدانند و لذا تجربیات او به همه چیز برتری دارد. حالا آنها به روش فرار مغزها یا در باغ سبز نشان دادن یا طمع را تحریک کردن یا خام کردن جوانان این تجربیات رایگان اخذ کرده و به نام خود مطرح میسازند. بحث دیگری است و ایرانیان روزی این را خواهند فهمید و جوانان ما روزی مجرب خواهند شد و خواهند فهمید بردن استعداد به خارج، آنهم با پول ایران حاصلی جز سرشکستگی برای خودشان ندارد زیرا دشمن که اینهمه زیرک است آنها را از دست نمیدهد تا اسرارش باقی بماند و برای اینکه اسرار فاش نشود؛ همین جوانها را مانند سنگ استنجا و یا دستمال کاغذی دور میریزد و ناگها ن میبینید جوان باهوش و استعداد و نمازخوان، معتاد میشود و خود را از بین میبرد. یعنی مغزهایی که فرار کردند، ناچار راهی بجز خود کشی و یا تخریب خود ندارند. زیرا مثلاً جوانی که پناهنده سیاسی شده؛ تصور می کند اگر به ایران برگردد کشته خواهد شد و لذا در همانجا میماند و برای اینکه بماند باید دستورات آنها را اجرا کند و چون بعد از مدتی داغی مغزش فروکش میکند، برای آنها هم مهره سوخته میشود و در راهی بنبست گیر میکند که به خیال خود نه راه پس دارد و نه پیش. نه وجدانش راضی میشود به هموطنانش خیانت کند و اسرار کشورش را بیش از این در دست دشمن بگذارد. اما بالاخره روزی این غبارها کنار خواهد رفت و معلوم خواهد شد که واقعاً در غرب خبری نیست. به طور مثال شنیده شده در فیلم ضد آمریکایی مجموعه دروغها، کارگردانش که علاقهی زیادی به ایرانیان داشته، از مسؤولین هنری درخواست میکند تا یک بازیگر زن به آنها معرفی کند و قصد او این بوده که در جشنواره فیلمهای ایرانی هم شرکت کند ولی بازیگر جوان براساس رویاهای پوچ خود کاری میکند که این ورود این فیلم به ایران ممنوع شود... وی با اینکه اجباری نداشته که بد حجاب یا بیحجاب ظاهر شود، به سبک هنرپیشههای خیالی دهه 1960 وارد عرصه میشود و با اینکه محتوای فیلم، افشا کنندهی چهره تروریستی آمریکاست و سعی دارد به امریکاییها بگوید که همه چیزهایی که راجع به تروریست بودن میگویند مجموعهای از دروغهاست اما مجوز ورود به ایران را پیدا نمیکند. اگر این تصور غلط نبود، شاید هم اکنون این فیلم در ایران جایزه هم میگرفت و اکران هم میشد زیرا بدحجابی یا بیحجابی اهل کتاب مانعی ندارد اما دختر مسلمان حق ندارد این کار را انجام دهد. به هر حال این اصولی است که سینمای ایران را به سینمای نجیب در دنیا بدل کرده است که حتی کارگردان امریکایی را هم علاقمند میکند ولی کج فهمی باعث میشود که این امر به یک دلیل بسیار ساده و نقص اصول اولیه سینمای ایران، شانس خود را از حضور علنی درایران از دست بدهد. ممکن است که مانند فیلمهای سنتوری یا حتی مارمولک در سطح وسیعی هم پخش شود ولی این خواسته کارگردانان و دستاندرکاران آنها نبوده است.
تداوم جهانیسازی
گرچه اروپا و آمریکا با طرح مسایل فوق و اپوزیسیون خیالی از یکسو و سرقت طرحهای ایرانی مدتی توانسته سروری جهان را داشته باشد؛ ولی به مرور این نقشهها رو میشود و معلوم میشود ایران و ایرانی نه تنها آزادیخواه هستند بلکه از ابتدا بودهاند و بعدها هم آزادیخواه باقی خواهند بود برخلاف اعراب و چینیها و اروپاییها که همه جا آثار بردگی و بت پرستی آنان آشکار است، در آثار تخت جمشید نه کسی برای کسی خم شده نه کسی سوار براسب است و نه کسی بر کسی خشم گرفته. منشور و کتیبههای ایرانیان پر است از نام خدا و مهربانی و برابری و برادری و جهان هرچه بیشتر به سوی آزادی واقعی حرکت کند، قدر ایران را بهتر خواهد شناخت. تنها درعصر تاریکی و ظلمات و زور و ترس بمب اتم و موشک و قدارهبندی است که ایران خوار و ذلیل میشود زیرا فقط این یکی را بلد نیست! ایرانیها ذاتاً دشمن دوست هستند! آنها از اینکه اروپاییها یک روز ناراحت شوند، حاضرند تاریخ خود را هم به فراموشی بسپارند... اما دشمن است که مکر او پایان میپذیرد.
وقتی دروغها و مکرها و فریبها پایان پذیرفت؛ آن وقت چهرهی نورانی ایرانیان به جهان معرفی میشود. حضرت ابراهیم (ع) یک ایرانی بوده است و همانطور که میدانیم به دستور خدا اسماعیل فرزندش را به عربستان میبرد و اسحق فرزند دیگرش را به فلسطین. یعنی بنیاسراییل در واقع ایرانی بودند! و به خاطر همین هم کورش آنها را آزاد میکند. بنیاسماعیل هم ایرانی بودند و به همین خاطر ایرانیان بهتر از اعراب دین فرزندان او را پذیرفتند. ما شاهدیم که کسی که فقط دو پشت او در تهران بوده خود را تهرانی اصیل میداند ولی به کسانی که جد اندر جد ایرانیاند، سخنان دیگری میگویند! و این است که جهانیسازی در ذات ایرانیان بوده است هر چند مدتی اروپا یا آمریکا و یا اعراب و چین و روسیه و حتی هند خود را قطب جهان معرفی کردند و برخی احمقهای داخلی هم به آنان کمک کردند. اینها چندان احمق هستند که در توازن جهانی حاضرند نامی از مالزی و کره ببرند ولی نامی از ایران و ایرانی نبرند و ادعا هم بکنند که ایرانی و وطنپرست هستند. آنها باید بدانند که اگر مالزی یا کره هم قطبی شدند، از صدقه سر پول نفت ایران است که کالاهای آنها را خرید و برای آنها پیشرفت ساخت. حتی چین، روسیه، امریکا، اروپا و اعراب... و دبی و شارجه و امارات و بورس نیویورک و لندن، همین امروز هم اگر پول نفت ایران نباشد؛ اثری نیست. ایران بزرگترین شریک تجاری کشورهاییست که پیشرفته محسوب میشوند! و اگر یک روز از آنها کالا نخرد، آنها به گدایی میافتند