تاثیر مثبت بحران جهانی بر اقتصاد ایران
اینکه جهان در بحران مالی و اقتصادی فرو رفته، امری بسیار روشن و بدیهی و غیر قابل انکار است. برخیها تصور میکردند با کمک مالی دولتها به صنایع خودروسازی یا صنعت ساختمان، میتوانستند از این بحران جلوگیری کنند، ولی این فقط تبلیغات بود، زیرا این کمکها سالها بود که انجام میشد اما تاثیری نداشت. دولت آلمان با حزب سوسیالیست خود سالها به صنایع کمک مالی کرد، به طوریکه دیگر صدراعظم آلمان صراحتا اعتراف کرد نه امکان ادامه این نوع کمکها وجود دارد و نه نتیجهای از آن گرفته میشود. در آمریکا نیز با آنکه 700 میلیارد دلار تصویب شده، اما حتی در پرداخت 170 میلیارد دلار آن به صنایع خودرو درمانده شدهاند، زیرا تمامی این مبالغ بناست که از محل مالیاتهای دریافتی در آینده تامین شود. اما مردم و یا شرکتی وجود ندارند که بتوانند مالیات بدهند؛ زیرا شرکتهای ورشکسته شدهاند و کارگران خود را اخراج کردهاند؛ اما ماهیت این ورشکستگی نشان میدهد که در مدتهای طولانی این شرکتها ورشکست بودهاند، زیرا این امکان ندارد که شرکتی سالها سودآور باشد و ناگهان و یک شبه همه مشتریان خود را از دست بدهد و ورشکست شود؛ بلکه به تدریج این موضوع اتفاق میافتد اما مدیران متوجه نمیشوند، تا اینکه ناگهان با آن روبهرو میشوند. لذا برخلاف ادعای سرمایهداران که معتقد بودند دولت تاجر خوبی نیست، معلوم شد که سرمایهداران تاجر خوبی نبودهاند و نتیجه 60 سال یکهتازی سرمایهداری در غرب این است که امروز مانند گداهای غولپیکر دستشان به سوی کسی دراز است که مدعی هستند که تاجر خوبی نبوده است. یعنی تاجران خوب و مدعی اکنون محتاج کمکهای مالی تاجرانی هستند که تاجر نبودهاند و خوب تجارت نمیکردند!
همبستگی دولت و مردم در ایران
یکی از دلایلی که باعث میشود ایران از همه بحرانها در امان باشد، این است که مردم و دولت در ایران جدای از هم نیستند. دولت به معنی واقعی نماینده مردم است و هرگاه مردم اراده کنند، آن را تغییر میدهند و هیچگاه هم دولت در سرمایهگذاری و سرمایهداری کوتاه نیامده است و بسیاری از شرکتهای موفق در ایران وابسته به دولت هستند. شرکتهای نفتی، گازی، پتروشیمی و صنایع خودرو، در طول سالیان متمادی سعی کردند از بدنه دولت جدا شوند، ولی خودشان میدانستد جدایی از دولت بمنزله مرگ آنها است. حتی اصل 44 که اعلام شد، با شرایط بود؛ یعنی دولت به شرطی شرکتها را به مردم و یا سرمایهدارانی که خود را نماینده مردم بدانند واگذار میکند که بر مسیر ادامه کار و تولید و عدم اخراج کارکنان تعهد بسپارند؛ زیرا در طول سی سال بعد از انقلاب اسلامی بارها واگذاریها صورت گرفته، اما همیشه این واگذاری به تعطیلی کارگاهها انجامیده است؛ زیرا سرمایهدار به فکر سود است و وقتی کارخانهای را از دولت میخرد، فورا کارگران را اخراج کرده و وسایل آن را فروخته و زمین آن را به مزایده میگذارد. معمولا تمامی کارخانجات واگذار شده، به علت اینکه داخل بافت شهری قرار گرفتهاند، ارزش بالایی برای زمین خود کسب نمودهاند و این ارزش هم فقط در تغییر کاربری آنان به مسکونی میباشد. کارخانه جواهریان، تولیدکننده اولین اجاق گاز و وسایل گازسوز در ایران، نمونه این کارخانجات است که اکنون پروژه مسکونی (سیگل) در آن اجرا شده است. وقتی اینجانب معاون مدیرعامل آن کارخانه بودم، شاهد بودم که چگونه مدیران آن سعی داشتند که به نحوی آن را بخرند و بکوبند و مسکنسازی کنند، اما هرچه به مسؤولین هشدار میدادیم قبول نمیکردند و در حالیکه تشت رسوایی سرمایهداری در غرب به زمین افتاده بود، اینان سعی داشتند راه طی شده را دوباره طی کنند و امروز که سالها از آن میگذرد؛ نه کسی جواهریان را میشناسد و نه کارخانه و تولیدی به این نام برای کسی آشناست و واحدهای مسکونی ساخته شده به قدری گرانقیمت هستند که فروش یک واحد آن تمامی سنوات پرسنل را بازپرداخت میکرد.
تحریم اقتصادی، سلاحی بر علیه غرب
یکی دیگر از دلایل این امر که ایران جزیره امن است و بحران غرب به آن نخواهد رسید، این است که ایران به مدت 30 سال در تحریم اقتصادی بوده است و همه رابطههای معنیدار خود را با غرب از دست داده است. یعنی هر چیزی برای غرب رونق بوده، برای ایران رکود و هر چیزی در غرب ارزان بوده، برای ایران گرانی و تورم را به دنبال داشته است. تحریمهای اقتصادی باعث شده بود تا در ایران همه کالاهای ساخت غرب تا چند برابر قیمت عرضه شود. هرکس یک مسافرت کوتاه به خارج داشته است، این مسئله را به خوبی تجربه میکرد. در عرصه خودرو هیچ گاه ایران قادر به رقابت نبود و درست به همین دلیل، در حالیکه مثلا بنز در خارج از ایران تا یک دهم قیمت بود، در ایران دهها برابر افزایش قیمت مییافت و همین امر باعث گمراهی خودروسازان میشد. آنها تصور مینمودند قیمت واقعی اتومبیل همان قیمت است که ایرانیها بر روی اتومبیل قیمت گذاشتهاند و لذا فروش اقساطی یا ارزان قیمت خود را در کشورهای اروپایی حاصل سودهای بادآورده قراردادهای کلان با دولت ایران میپنداشتند. وقتی که مثلا نیروی انتظامی قرارداد خرید هزاران دستگاه بنز را به قیمت تحریم اقتصادی امضاء میکرد، خودروسازان را هول بر میداشت و تصور میکردند برای همیشه این بازار را خواهند داشت. حتی وقتی کره یا ژاپن و چین تحت شرایط تحریم، کالاهای خود را با قیمت نجومی به ایران میفروختند، حاضر میشدند با یک دهم قیمت آن را به آمریکا وارد یا صادر نمایند و زیان خود را از ایران جبران نمایند.
دلیل مهم دیگر این قضیه تبادل ارزی یا معاملات دلار بود؛ برعکس تمامی دنیا که دلار در برابر ین ژاپن یا حتی فلوس عربستان و عراق کاهش مییافت، در مقابل ریال ایران افزایش مییافت و این دلیل معکوس بودن رابطه اقتصادی تحت تحریم ایران با جهان است. بورس تهران هم این امر را نشان داده است؛ در حالیکه بورسهای مهم جهانی، شاخصهای پراکنده دارند، بورس ایران به عنوان بهترین بورس جهان شناخته و معرفی شده است.
ضریب فزاینده قیمتها
یکی دیگر از دلایل امنیت اقتصادی ایران در قبال بحران اقتصادی غرب، ضریب فزاینده و کاهنده قیمتها نسبت به نفت است. هرگاه قیمت نفت افزایش یابد، قیمت کالاهای مقابل آن به همان نسبت افزایش نمییابد، بلکه با نسبت بیشتری بالا میرود. مثلا اگر قیمت نفت 100 درصد رشد کند، قیمت کالاها بین 150 تا 200 درصد رشد مییابد و برعکس نیز وقتی قیمت نفت کاهش مییابد، در مقابل کالاهای مبادلهای آنها با ضریب بیشتری کاهش مییابند. یعنی عملکرد قیمت کالاها در مقابل قیمت نفت ایران، فزاینده و کاهنده است و هیچگاه این رابطه مساوی و یا مستقیم نبوده است. به همین دلیل ما در موقع بالا رفتن قیمتها، معمولا با کسری بودجه و تراز منفی و کاهش ذخیره ارزی روبرو هستیم و وقتی قیمت نفت پایین میرود، کسری بودجه ترمیم شده و تراز متعادلتر شده و ذخیره ارزی افزایش مییابد. دلیل این امر آن است که معرف و بازار کالاهای معرفی در ایران معمولا ثابت است و لذا تقاضای ایران از کالاهای معرفی ثابت است؛ در صورتیکه قیمت نفت بالا رود، با توجه به این ثبات تقاضا، طرفهای معامله قیمت را تا آنجا که بتوانند بالا میبرند، زیرا میدانند که ایران نیاز دارد و پول هم دارد و برعکس وقتی قیمت نفت کاهش مییابد، طرفهای معامله از ترس قطع معامله و خودکفایی ایران ناچارند قیمتها را متعادل کنند.
البته در طول تاریخ یکصد و پنجاه ساله نفت، فقط در دو دوره قیمت نفت بالا رفت و آن هم به این دلیل بود که غرب به طور مصنوعی این کار را انجام میداد تا خود را ثروتمند نشان دهد که آن هم در دوران دهه 1350 بود که باعث سقوط دولت شاهنشاهی شد و یکی هم در سالهای 2000 بود که باعث سقوط دولت اصلاحات گردید. یعنی بالا رفتن قیمن نفت، از یک طرف احساس بیداری یا به قول خودشان رشد رادیکالیسم بود و بعد که نتوانستند با رادیکالیسم مبارزه کنند، دوباره نفت به قیمت قبلی خود برگشت و لذا اکنون ما کاهش قیمت نفت را نداریم، بلکه عدم افزایش آن را داریم. در واقع برگشت قیمت به مقدار قبلی خود نه تنها باعث بحران اقتصادی در ایران نمیشود، بلکه به ازدیاد ذخیره ارزی و کاهش کسر بودجه و تراز مثبت میانجامد، زیرا با حاکمیت رادیکالها یا اصولگرایان عملا اقتصاد منهای نفت عمل میشود.
در حالیکه در حاکمیت غیر رادیکالها فقط شعار داده میشود.
ضریب فزاینده و کاهنده در تقاضا و عرضه
نظام معکوس و رابطه منفی بین رشد قیمت نفت و تقاضا برای کالا، دلیلی دیگر از دلایل موفقیت ایران در حفظ موقعیت اقتصادی خود در مقابل بحرانهای اقتصادی جهان است. این به آن معنی است که بالا رفتن قیمت نفت، تقاضا را نیز افزایش میدهد و پایین آمدن قیمت نفت باعث کاهش بیشتر تقاضا برای کالاها میشود. به طور مثال اگر قیمت نفت 100 درصد رشد کند، درخواست برای کالای مصرفی خارجی با پشتوانه ارزی 150 تا 200 درصد افزایش مییابد و مردم در واقع میگویند چون قیمت نفت بالا رفته، رفاه عمومی نیز باید بالا رود و دولت کالاهای بیشتر و مناسبتری را باید بخرد و در سبد کالاهای یارانهای قرار دهد و به اصطلاح پول نفت را بر سر سفره بیاورد. لذا اگر گرایش مردم به مصرف کالاها بیشتر شود و چون تولید داخلی ثابت است، واردات افزایش مییابد. قبلا هم دیده شده که قیمت کالاهای متقابل نیز رشد فزاینده داشته است، لذا اگر قیمت نفت 100 درصد رشد کند، قیمت کالا و تقاضا برای آن روی هم 225 درصد رشد خواهد کرد.
عکس قضیه هم صادق است، یعنی اگر 100 درصد قیمت نفت کاهش یابد، تقاضا 150 تا 200 درصد کاهش مییابد و قیمت آن هم به همین نسبت کاهنده خواهد بود و لذا حداقل 225 درصد قیمتها و تقاضا کاهش مییابد و تاثیر آن در برابر شدن تعادل اقتصادی است. به عبارت سادهتر منافع ایران در کاهش قیمت نفت بیش از افزایش آن است، زیرا از وابستگی اقتصادی به نفت کاسته شده و مردم به خودکفایی و تولیدات داخلی روی میآورند و تولید نیز افزایش یافته و واردات کاهش مییابد و تئوری اقتصاد منهای نفت یا خودکفایی در تولیدات داخلی عمیق میشود و آرزوی چند صد ساله ایرانیان برآورده میگردد.
علاوه بر آنکه ایران دارای استعدادهای بالقوه فراوانی برای این خودکفایی است، ذخایر گاز و نفت، معادن طلا، هوای چهار فصل، مردم بااستعداد زمینههای تحقق این اهداف هستند.