От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

اوپک گازی و چالش‌های پیش رو (335)

اوپک گازی و چالش‌های پیش رو (335)





مناقصه و مزایده

13 کشور گازدار جهان در قطر دور‌هم جمع می‌شوند، تا دبیرخانه و دبیر کلی برای آن انتخاب نمایند. اوپک گازی که به پیشنهاد رهبر معظم انقلاب اسلامی و حمایت رییس‌جمهور روسیه و پیوستن کشور قطر با 3 کشور مهم گازی شروع شد، بلافاصله مورد توجه بقیه قرار گرفت؛ به‌طوری‌که اکنون 11 عضو ثابت و 2 کشور ناظر، در این مجمع دور ‌هم جمع می‌شوند. این مجمع توانسته به‌سرعت اساس‌نامه خود را تصویب و اجرایی کند. فعلاً محل دبیرخانه این مجمع، کشور قطر تعیین شده است و هدف از این مجمع هماهنگی در تولید و توزیع گازهای طبیعی در این کشورهاست. اما مهم است بدانیم که ایران نباید در این مسیر، متضرر شود؛ زیرا ایران به‌عنوان دومین کشور گازی در مقابل دیگر کشورها، مخصوصاً قطر نباید کوتاه بیاید. البته می‌توان گفت برای پیشبرد اهداف بالاتر باید از اهداف جزئی صرف‌نظر کرد؛ اما باید دانست که "خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج". یعنی اگر ایران کوتاه بیاید و از حقوق خود به‌خاطر همسایگانش عقب‌نشینی کند، بدعت سنگینی پایه‌گذاری شده و در دوره‌ی بعد و سال‌های بعد هم ممکن است قابل جبران نباشد، زیرا قطر از این نقطه ضعف ایران استفاده کرده و بزرگ‌ منشی ایران را با سؤء تفاهم، اشتباه گرفته و بسیاری از مطالب ضد ایرانی را در مصوبات دخیل می‌کند و اگر قدرت تصویب آن‌ها را نداشت؛ در اجرای آن مانع تراشی می‌کند. مثلاً ما میادین مشترک زیادی با قطر داریم و این کشور با استفاده بیش از حد از منابع مشترک، استفاده‌های کلانی را برده است، اما همیشه آن را نفی می‌کند و قبول ندارد. گرچه راجع به موقعیت فعلی صحبت می‌شود و از صحبت درباره موقعیت قبلی قطر و امارات و حتی کشورهای دیگر، بحثی به میان نمی‌آید، ولی همین وضع فعلی هم بر اثر ساده اندیشی برخی مسؤولان نفتی ایران و زورگویی قطری‌ها به‌وجود آمده است؛ در‌ حالی‌که ما اگر این زروگویی‌ها را قبول نداشته باشیم، به نقطه‌ای می‌رسیم که تمامی نفت و گاز کشورهای عربی متعلق به ایران بوده است نه این‌که با آن‌ها میدان مشترک داشته باشیم. زیرا تاریخ نشان می‌دهد، تجزیه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، از زمان پیدایش نفت آغاز شده است، یعنی قبل از پیدایش نفت، ایران، جنوب و شمال خلیج فارس را در اختیار داشته است و از زمان پیدایش نفت، استعمار، حضور فیزیکی خود را در این منطقه افزایش داد و از قدرت خود استفاده کرد و مرکزیت حکومت ایران را در دوران قاجار و پهلوی تضعیف نمود و حاکمیت ایران را از این شیخ نشینان سلب کرد. نمونه آن، جدایی جزیره بحرین از ایران در سال‌های آخر رژیم گذشته بود و اصولاً جنگ تحمیلی از سوی عراق هم؛ ادامه همین روند بود و آن‌ها به‌ترتیب بخش‌هایی از ایران را به‌عنوان عربی جدا می‌کردند. بغداد، که مرکز حکومت ساسانیان بود، اکنون به‌عنوان بخش عربی از آن یاد می‌شود و اهواز که دانشگاه جندی شاپور آن معروف است، به‌عنوان عربستان یاد می‌شود. همه این‌ها جنگ نفت است والاّ چرا در سال‌های قبل، ما چیزی به‌نام کشورهای عربی نداشتیم؟ حکومت یا در دست ایرانیان بود یا عثمانیان، درست زمانی وهابیت و یا خاندان سعودی و امثال آن پیدا می‌شوند که نفت پیدا شده و ارزش آن برای استعمار معلوم شد. البته این روش در سیاست به معنی واقعیت‌آفرینی مطرح است، مثلاً ایجاد کشوری به‌نام اسراییل، سابقه‌ای تاریخی ندارد ولی آن را یک واقعیت می‌دانند که باید قبول کرد؛ یعنی با ظلم و تجاوز، سرزمینی را غصب کرده و بعد خود را مالک آن می‌خوانند. معنی حقوقی ایجاد واقعیت متأسفانه ایجاد واقعیت در عصر نفت، اصل اساسی است. یعنی استعمار، هرجا نفت پیدا می‌کرد، در آن‌جا واقعیت جدید ایجاد می‌کرد و حق خود می‌دانست و برای آن ابعاد حقوقی تعریف می‌کرد. البته ایرانیان به این شگرد استعمار، آگاه بوده‌اند، مثلاً نهضت ملی شدن نفت یکی از این پاسخ‌ها است. استعمار انگلیس، همه چاه‌های نفت را ملک خود می‌دانست و ایرانی‌ها را کارگران موقت می‌شمرد. اما ملی شدن صنعت نفت، یعنی کوتاه کردن دست استعمار از سرزمین ایران. گرچه به شهادت تاریخ، این ملی کردن واقعی نبود و تا پیروزی انقلاب اسلامی، استعمار از طرق مختلف حاکمیت خود را حفظ کرده بود و ملی شدن صنعت نفت با اعتصابات کارگران و بستن شیر نفت تکمیل شد، ایران توانست تولید خود را از 6 میلیون بشکه به روزی 2 میلیون بشکه کاهش دهد و فقط به اندازه نیاز درآمدی خود صادر نماید و الباقی را برای آیندگان ذخیره نماید. علت مبارزه استعمار با انقلاب اسلامی هم همین است؛ زیرا برخلاف همه نهضت‌ها و قیام‌های جهانی، تنها انقلاب اسلامی است که به‌طور جدی، مبارزه را پذیرفته و آن را ادامه می‌دهد، زیرا نهضت‌های مقاومت در سراسر جهان به‌وسیله سران خودفروخته آنان، به انحراف کشیده می‌شدند که نمونه بارز آن مسأله فلسطین است. به‌طور طبیعی اگر خیانت سرانی چون یاسر عرفات یا محمود عباس نبود، شاید مسأله فلسطین بسیار زودتر حل و فصل می‌شد و از آن بدتر همه می‌دانند که در فروش زمین‌های فلسطینی به یهودیان که سر منشأ تشکیل دولت یهود و صهیونیست‌ها در آن شد، همین اعراب، خودشان نقش اساسی داشتند و برای دریافت پول بیش‌تر از همدیگر سبقت می‌گرفتند. در کشورهای دیگری چون الجزایر و یا در آمریکای شمالی، ما شاهدیم که مثلاً قیام مردم آلاسکا به آن‌جا منتهی شد که آمریکا با قیمت بسیار پایینی، آن سرزمین را از روسیه خرید و یا مردم چین که فقط یک دهه وفادار مائو، لنین و امثال آن‌ها بودند. در ایران هم نهضت‌های ضد استعماری و انقلابات، فوری به سازش کشیده شدند و تا هنگامی‌که پای روشنفکران غرب‌زده بود، طمع و قدرت، آنان را از ادامه مسیر باز می‌داشت. چه در انقلاب مشروطه و چه در قیام سی‌ام تیر و چه در 15خرداد و ... این روشنفکران بودند که تاقبل از قیام، دوآتشه می‌تاختند و مثلاً خواستار ملی شدن نفت یا تشکیل مجلس قانون‌گذاری و امثال آن می‌شدند و بلافاصله با گرفتن یک پست یا یک مقام دولتی، همه چیز را فراموش می‌کردند. در جریان ملی شدن نفت ایران، در دهه 1330 توبه نامه‌های افسران توده‌ای، خوراک روز بود و نهایتاً معنی نهضت ملی این شد که اگر انگلیس نفت جنوب را می‌برد، روسیه هم نفت شمال را ببرد! یعنی تمام قیام‌ها، عاقبت بر سر سهیم سازی همسایه شمالی تمام شد و لذا هیچ‌وقت ملی شدن صنعت نفت واقعیت پیدا نکرد، تا این‌که بعد از انقلاب اسلامی، هر ساله مدیریت ایرانی بر آن بیش‌تر شد، به‌طوری‌که در جنگ تحمیلی با وجود تخریب‌های فراوان پالایشگاه‌ها، ایران قادر شد تمامی آن‌ها را با توان داخلی بازسازی کند. بازسازی چاه‌های نفت نوروز ،در میان آتش و دود سرآغاز این حرکت بود و امروزه حتی در عمق 75 متری خلیج فارس، دکل‌های نفتی و اسکله‌های حمل نفت به‌دست متخصصان داخلی و ایرانی ساخته و اجرا می‌شوند. هم اکنون اعراب به همین دلیل به وحشت افتاده‌اند. چرا که بزرگ‌ترین رقیب شرکت‌های انگلیسی و آمریکایی، شرکت‌های نفتی ایرانی است. البته آن‌ها سهمی دارند که سیطره قبلی خود را مثلاً در عراق حفظ کنند، ولی روند حرکت، به سمت ایران است. یعنی ممکن است در عراق اشغال شده، شرکت‌های آمریکایی، به زور سرنیزه، برنده مناقصات نفتی یا گازی باشند، اما مردم عراق هرچه مستقل‌تر شوند، به‌طور طبیعی کار را از آمریکایی‌ها پس گرفته و به ایران خواهند سپرد. حتی اگر به ایران هم نسپارند، طبیعی است که برای مبارزه با زیاده‌ خواهی‌های شرکت‌های آمریکایی به توانمند‌سازی شرکت‌های عراقی و داخلی خود همت کنند و چه کسی از ایران بهتر برای کمک به آنان خواهد بود تا تکنولوژی پیشرفته رادر اختیار آنان قرار دهد؟ اما دشمن از پای نمی‌ایستد، زیرا درآمد کلان شرکت‌های نفتی اکنون به سمت و سوی شرکت‌های گازی در‌ حال حرکت است و نهضت جهانی سوخت پاک که اخیراً آغاز شده است، هیچ آینده درخشانی برای صنعت نفت ندارد، چرا که نفت از یک‌سو همیشه به‌عنوان یک منبع تجدید ناپذیر مطرح بوده و وحشت پایان یافتن آن دائم بر سر بازارهای معاملات نفتی، سنگینی می‌کند. اما گاز به‌عنوان سوخت پاک، جایگزین مناسبی برای همه رده‌های انرژی و حتی صنعت پلیمری می‌باشد. خودروهای دوگانه‌سوز و بعضاً گازسوز به خوبی آزمایش خود را پس می‌دهند و استفاده پترو شیمیایی از گاز، در تولید مواد اولیه پلاستیک سازی و صنایع پلیمری هر روز بیش‌تر می‌شود. علاوه بر آن انتقال گاز بسیار ساده‌تر و سبک‌تر و راحت‌تر از انتقال نفت است. مایع کردن گازهای طبیعی CNG، این قدرت را می‌دهد که میلیون‌ها فوت مکعب گازها را در داخل محفظه‌های کوچک و بزرگ به مکان‌های مختلف رساند. لوله‌کشی‌های طویل که اخیراً طرح آن از خلیج فارس تا آن سوی اروپا و این سوی چین هم در دستور کار است، نشان می‌دهد که این طرح‌ها در مورد صنعت نفت امکان‌پذیر نیست. درحالی‌که وحشت، از تمام شدن نفت، بازارهای معاملات و بورس نفت را در نوسانات بالا و پایین آمدن شدید قرار داده است. گازها هر روز ذخایر بیش‌تری را از خود نشان می‌دهند و میادین گازی ثروتی پایان‌ناپذیر تلقی می‌شود. از نظر دیدگاه‌های توسعه پایدار و مصرف بهینه نیز، گازها بالاترین درصد سوخت بهینه را دارند و تا آخرین ذرات آن در تولید انرژی، سهم به‌سزایی ایفا می‌نمایند. از نظر آلایندگی و سوخت ناقص و حفاظت محیط زیست هم، گازها در صدر جدول قرار دارند، در حالی‌که نفت به دلیل سنگینی و بدبویی و داشتن ضایعاتی چون: مازوت و گازوئیل در آلایندگی محیط نقش بسیاری دارند و حتی سوخت بنزین و مواد سربی در فضا، زندگی بشر را تهدید می‌کنند و گازهای گلخانه، متصاعد از نیروگاه‌های صنعتی و شوفاژهای خانگی، همیشه در آلودگی هوا مخصوصاً در ایام زمستان که باعث وارونگی هوا و خفگی فضای شهری می‌شوند، استفاده از گازها، به جای نفت را تبلیغ می‌کنند. پیشرو بودن ایرانیان در صنعت جایگزینی گاز به جای نفت باعث شگفتی شده است، به طوری‌که ایران با ارزان‌ترین بها، گازها را به داخل منازل و خودروها هدایت کرده و اکنون بیش از 80% روستاها و 100% شهرها به سیستم گازسوز شهری و روستایی متصل هستند. شبکه‌های سراسر لوله‌های 54 اینچ و یا 30 اینچ گازها را به‌راحتی از میدان‌های گازی جنوب به مصارف داخلی مرکز و شمال کشور ارسال می‌دارند و یا به‌راحتی می‌توانند به اروپا و پاکستان صادر نشوند. اخیراً نیز مبادلات با ترکمنستان، نشان داد که ایران قادر است، سوخت ارزان همسایه‌ها را مصرف داخلی داشته باشد و گاز ترش آنان را به قیمت پایین بخرد و گاز شیرین خود را با قیمت بالاتر، راهی اروپای یخ زده و سرد کوهستانی نماید تا در رقابت جهانی با روسیه، سوپاپ اطمینانی باشد برای زندگی سرد و زمستان طولانی و پر برف کوه‌های آلپ و کناره‌های رودخانه راین و کور سوی امید و زندگی را به خانوداه‌های فقیر و بی‌کار اروپایی هدیه کند. اما دشمنان از این‌همه مردانگی و فتوت ایرانیان، نه تنها خجل نمی‌شوند، بلکه از آن سوء‌استفاده کرده، می‌خواهند تمامی این امتیازات را به نفع خودشان مصادره کنند. اوپک گازی، در واقع می‌خواهد از سوی همسایه شمالی، مانع صدور گاز ایران به اروپا و از سوی همسایه جنوبی مانع ارز انتقال آن به آسیا و شرق شود؛ زیرا بحث رقابت را تا بتوانند خودشان مطرح می‌کنند و هر جا برنده باشند، می‌گویند: کشورهای گازی نباید همدیگر را تضعیف کنند و یا باعث شوند قیمت رقابتی گاز در سطح جهان، پایین بیاید! مثلاً روسیه از همین ترفند استفاده می‌کند و مانع قراردادها در ایران با اروپا می‌شود تا بتواند در سردترین روزهای زمستان، شیر لوله گاز را در اوکراین ببندد و قیمت‌ها را بالا ببرد و اگر اروپا به دنبال گاز ایران برای مقابله با این زیاده‌خواهی شد، هیچ قراردادی با ایران نداشته و اگر هم موفق به بحث در این زمینه شود، سالیان سال به درازا بیانجامد تا گاز ایران صادر نشود و همه‌ی درآمدها به جیب روسیه برود. همسایه جنوبی نیز از همین ترفند استفاده می‌کند. قطر از یک‌سو بیش‌ترین برداشت را از میادین مشترک دارد و ادعا می‌کند به منابع گازی ایران دستبرد نمی‌زند و از سوی دیگر قراردادهای ارزان‌تری را به چین و هند و پاکستان پیشنهاد داده و مانع ادامه خط لوله صلح می‌شود. این‌جاست که مسؤولیت مسؤولان ایرانی نفت، خود را نشان می‌دهد. آیا باز هم ناکس‌ دارسی‌ها می‌آیند و با قیمت بسیار ارزان، گاز ایران را برای صدها سال می‌خرند؟ و یا واقعاً گاز ایران ملی شده است و اختیار آن در دست ایران خواهد بود؟ آیا این بار به جای قراردادهای ننگین نفتی با کنسرسیوم‌های نفتی غربی، صورت‌جلسات امضا خواهد شد و میدان بازی به آنان واگذار خواهد شد؟ آیا مسؤولان نفتی ایران، گشادبازی‌های خود را تحت عنوان احترام به همسایه ادامه خواهند داد و تمامی امتیازها را به قطر یا روسیه می‌دهند؟ البته تا این‌جای کار، که این مسأله بوده است؛ زیرا با این‌که پیشنهاد‌‌ دهنده ایران بوده است، ولی محل دبیرخانه آن، قطر تبیین شده است. کشور کوچکی که ادعاهایی برعلیه خاک ایران هم دارد، امروز بر سر خزانه گازی نشسته است. درآمد هنگفتی که می‌تواند یک مورچه را به اندازه یک فیل، دارای قدرت نماید. با اتکاء به همین توانایی مالی قادر به استخدام وکلای مبارز و متخصص بوده و حقوق ایران را پایمال می‌کنند و به‌عنوان دبیرخانه دائم شرکت گازی اوپک، از هیچ امکانی برای استفاده از منابع گازی مشترک فروگذار نخواهد کرد و مسؤولان نفتی ایران هم این عدم‌النفع را نتیجه کم کاری و نداشتن امکانات استخراج بیش‌تر دانسته و به سادگی مسأله را به نفع قطر خاتمه می‌دهند؛ اگر ما امکانات داشته باشیم می‌توانیم به اندازه قطر برداشت نماییم! و یا می‌گویند: قطر تا‌کنون اضافه برداشتی از منابع مشترک نداشته است. این البته قابل قبول ملت ایران نیست، زیرا قطر سالیان سال است از این منابع برداشت می‌کند ولی ایران به دلیل زیاد بودن منابع گازی و نداشتن امکانات استفاده از آن‌ها سالیان سال آن‌ها را در پالایشگاه‌ها می‌سوزانده است! و اخیراً توانسته با لوله‌کشی و تزریق آن به برخی چاه‌های نفتی خوزستان کمی مهار کند. به هر حال درخواست ملت ایران این است که دولت و حامیان و متخصصان نفتی ایران در امانت خیانت نکنند و حقوق ایرانی را پاس بدارند و نگذارند تا در میان هیاهوی دموکراسی، منافع ایران قربانی شود و آینده فرزندانمان تباه گردد. نیاید آن روزی که بعد از صد سال یا بیش از آن خون‌های زیادی برای لغو صورت‌جلساتی که امروزه برای دریافت مقداری حق مأموریت یا هزینه سفر و یا خوش‌گذرانی دوحه و قطر و امثال آن امضاء می‌شود. نه تنها ایران باید در مقابل قطر از منافع گازی و ملی خود دفاع کند، نباید تسلیم روسیه هم بشود، زیرا ایران بالاترین ظرفیت گازی جهان را دارد و مرکزیت جغرافیایی، به آن امکان می‌دهد تا با سراسر جهان به‌طور عادلانه وارد معامله شود. اوپک گازی، برای این به‌وجود نیامده که مانع ترقی ایران شود بلکه باید این تهدیدها به خوبی شناسایی شده و همگی تبدیل به فرصت شوند. اوپک گازی باید تبدیل به سکوی پرتاب ایران به بالاترین نقطه بهره‌وری و کیفیت در صدور گاز شود. این امر، هم از نظر انسانی و هم از نظر ژئوپلیتیکی اهمیت دارد. زیرا ایرانیان بنابر ذات بخشنده خود نباید درآمد گازی را به دولت‌ها بلکه به ملت‌ها ببخشند، آن‌هم دولت‌هایی که فقط به پشتوانه همین‌ قدر درآمد گازی، بر سر پا هستند و اگر این درآمد گازی نباشد یک روز هم دوام نخواهند آورد. دولت روسیه در واقع همان گاز پروم است و دولت قطر هم همان درآمد نفت و گاز. اگر این دو نباشد، به راحتی آن‌ها از بین می‌روند و ایران نباید سهم خود را در اختیار کسانی بگذارد که اصلاً پشتوانه مردمی ندارند و به قید ثروت باد آورده و تاراج شده ایران، حکومت می‌کنند. ملت ایران این انتظار را دارد که حالا که دبیرخانه را از دست داده، لااقل دبیر کلی را به دست آورد والاّ این همه زحمات و آبروی مسؤولان بلند پایه ایرانی در پای کسانی قربانی خواهد شد که در فردای روزگار، ادعاهای ارضی نیز بر علیه ایران خواهند نمود. سید احمد حسینی ماهینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد