همانطور که در تاریخ ورزش میخوانیم، ورزش اصولاً با جنگ و کشتار رابطه مستقیم داشته یعنی بسیاری از ورزشها در واقع آمادگی رزمی در میدانهای جنگ بوده است لذا چه در اروپا در زمان گلادیاتورها و چه در عربستان در زمان جاهلیت و چه در هند و چین؛ در ورزشهای رزمی و حتی تفریحی باید یکی از طرفین برای همیشه از میدان به در میرفت و ورزشکار طرف مقابل خود را نه یک رقیب بلکه یک دشمن باید فرض میکرد. لذا شکستن استخوان دست یا بند انگشت یا قلم پا و امثال آن بسیار معمول بود و در شمشیر بازیها اگر خونی ریخته نمیشد، آن بازی تمام نمیشد. خشونتزدایی را اولین بار توسط ریتم در داستانها میبینیم که آیین پهلوانی را باب میکند و بعد در دوران سامانیان، عیاران ظاهر میشوند که هدف آنها از زور بازو، نه از میدان به در کردن حریف که مبارزه با ظالمان بود و بعد هم پوریای ولی و داستانهای معروفش تا به زمان تختی برسیم. حتی در بازیهای اروپایی مانند گلف یا فوتبال همیشه خشونت حرف اول را میزند و ما شاهدیم که چه در داخل میدان، بازیکنها و چه در خارج از آن، تماشاگران افتخار خود میدانند که حریف را به معنی واقعی از پای در آورند و حتی در مسابقات رالی وغیره این موضوع کاملاً محسوس است. در شرق، کونک فو یا کاراته نیز همینطور بود. وجود هادی ساعیها اخلاق را در این ورزشهای رزمی هم وارد کرد. ما میتوانیم تمام اینها را آموزههای دینی بدانیم؛ ولی جالب است که این آموزهها را فقط ایرانیان به کار میبندند. چه در گذشته و چه امروز، چه انبیا و چه ائمه، همه بر نرم بودن فعالیتهای ورزشی و ارزشی بودن تربیت بدنی تأکید داشتهاند. ما میدانیم اولین بار پیامبر اسلام وقتی میبیند چند نفر دور هم جمع شدهاند تا سنگی را بردارند و به اصطلاح وزنهبرداری نمایند، پیامبر در جمع آنان حاضر است و بنابر درخواست آنان مطلبی را میفرماید که عنصر اصلی این خشونتزدایی است. ایشان میفرماید: قهرمان واقعی کسی است که بر نفس خود پیروز آید و هرچه نفس یعنی خودپسند و خودخواهی و شخصیتش دستور میدهد، برعکس آن عمل کند.
تاریخ خشونت در ورزش روم
گلادیاتورها، مهمترین نماد بازیهای روم باستان هستند. تمامی ورزشکاران برای نشان دادن خود باید به بزرگترین سالن روم باستان میرفتند و خشونتبارترین صحنهها را به نمایش میگذاشتند. ملکهی روم و قیصر و همهی این صحنههای چندشآور را میدیدند و نه تنها از آن شرم نمیکردند بلکه جناح برنده را به خشونت بیانتها دعوت میکردند و تا شکست خورده را نمیکشت دست از تشویق او بر نمیداشتند. تاریخ خشونت در ورزش یونان
در یونان باستان که المپیک خود را مدیون آن میداند، ورزش دست کمی از رومیان نداشت. شمشیر زنان که بزرگترین گروه ورزشی بودند، همیشه با کشتن طرف مقابل پیروزی خود را جشن میگرفتند. آنها در آتن پایتخت یونان، وحشیگری را به تماشا میگذاشتند.
تاریخ خشونت در ورزش اعراب وآسیای غربی
اعراب از جمله کسانی بودند که دایم در جنگ بودند و کوچکترین جواب دشمن را با شمشیر میدادند. آنها به قدری در شمشیر و کشتار مردم بیگناه ماهر بودند که حتی در جشنها نیز از این کار دست برنمیداشتند و بازی با شمشیر، بزرگترین تمرین ورزشی آنان بود. اکنون نیز ما شاهد درج شمشیر برهنه در پرچم عربستان هستیم و این شمشیرها یادآور قساوت و شوربختی آنان بود. آنها دختران خود را زنده به گور میکردند و فرزندان ذکور را از ارث محروم مینمودند. اکنون غرب تنها این شمشیر را از آنان به یاد دارد و تمامی برداشت آنان از اسلام، فقط شتر است و شمشیر.
خشونت در بین چین و آسیای شرقی
آسیای شرقی؛ چین، ژاپن و کره؛ همگی بر ورزشهای رزمی کشنده و خشونتبار معروف هستند. در بازی آنها چه به صورت دست خالی مانند کاراته و یا جودو و چه با نانچیکو، فقط نقاط مرگآور تدریس میشود و ورزشکار کسی است که با یک انگشت بتواند نفس حریف را بند آورد و برای همیشه او را ساکت کند.
خشونت در ورزش آمریکا
در آمریکا هفت تیر کشی و ششلول بندی، اساس ورزش است و دستهبندی و گروهبندیها، همه برای کشتن حریف است. آنها هیچگاه به ضربههای کوچک نمیاندیشند.
خشونت در ورزش اروپا
خشونت در ورزش اروپا هم مانند آمریکا و دیگر گوشههای جهان وجود دارد و اصولاً یادگیری هر ورزش به معنی به دست آوردن قدرت بدنی برای ناک اوت کردن و نابود نمودن طرف مقابل برای همیشه است. مشتزنی یا بوکس هم نمونهی آن است که محبوبترین ورزش غربی است و در تمامی ورزشها به کار گرفته میشود حتی در هاکی یا رالی، در فوتبال هم کسی برنده است که با یک مشت طرف را ناک اوت کند نه با یک گل زدن یا توپ را وارد دروازه کردن. حتی بنابر برخی روایات، فوتبال از بازی کردن با سر انسانها شروع شد! یعنی انسانهای پیروز در ورزش سر بازنده را بریده و از آن برای بازی فوتبال استفاده مینمودند.
جوانمردی در ایران باستان
رستم و افراسیاب در حالیکه غرب در سیاهی فرو رفته و همیشه خشونت را اصل میدانست در ایران رستم نماد یک بازی پهلوانی بود. جوانمردی در ایران بعد از اسلام، عیاران آن را ادامه دادند. عیاران که تا این اواخر نیز نسل آنها باقی بود ورزشکارانی بودند قوی ولی با نفس خود مبارزه میکردند و از زور بازوی خود برای حمایت از ضعیفان در مقابل حکومتهای جائر و اشخاص زورگو استفاده میکردند. جوانمردی بینالمللی در قرون جدید با پوریای ولی
معروف است که پوریای ولی برای مسابقات بینالمللی کشتی زمان خود به هندوستان رفته بود. حریف او معروفترین قهرمان آسیا بود ولی از پوریای ولی وحشت داشت لذا مادر او در حال دعا کردن بود که پوریای ولی بر او گذر میکند و برای احترام به دعای مادر در کمال قدرت خود را خاک شدهی آن پهلوان میکند و این جوانمردی او در تمامی داستانهای او هست. جوانمردی بینالمللی در قرون معاصر با تختی
تختی نیز که در بسیاری از مسابقات بینالمللی شرکت کرد و مدالهای فراوانی آورد، همیشه جوایز خود را یک جا به فقرا هدیه میکرد. وی از شهرت خود استفاده کرده و کل ایران را برای کمک به زلزلهزدههای بویین زهرا بسیج نمود به طوریکه محبوبیت او در کام ظالمان پهلوی ناخوشایند شد و او را از میان برداشتند. جوانمردی در ورزش با هادی ساعی
هادی ساعی نیز با اینکه در زمرهی ورزشکاران رزمی و خطرناک است که همهی رموز کشتن حریف را با ضربات میداند ولی هیچگاه این کار را انجام نداده بلکه همیشه به حریفان شکسته خورده و خود کمک میکرده تا دوباره برخیزند و در میدان حاضر باشند. غیرت او در بازیهای بینالمللی و المپیک وی را کاندیدای ورزشکار با اخلاق نمود و در این مسابقات آخر نیز با اینکه دستش آسیب دیده بود، توانست تنها مدال طلایی را به اردوگاه ایرانیان بیاورد... اما غرب در مقابل اینهمه گذشت ایرانیان به زور متوسل شد و قوانین را تغییر داد. مثلاً در کشتی هل دادن از نظر کشتیگیران ایرانی خطاست ولی آمریکا در سیستم جدید، آییننامهای خود، آن را تصویب کرد و لذا همهی کشتیگیران ایرانی از این کانال ضربه فنی شده و از میدان به در رفتند زیر ا باور نمیکردند یک حرکت ناجوانمردانه قانونی شود. نتیجهگیری
خشونت در ورزش معلول تئوریهای آن است؛ عدهای رقیب ورزشی را دشمن تعریف مینمایند و میگویند همه کارهایی که در میدان مبارزه واقعی میتوان انجام داد، باید در آنجا انجام شود ولی برخی بین هموطن و دشمن تفاوت قایل میشوند. یکی از این تئوریها نظرات قرآنی است که میفرماید بین خودتان مهربان باشید ولی با دشمن سخت باشید... اشدا علی الکفار و رحما بینهم و بر اساس این دستور قرآنی باید ورز ش را از میدان جنگ جدا کرد زیرا در آن میدان، هموطنان و همنوعان ما هستند ولی در میدان جنگ؛ دشمنان هستند... اگر چه حتی در میدان جنگ هم لوطیگری و رعایت حال ضعیفان و کسانیکه داخل در معرکه نیستند بسیار سفارش شده است. لذا این فرهنگ قرآنی در بسیاری از ملتها شنیده شده ولی فقط ایرانیان هستند که به این مسأله گوش داده و آن را اجرایی کردند. در شرق چین یا ژاپن، رسم سامورایی است و یا در اعراب، رسم الشقی بوده و یا در اروپا دن کیشوتها بودند ولی همهی آنها به مسخره گرفته شدند و نه تنها از آنان حمایت مردمی و ورزشی نشد بلکه آنان مانند دایناسورها به یک نسل میرا و تاریخی تشبیه شدند...
تاثیر مثبت بحران جهانی بر اقتصاد ایران
اینکه جهان در بحران مالی و اقتصادی فرو رفته، امری بسیار روشن و بدیهی و غیر قابل انکار است. برخیها تصور میکردند با کمک مالی دولتها به صنایع خودروسازی یا صنعت ساختمان، میتوانستند از این بحران جلوگیری کنند، ولی این فقط تبلیغات بود، زیرا این کمکها سالها بود که انجام میشد اما تاثیری نداشت. دولت آلمان با حزب سوسیالیست خود سالها به صنایع کمک مالی کرد، به طوریکه دیگر صدراعظم آلمان صراحتا اعتراف کرد نه امکان ادامه این نوع کمکها وجود دارد و نه نتیجهای از آن گرفته میشود. در آمریکا نیز با آنکه 700 میلیارد دلار تصویب شده، اما حتی در پرداخت 170 میلیارد دلار آن به صنایع خودرو درمانده شدهاند، زیرا تمامی این مبالغ بناست که از محل مالیاتهای دریافتی در آینده تامین شود. اما مردم و یا شرکتی وجود ندارند که بتوانند مالیات بدهند؛ زیرا شرکتهای ورشکسته شدهاند و کارگران خود را اخراج کردهاند؛ اما ماهیت این ورشکستگی نشان میدهد که در مدتهای طولانی این شرکتها ورشکست بودهاند، زیرا این امکان ندارد که شرکتی سالها سودآور باشد و ناگهان و یک شبه همه مشتریان خود را از دست بدهد و ورشکست شود؛ بلکه به تدریج این موضوع اتفاق میافتد اما مدیران متوجه نمیشوند، تا اینکه ناگهان با آن روبهرو میشوند. لذا برخلاف ادعای سرمایهداران که معتقد بودند دولت تاجر خوبی نیست، معلوم شد که سرمایهداران تاجر خوبی نبودهاند و نتیجه 60 سال یکهتازی سرمایهداری در غرب این است که امروز مانند گداهای غولپیکر دستشان به سوی کسی دراز است که مدعی هستند که تاجر خوبی نبوده است. یعنی تاجران خوب و مدعی اکنون محتاج کمکهای مالی تاجرانی هستند که تاجر نبودهاند و خوب تجارت نمیکردند!
همبستگی دولت و مردم در ایران
یکی از دلایلی که باعث میشود ایران از همه بحرانها در امان باشد، این است که مردم و دولت در ایران جدای از هم نیستند. دولت به معنی واقعی نماینده مردم است و هرگاه مردم اراده کنند، آن را تغییر میدهند و هیچگاه هم دولت در سرمایهگذاری و سرمایهداری کوتاه نیامده است و بسیاری از شرکتهای موفق در ایران وابسته به دولت هستند. شرکتهای نفتی، گازی، پتروشیمی و صنایع خودرو، در طول سالیان متمادی سعی کردند از بدنه دولت جدا شوند، ولی خودشان میدانستد جدایی از دولت بمنزله مرگ آنها است. حتی اصل 44 که اعلام شد، با شرایط بود؛ یعنی دولت به شرطی شرکتها را به مردم و یا سرمایهدارانی که خود را نماینده مردم بدانند واگذار میکند که بر مسیر ادامه کار و تولید و عدم اخراج کارکنان تعهد بسپارند؛ زیرا در طول سی سال بعد از انقلاب اسلامی بارها واگذاریها صورت گرفته، اما همیشه این واگذاری به تعطیلی کارگاهها انجامیده است؛ زیرا سرمایهدار به فکر سود است و وقتی کارخانهای را از دولت میخرد، فورا کارگران را اخراج کرده و وسایل آن را فروخته و زمین آن را به مزایده میگذارد. معمولا تمامی کارخانجات واگذار شده، به علت اینکه داخل بافت شهری قرار گرفتهاند، ارزش بالایی برای زمین خود کسب نمودهاند و این ارزش هم فقط در تغییر کاربری آنان به مسکونی میباشد. کارخانه جواهریان، تولیدکننده اولین اجاق گاز و وسایل گازسوز در ایران، نمونه این کارخانجات است که اکنون پروژه مسکونی (سیگل) در آن اجرا شده است. وقتی اینجانب معاون مدیرعامل آن کارخانه بودم، شاهد بودم که چگونه مدیران آن سعی داشتند که به نحوی آن را بخرند و بکوبند و مسکنسازی کنند، اما هرچه به مسؤولین هشدار میدادیم قبول نمیکردند و در حالیکه تشت رسوایی سرمایهداری در غرب به زمین افتاده بود، اینان سعی داشتند راه طی شده را دوباره طی کنند و امروز که سالها از آن میگذرد؛ نه کسی جواهریان را میشناسد و نه کارخانه و تولیدی به این نام برای کسی آشناست و واحدهای مسکونی ساخته شده به قدری گرانقیمت هستند که فروش یک واحد آن تمامی سنوات پرسنل را بازپرداخت میکرد.
تحریم اقتصادی، سلاحی بر علیه غرب
یکی دیگر از دلایل این امر که ایران جزیره امن است و بحران غرب به آن نخواهد رسید، این است که ایران به مدت 30 سال در تحریم اقتصادی بوده است و همه رابطههای معنیدار خود را با غرب از دست داده است. یعنی هر چیزی برای غرب رونق بوده، برای ایران رکود و هر چیزی در غرب ارزان بوده، برای ایران گرانی و تورم را به دنبال داشته است. تحریمهای اقتصادی باعث شده بود تا در ایران همه کالاهای ساخت غرب تا چند برابر قیمت عرضه شود. هرکس یک مسافرت کوتاه به خارج داشته است، این مسئله را به خوبی تجربه میکرد. در عرصه خودرو هیچ گاه ایران قادر به رقابت نبود و درست به همین دلیل، در حالیکه مثلا بنز در خارج از ایران تا یک دهم قیمت بود، در ایران دهها برابر افزایش قیمت مییافت و همین امر باعث گمراهی خودروسازان میشد. آنها تصور مینمودند قیمت واقعی اتومبیل همان قیمت است که ایرانیها بر روی اتومبیل قیمت گذاشتهاند و لذا فروش اقساطی یا ارزان قیمت خود را در کشورهای اروپایی حاصل سودهای بادآورده قراردادهای کلان با دولت ایران میپنداشتند. وقتی که مثلا نیروی انتظامی قرارداد خرید هزاران دستگاه بنز را به قیمت تحریم اقتصادی امضاء میکرد، خودروسازان را هول بر میداشت و تصور میکردند برای همیشه این بازار را خواهند داشت. حتی وقتی کره یا ژاپن و چین تحت شرایط تحریم، کالاهای خود را با قیمت نجومی به ایران میفروختند، حاضر میشدند با یک دهم قیمت آن را به آمریکا وارد یا صادر نمایند و زیان خود را از ایران جبران نمایند.
دلیل مهم دیگر این قضیه تبادل ارزی یا معاملات دلار بود؛ برعکس تمامی دنیا که دلار در برابر ین ژاپن یا حتی فلوس عربستان و عراق کاهش مییافت، در مقابل ریال ایران افزایش مییافت و این دلیل معکوس بودن رابطه اقتصادی تحت تحریم ایران با جهان است. بورس تهران هم این امر را نشان داده است؛ در حالیکه بورسهای مهم جهانی، شاخصهای پراکنده دارند، بورس ایران به عنوان بهترین بورس جهان شناخته و معرفی شده است.
ضریب فزاینده قیمتها
یکی دیگر از دلایل امنیت اقتصادی ایران در قبال بحران اقتصادی غرب، ضریب فزاینده و کاهنده قیمتها نسبت به نفت است. هرگاه قیمت نفت افزایش یابد، قیمت کالاهای مقابل آن به همان نسبت افزایش نمییابد، بلکه با نسبت بیشتری بالا میرود. مثلا اگر قیمت نفت 100 درصد رشد کند، قیمت کالاها بین 150 تا 200 درصد رشد مییابد و برعکس نیز وقتی قیمت نفت کاهش مییابد، در مقابل کالاهای مبادلهای آنها با ضریب بیشتری کاهش مییابند. یعنی عملکرد قیمت کالاها در مقابل قیمت نفت ایران، فزاینده و کاهنده است و هیچگاه این رابطه مساوی و یا مستقیم نبوده است. به همین دلیل ما در موقع بالا رفتن قیمتها، معمولا با کسری بودجه و تراز منفی و کاهش ذخیره ارزی روبرو هستیم و وقتی قیمت نفت پایین میرود، کسری بودجه ترمیم شده و تراز متعادلتر شده و ذخیره ارزی افزایش مییابد. دلیل این امر آن است که معرف و بازار کالاهای معرفی در ایران معمولا ثابت است و لذا تقاضای ایران از کالاهای معرفی ثابت است؛ در صورتیکه قیمت نفت بالا رود، با توجه به این ثبات تقاضا، طرفهای معامله قیمت را تا آنجا که بتوانند بالا میبرند، زیرا میدانند که ایران نیاز دارد و پول هم دارد و برعکس وقتی قیمت نفت کاهش مییابد، طرفهای معامله از ترس قطع معامله و خودکفایی ایران ناچارند قیمتها را متعادل کنند.
البته در طول تاریخ یکصد و پنجاه ساله نفت، فقط در دو دوره قیمت نفت بالا رفت و آن هم به این دلیل بود که غرب به طور مصنوعی این کار را انجام میداد تا خود را ثروتمند نشان دهد که آن هم در دوران دهه 1350 بود که باعث سقوط دولت شاهنشاهی شد و یکی هم در سالهای 2000 بود که باعث سقوط دولت اصلاحات گردید. یعنی بالا رفتن قیمن نفت، از یک طرف احساس بیداری یا به قول خودشان رشد رادیکالیسم بود و بعد که نتوانستند با رادیکالیسم مبارزه کنند، دوباره نفت به قیمت قبلی خود برگشت و لذا اکنون ما کاهش قیمت نفت را نداریم، بلکه عدم افزایش آن را داریم. در واقع برگشت قیمت به مقدار قبلی خود نه تنها باعث بحران اقتصادی در ایران نمیشود، بلکه به ازدیاد ذخیره ارزی و کاهش کسر بودجه و تراز مثبت میانجامد، زیرا با حاکمیت رادیکالها یا اصولگرایان عملا اقتصاد منهای نفت عمل میشود.
در حالیکه در حاکمیت غیر رادیکالها فقط شعار داده میشود.
ضریب فزاینده و کاهنده در تقاضا و عرضه
نظام معکوس و رابطه منفی بین رشد قیمت نفت و تقاضا برای کالا، دلیلی دیگر از دلایل موفقیت ایران در حفظ موقعیت اقتصادی خود در مقابل بحرانهای اقتصادی جهان است. این به آن معنی است که بالا رفتن قیمت نفت، تقاضا را نیز افزایش میدهد و پایین آمدن قیمت نفت باعث کاهش بیشتر تقاضا برای کالاها میشود. به طور مثال اگر قیمت نفت 100 درصد رشد کند، درخواست برای کالای مصرفی خارجی با پشتوانه ارزی 150 تا 200 درصد افزایش مییابد و مردم در واقع میگویند چون قیمت نفت بالا رفته، رفاه عمومی نیز باید بالا رود و دولت کالاهای بیشتر و مناسبتری را باید بخرد و در سبد کالاهای یارانهای قرار دهد و به اصطلاح پول نفت را بر سر سفره بیاورد. لذا اگر گرایش مردم به مصرف کالاها بیشتر شود و چون تولید داخلی ثابت است، واردات افزایش مییابد. قبلا هم دیده شده که قیمت کالاهای متقابل نیز رشد فزاینده داشته است، لذا اگر قیمت نفت 100 درصد رشد کند، قیمت کالا و تقاضا برای آن روی هم 225 درصد رشد خواهد کرد.
عکس قضیه هم صادق است، یعنی اگر 100 درصد قیمت نفت کاهش یابد، تقاضا 150 تا 200 درصد کاهش مییابد و قیمت آن هم به همین نسبت کاهنده خواهد بود و لذا حداقل 225 درصد قیمتها و تقاضا کاهش مییابد و تاثیر آن در برابر شدن تعادل اقتصادی است. به عبارت سادهتر منافع ایران در کاهش قیمت نفت بیش از افزایش آن است، زیرا از وابستگی اقتصادی به نفت کاسته شده و مردم به خودکفایی و تولیدات داخلی روی میآورند و تولید نیز افزایش یافته و واردات کاهش مییابد و تئوری اقتصاد منهای نفت یا خودکفایی در تولیدات داخلی عمیق میشود و آرزوی چند صد ساله ایرانیان برآورده میگردد.
علاوه بر آنکه ایران دارای استعدادهای بالقوه فراوانی برای این خودکفایی است، ذخایر گاز و نفت، معادن طلا، هوای چهار فصل، مردم بااستعداد زمینههای تحقق این اهداف هستند.