От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

گروه 2 چیست؟

هوگر چاوز در سفر فروردین ماه خود به تهران گفت: گروه بیست در اروپا تشکیل جلسه داد و نتیجهای نگرفت، ولی گروه 2 در تهران تشکیل جلسه داد و نتیجه گرفت. گفتهی رییس جمهور ونزوئلا و تأییدیه رییس جمهوری ایران نشان داد که راه نوینی در جلوی پای مردم اروپا قرار گرفته است که از راه گروه 20 کاملاً جدا است. روند کلی سیاست جهانی نشان میدهد ناکامیهای گروه 20 همچنان ادامه دارد و تا مرز فروپاشی کامل سرمایهداری پیش میرود؛ به طوری که رییس جمهور آمریکا با شعار تغییر روی کار آمده، اکنون میبیند راه چارهای جز ادامه راه بوش ندارد و همان اشتباهات را تکرار میکند و اتهامهای وارده بر ایران را ادامه میدهد. حمایت از اسرائیل و مخالفت با کره شمالی به قوت خود باقی است و لذا میتوان گفت بن بست سرمایهداری راهی جز ادامه مسیر گذشته در پیش پای سردمداران آن نمیگذارد؛ زیرا با تغییر جزیی، سیستم به طور کامل نابود خواهد شد و اوباما که میخواست کمی تغییرات اعمال کند، ناچار شد آن مقدار بسیار کم را هم کنار بگذارد و قانون همه یا هیچ را به کار گیرد. تحریمهای اقتصادی علیه ایران را به تهدیدی فرضی بر علیه ایران تصور کند و احساس غرور آمریکایی را از این طریق دوباره زنده کند. غرور آمریکایی مخصوصاً از دهه 1960 پس از پیروزی در جنگ جهانی دوم، عاملی بوده که باعث رشد آمریکادر عرصه فنآوری و اقتصادی شده بود؛ اما امروزه با تغییر در معیارهای جهانی به عامل بازدارندهای تبدیل شده است؛ حتی کشورهایی که اسلامی نیستند، تمایل به پذیرش این غرور بیجا ندارند.

 گروهها و سازمانهای بینالمللی

عصر حاضر را میتوان عصر گروهگرایی یا سازمان سالاری بنامیم؛ زیرا که انواع و اقسام سازمانهای بینالمللی تشکیل شده و هنوز هم در حال تشکیل است. ابتدا تصور میشد که اگر تنها یک سازمان بینالمللی مانند سازمان ملل متحد وجود داشته باشد، کافی است، اما وقتی که بلوک شرق و غرب در آن جدا شده و بعدها کنفرانس باندونگ یا سازمان کشورهای غیرمتعهد تأسیس شد، کمکم اتحادیه، سازمانها و گروههای متعدد به وجود آمد. 50 کشور در آمریکا متحد شده و ایالات متحده نام گرفتند که با 50 ستاره بر پرچم آنها مشخص میشود؛ 16 کشور هم با هم متحد شدند و اتحاد جماهیر شوروی سابق را درست کردند. بعدها، کشورهای اروپایی اتحادیه اروپا و سپس کشورهای آفریقایی، اتحادیه آفریقا را درست کردند. سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب، آ س آن، اکو و ...، سازمانهای دیگری بودند که یکی پس از دیگری پا به عرصه وجود گذاشتند. بعدها، ایالات آمریکا، با اروپا و ژاپن گروه 20 یا G20 یا G8 یا امثال آن را به وجود آوردند. اکنون اعلام اعدادی مثل 5+2 یا 2+4 یا امثال آن هر روز تکرار میشود و نشان میدهد برخی از کشورهای عضو سازمانهای بینالمللی، خود به خود و بین خودشان روابط جدیدی را تعریف میکنند که به گروهها نامگذاری میشود. در واقع عصر سازماندهی از سازمان واحد (UN) به سازمانهای زیرمجموعه و بعد هم به گروهها تجزیه شدند و لذا کارآیی خود را از دست دادند.

انتقال قدرت از آمریکا

هوگر چاوز مبتکر گروه 2 در ایران، در سفر خود به کشور چین اعتراف کرد که قدرت جهانی از آمریکا در حال انتقال به ایران و چین و دیگر کشورهای جهان است تا تکقطبی بودن را به تاریخ بسپارند؛ شاید خود ایرانیان به چنین باوری نرسیدند که میتوانند منشا قدرت نوین جهانی باشند؛ ولی هوگر چاوز که از بیرون به مسأله نگاه میکند، به خوبی درک میکند در انتقال قدرت از آمریکا بیشترین تأثیر را در ایران داشته است. ایران سی سال است که مرگ بر آمریکا میگوید، کاری که هیچ کشور دیگری جرأت آن را ندارد؛ حتی در گفتن و حرف زدن، چه رسد به اینکه خود را علناً در مقابل آمریکا قرار دهد. ممکن است در ظاهر برای ما ایرانیان، چنین حرکتی یکنواخت شده و صوری جلوه میکند، اما در بیرون تحلیلگران قدرت و اقتصاد جهانی را به خوبی درک میکنند. سی سال مقاومت ایران در مقابل تحریمهای اقتصادی آمریکا چه معنی دارد یا مثلاً یک کشور به درجهای از اطمینان برسد که مرگ بر آمریکا بگوید! در ایران اولین کسی که شعار مرگ بر آمریکا را سر داد، شاید باور نداشت که چه میگوید و شاید به پشتوانه شوروی فقط نقطه مقابل آن جرأت را پیدا می کرد؛ اما همانها میدانستند که شوروی هر چند شعار بر علیه آمریکا میداد، ولی عملاً با آن کاری نداشت و ملاقاتهای متعدد سران این دو کشور نشان میداد که جنگ میان آمریکا و شوروی، فقط یک جنگ زرگری است. اکنون هیچ کشوری در جهان شعار مرگ بر آمریکا را  به عنوان موضع رسمی اعلام نمیکند. اگر در بین مردم هم چنین شعارهایی داده شود، متأثر از شعارهای ایرانی است؛ و الّا دولتها نه تنها شعار نمیدهند، بلکه عملاً در مقابل این شعار و مردم خود که این شعار را میدهند، ایستادهاند.

 دست کوتاه؛ زبان دراز

ضربالمثلی داریم که اگر کسی دستش دراز باشد، زبانش کوتاه است و یا اگر زبانش دراز باشد، برای این است که دستش کوتاه است و این یعنی اینکه اگر کسی میخواهد اعتراض یا نقد کند، نباید وابستگی مالی یا اقتصادی به انتقاد شونده داشته باشد و اگر داشته باشد، طبیعی است به دلیل ترس از قطع منافع مالی و اقتصادی مانع از انتقاد میشود. به همین لحاظ همه پیامبران الهی قادر بودند تا زندگی ساده داشته و درآمدشان را خودشان تأمین نمایند و هرچه پیامبران ناراحتی و سختی بیشتری میکشیدند، به مقامهای بالاتری میرسیدند. مثلاً می بینیم که از نسل حضرت یوسف (ع) دیگر پیامبری نمیآید؛ چراکه فرزندان او در کاخ به دنیا آمده و سختی نچشیدند و کلاً انبیای بنی اسرائیل موفق نبودند؛ زیرا غالباً رابطهای با کاخ و فرعون داشتهاند؛ اما انبیای اسماعیلی، موفقتر عمل کردند، زیرا از یک سو، پدر حضرت اسماعیل (ع) او را به قربانگاه برد، اما ایشان نه تنها ناراحت نشد، بلکه رضایت داد او را سر ببرد و بعد هم راضی شد همراه پدر به بیابان لمیزرع برود و با اینکه اصالتاً ایرانی بود، در میان اعراب بدوی زندگی کند و در شرایط سختی باشد. همه اینها برای ملت ایران الگو شده است. اکنون مردم ایران با استناد به انبیای اسماعیلی و فرهنگ اسلامی، هرگونه سازش را برای دریافت منافع اقتصادی نپذیرفتند. آمریکا، ایران را تحریم کرد، ولی امام خمینی (ره) به جای اینکه ناراحت شود و به اصطلاح به دست و پای آمریکا بیافتد، برعکس خوشحال شد و طی بیانیهای، این قطع رابطه را به فال نیک گرفت و گفت: خدا را شکر که آمریکا قطع رابطه کرد و آن را نشانه حقانیت عملکرد ایران و جمهوری اسلامی دانست؛ زیرا اگر آمریکا قطع رابطه نمیکرد، نشان امید او به چپاول منابع و غارت ثروتهای ایران بود و قطع رابطه یعنی ناامیدی کامل آمریکا از استثمار ایران.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد