سخن اول: سخن اول (322)
مناقصه و مزایده
مهاجرت معکوس
دانشگاههای آمریکا نیز در اثر بحران اقتصادی، دچار رکود شدهاند.
اسپانسرهای مالی تحقیقات صنعتی کارخانجات که از بین رفتهاند،
زیرا کارخانجات در فروش روزانه ضرر میدهند، چه رسد به آنکه برنامه
تحقیقات برای فروش سالهای آتی را داشته باشند؛ اما اخیراً خبر جدیدی به
دست آمده که نشان میدهد دانشجویان و فارغالتحصیلان با مشکل کاریابی و
اشتغال مواجه هستند؛ یعنی برخلاف گذشته که آمریکا و اروپا آمال
تحصیلکردگان برای کار بهتر بود، امروز به کابوس بیکاری تبدیل شد؛ مخصوصاً
اینکه دانشجویان غیربومی بیشتر از دیگران این فشار را تحمل میکنند،
زیرا به طور طبیعی اگر کار وجود داشته باشد، اولویت با غیرمهاجرین است و
مهاجرین در صورتی که نتوانند کار پیدا کنند، تنها راهی که باقی میماند،
بازگشت به کشورهای خودشان است و آمار مهاجرتهای تحصیلکردگان از آمریکا
و اروپا هر روز بیشتر میشود و این خود دلیل محکمی است برای اینکه ثابت
کند قدرت اقتصادی و بالطبع قدرت سیاسی نیز در حال انتقال از غرب به شرق
میباشد؛ زیرا نخبگان کشورها علاوه بر مسأله اشتغال، مسأله نفوذ در عامه
هم دارند؛ یعنی روشنفکران وسیله اعمال قدرت قدرتمندان هستند؛ زیرا قدرت به
خودی خود خشن و ناراحتکننده است و این طبقه روشنفکر هستند که با کلمات
بازی میکنند و آن را قابل تحمل میسازند! شاعران، نویسندگان، تحلیلگران
سیاسی و اقتصادی وظیفهای جز این ندارند تا قدرت را توجیه کنند. برای درک
بهتر موضوع، نگاهی به بازار بیافکنیم. کلمه بازار در میان غیربازاریها و
مخصوصاً کارمندان دولت کلمه خوبی نیست و بازاری آدم خوبی نیست؛ اما
میبینیم همه کسانی که مخالف بازار هستند، فقط اسم آن را بد میدانند،
والا به موقع به بازار میروند و همه چیز را از همین بازاریها میخرند.
واسطه تبدیل آن کابوس به این رویا، تبلیغات است؛ یعنی وقتی شما فرش دستباف
را در تلویزیون تبلیغ کنید، بازار فرش فروشها رونق پیدا میکند! کفش و
لباس و کیف و غیره هم بر اثر تبلیغات برای مردم ضروری میشود و لذا باید
دید که چگونه همه چیز به راحتی معکوس میشود تا هنگامی که غرب قدرت داشت،
دانشمندان را یا به طمع در میآورد یا آنها را میدزدید و هر دو کار
برایشان مثل آب خوردن بود. دانشمندان هستهای را میدزدید و دانشمندان
معمولی را میخریدند؛ اما حالا که وضع بدتر شده و بودجهای حتی برای
خودشان ندارند، لذا خرید و فروش دانشمند و یا دزدیدن آنها معنی ندارد. این
است که حضور دانشمندان در کشورهای خودشان نشان انتقال قدرت است. اقتصاد
هم به معنی بعدی از ابعاد زندگی انسانی همراه و قدرت منتقل میشود و یا در
اثر تعامل این دو میتوان گفت اقتصاد باعث قدرت میشود و قدرت باعث
اقتصاد. با پول و تبلیغات میتوان رییس دولت را تعیین کرد و رییس دولت هم
میتواند با اعمال قدرت، به درآمدهای کلانی دست پیدا کند؛ از اینرو است
که انتقال نخبگان از کشوری به کشور دیگر تابعی است از قدرت و ثروت و
مطالعات نشان میدهد که در سالهای اخیر دانشمندان به کشورهای چین، هند،
پاکستان میرفتهاند، ولی هر چه به زمان فعلی نزدیک میشویم، تمایل آنها
برای آمدن به ایران بیشتر میشود.
سید احمد حسینی ماهین