بحران مالی در غرب، و بهدنبال آن بحران اقتصادی آن کاری یک شبه یا یک ساله نیست، بلکه این بحران ریشه در سالهای قبل دارد که غرب سعی میکرده آن را پنهان کند. یکی از روشهای غرب برای این امر، ایجاد جنگ در خاورمیانه بوده است. با این ترفند، غرب از یکسو تسلیحات خود را به خاورمیانه و به دو طرف درگیری میفروخت و از سوی دیگر افکار عمومی خود را از بحران اقتصادی دامنگیر شده، دور میساخت. اما این امور همچون مسکن بوده و هرچند گاه یکبار باید مصرف میشد. لذا میبینم در مقاطع مختلف جنگهای کوچک و بزرگ به بهانههای مختلف به راه میافتاد. اما بالاخره خیاط در کوزه افتاد و چاقو دسته خود را برید و غرب هم در بحران خود ایجاد کرده فرو رفت.
و دنیا فهمید که جنگها همه بهانهای بیش نیست، امروز هیچکس در دنیا نیست که نداند اصلاً سلاح کشتار جمعی در عراق نبوده و شروع یک جنگ خانمانسوز علیه یک ملت با این بهانه فقط یک پوشش بوده است. یا همانطورکه یکی از اهالی فرانسه در مصاحبه با خبرگزاری واحد مرکزی خبر پاریس گفت: «اگر مقاومت مردم فلسطین در مقابل اشغالگری اسرائیل عملی تروریستی است، پس مقاومت فرانسویها هم در مقابل آلمان هیتلری تروریسم محسوب میشود». در حالیکه مقاومت در مقابل اشغالگری آلمانها برای فرانسویها و دیگر اقوام، یک افتخار است و جنگهای پارتیزانی یک غرور ملی است. چطور این کارها برای مردم اشغال شده عراق و یا ملت تحت ستم افغانستان، یا فلسطین، تروریستی محسوب میشود؟
این بود که حربه پوشش نظامی دادن به مسایل اقتصادی کند شد و نزدیک است که از کار بیافتد.
مؤسسات مالی، نقطه ضعف غرب
از دلایل عمده بحران غرب، موسسات مالی و پولی آنها Monetany System آنهاست. مؤسسات مالی و پولی غرب که در رأس آن، بانکها و بورس و بیمه قرار دارند در عملکردی نامناسب زمینههای بحران را فراهم کردهاند. این عملکرد نامناسب را با مکانیسم gap یا شکاف بینی تئوری و عملی میتوان توضیح داد.
در حالیکه صورتهای مالی، ترازنامهها و حسابهای بانکی، همه اوضاع را رو به راه و سودها را کلان نشان میدهند، عملاً هیچ سودی واقعی وجود ندارد.
به طور مثال در بانکهای ایران جوایز میلیاردی میدهند، با یک حساب سرانگشتی همه اینها دروغ بودن خود را آشکار میکند. مثلاً حدود 10 بانک دولتی و 10 بانک خصوصی داریم. هر بانک سالی دو بار و هر بار مبلغ 100 هزار میلیارد ریال یا بیشتر جایزه میدهند، با این جوایز باید تمامی ملت ایران دارای ماشین، خانه و پولهای باد آورده اهدایی بانکها باشند، زیرا حداقل 100 سال سابقه بانکداری در ایران هست و حداقل بیش از 50 سال است که جوایز پرداخت میشود.
بانکها بسیار بالاتر از این هم تبلیغ میکنند، آنها بهره تا 19 درصد به پساندازها میدهند، وام کاری پرداخت میکنند، سرمایهگذاری میکنند.
اما بهقول ایرانیها اینهمه چریدهاند پس دنبهشان کو؟ اینهمه جایزه دادهاند که چند برابر جمعیت ایران میشود. فقط یک بانک 1380، اتومبیل پروتون را در یک بار به مردم جایزه داده و دیگری (ملت) 2200 خودروی دیگر داده است، با این روش باید کارخانجات بسیاری در حال ساخت و تولید جوایز بانکها باشند، و تمامی مردم ایران صاحب اتومبیل و خانه شده باشند!
اما واقعیت این است که بانکها بدهکارترین مؤسسات مالی در ایران هستند. آنها دهها برابر سرمایه خود بابت سپردههای دیداری، به مردم بدهکارند و در مقابل میلیاردها ریال از افرادی که وام گرفتهاند طلبکارند؛ حتی این بستانکاریها هم صوری است. آنها میدانستند که این وام گیرندگان خاص هستند و قادر به بازپرداخت نیستند.
حجم نقدینگی در جهان
یکی از عوامل بحران غرب، حجم نقدینگی بالا و به عبارت دیگر انتشار دلارهای بیحساب است. میزان نقدینگی در گذشته با حجم کالا و پشتوانه آن، نسبت معینی داشت اما بحران مالی از آنجا شروع شد که این رابطه قطع شد، در حال حاضر میزان اسکناس و مسکوکات آمریکا به دلار و سنت در سراسر جهان پراکنده است، حتی در ایران ما به راحتی میبینیم که دلار از ریال بیشتر رواج دارد. این تازه کشوری است که ادعا میکند دلار را از معاملات خود حذف کرده است، حال ببینید کشورهایی که وابستگی مستقیم به آمریکا دارند چه حجم پولی دارند و چه حجمی از این پول هم در کشور آمریکاست. در واقع سیستم پولی جهان بدون پشتوانه فقط در حال چاپ اسکناس است و تمامی مشکلات خود را با چاپ جدید دلار درمان میکند.
همین امر باعث شد تا بحران، خود را، در زمان معین نشان ندهد و به صورت انباشته در انتهای راه ظاهر شود.
در ایران نیز این سیستم در زمان قبل از دولت نهم اعمال میشد، یعنی استقراض از بانکها تنها راه مبارزه با کسر بودجه و یا احتمالاً تورم بوده است.
و هنوز هم این سیستم در برخی جاها خود را نشان میدهد، مثلاً تبدیل ارز یکی از منابع درآمدی دولت محسوب میشود لذا دولت ناچار است دلارهای حاصل از درآمدهای صادرات غیرنفتی و یا نفت را در بازار آزاد به بهای بیشتر بفروشد تا درآمد بیشتری حاصل کند در حالی که این یک تسویه بینالمللی است. یعنی بازی با پول و اسکناس، گرچه بسیار شیرین ولی مشکلزاست. در واقع بیماری عصر حاضر، بیماری بازی با پول است، سیستم در واقع از دیدن پول شاد است. ولی نمیداند این پول بدون پشتوانه است، زیرا در مقابل این پول زحمتی کشیده نشده است لذا بی ارزش است و بالاخره زهر خود را میریزد و بحران مالی و پولی جهان، نتیجه پولبازیهای بزرگان اقتصاد جهانی است.
مؤسسات مالی اسلامی
به جای عملکرد بانکها و سیستمهای بورس اوراق بهادار و امثال آن و توزیع پول بدون پشتوانه، بهترین راه مبارزه با بحران غرب، ایجاد مؤسسات مالی اسلامی و اجرای سیاستهای پولی آن است. مؤسسات مالی و پولی در اسلام بسیار ساده تعریف شده، به طوریکه همه مردم آن را بفهمند. صندوق قرضالحسنه، یکی از نهادهای مالی اسلامی است که هم مردم آن را میفهمند و در ایجاد آن سهیم میشوند. این صندوق میتواند در حد یک خانوار یا فامیل، اعضای یک شرکت، کارخانه و حتی یک محله باشد یا شهر و استان، یعنی هرجا جمعیتی باشد میتواند صندوق قرضالحسنه را ایجاد نماید. مبادی و اصول حاکم بر آن هم بسیار ساده است: همه اعضا سهم میگذارند، یک نفر وام میگیرد وام را به اقساط پس میدهد، بهرهای برای اقساط نیست، برای جبران هزینهها کارمزد مختصری دریافت میشود. چون موضوع قرضالحسنه معنوی هم هست لذا افراد خیّر هم برخی از هزینهها را تقبل میکنند و یا افرادی حاضر میشوند ساعاتی از وقت خود را رایگان در اختیار آن قرار دهند. مسأله مهم در مؤسسات مالی و پولی اسلامی، واقعی بودن آن است. در اینجا وجدان بشری، غیرت دینی و آگاهی فردی و علایق اجتماهی به هم گره میخورد و نمیگذارد امری غیر واقعی ظهور پیدا کند. درواقع برخلاف بانکهای سرمایهداری که به دنبال سودهای غیرعقلانی و ناگهانی و بادآورده و با ارقام نجومی هستند در مؤسسات مالی اسلامی، همه انسانها شریک هستند و هرکس به نسبت زحمات خود از آن سود میجوید. هیچکس تمایل ندارد سود دیگری را برای خود بردارد و یا یک شبه صاحب همه چیز شود. و یا محاسبات رباخوارانه و نزولگیرانه در کار نیست. محبوبیت این سیستم در جامعه هم بسیار بالاست به طوریکه اگر بانکداران بزرگ و سرمایهداران مانع تراشی نکنند تمامی جهان و مردم آن به سرعت به چنین سیستمی پاسخ مثبت میدهند. هماکنون تنها راه نجات مردم جهان هم همین است و الّا باید هر روز منتظر کشف فساد جدیدی در سرمایهداران و کشف دروغهای تازه از بانکداران باشیم.