От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

تابستان داغ و اقتصاد سفری (336)

اقتصاد بشری نیز چون فصل‌های سال دچار سردی و گرمی می‌شوند، به طوری که در زمستان ما شاهد رونق کمتر اقتصاد و در تابستان شاهد رونق بیش‌تر آن هستیم. همان‌‌طور که طبیعت در زمستان به خواب می‌رود، اقتصاد نیز به سوی رخوت و سستی می‌رود و تا ضرورتی پیش نیاید، تحرکی در آن دیده نمی‌شود. به علت هوای سرد، بسیاری از امور کشاورزی امکان‌پذیر نیست؛ طرح‌های صنعتی و عمرانی هم مخصوصاً اگر در فضای باز باشد، اشکال‌های زیادی به دست می‌آورد. جاده سازی که از زیر ساخت‌های یک کشور است، در زمستان امکان ادمه را از دست می‌دهد، ساختمان‌ها و پروژه‌های عمرانی نیمه‌ کاره رها می‌شوند و یا به کندی پیش می‌روند. در روستاها وضع از این هم آشکارتر است زیرا مردم روستاها در زمستان جز خوابیدن، قصه گفتن و خوردن از پس اندازها و انبارها کاری ندارند. داستان حیوانات و مورچگان همین طور است، آن‌ها در تابستان به جمع‌آوری غلات می‌پردازند و آن را انبار می‌کنند تا در زمستان بدون نیاز به رفت و آمد از آن استفاده کنند؛ خرس‌ها اما طور دیگری رفتار می‌کنند؛ آن‌ها در طول بهار و تابستان چربی خود را در بدن ذخیره می‌کنند و در زمستان به خواب زمستانی می‌روند و با اولین اشعه خورشید بهاری بیدار می‌شوند. درختان، در زمستان به یک چوب خشک که هیچ نیازی به آب و غذا ندارد تبدیل می‌شوند و با آغاز بهار، بدن آن‌ها آماده روییدن دوباره می‌شود و دلیل این امر را سختی زمین در زمستان می‌دانند، زیرا سرما باعث می‌شود تا زمین سخت شود و یخ ببندد و در این زمین یخ بسته، شیره درختان قدرت انتقال را از دست می‌دهند و درخت خود به‌ خود خشک می‌شود. سرما همه چیز را یخ می‌زند و همه چیز از فعالیت می‌ایستد. در صفر درجه، آب‌ها از جریان می‌افتند و در صفر درجه حقیقی یعنی 347 درجه منهای صفر، همه موجودات حتی اتم‌ها از حرکت می‌ایستند. اما طبیعت راه چاره‌ای هم اندیشیده و به بشر یاد داده است در زمین گرد و بزرگ ما همه جا زمستان نیست؛ وفتی در کره زمین گردش کنیم، در حالی که نیویورک برف می‌بارد، در عربستان آفتاب سوزان است و در حالی ‌که در ایران، گرما بیداد می‌کند، در کانادا برف می‌بارد. بسیاری از کشورها در نیمکره شمالی هستند و بسیاری در نیمکره جنوبی و زمانی که خورشید نیمکره شمالی را گرم می‌کند، از گرم کردن نیمکره جنوبی غافل است و برعکس، وقتی نیمکره شمالی یخ می‌بندد و پرندگان این موضوع را می‌دانند، لذا مهاجرت آنان آغاز می‌شود. مهاجرت از نقطه‌ای که رو به سردی می‌رود به نقطه‌ای که رو به گرمی می‌رود. دانشمندان با مطالعه عمیق خط سیر این پرندگان، دریافته‌اند که ردیاب‌های دقیقی در بدن پرندگان موجود است که می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا با یکدیگر مسیر طولانی جنوب - شمال را به درستی طی کنند و از هر حادثه‌ای در امان باشند. این فرستنده و گیرنده‌های طبیعی در بدن مرغان دریایی، بسیار هوشمندانه عمل می‌کنند و جان این مرغ دریایی را کاملاً، در برابر همه حوادث حفاظت می‌کنند. انسان نیز می‌تواند از این پرندگان، درس‌های زیادی بیاموزد؛ می‌تواند با زحمت کشیدن، دوران تاریک را هم به روزهای روشن تبدیل کنند و به جای این که مانند خرس‌ها فقط چربی‌ها را در بدن خود ذخیره کند و در زمستان به خواب زمستانی برود، تنبلی را کنار گذاشته و مانند پرندگان سبکبال و مهاجر، تابستان گرم و تازه و مکان جدیدی را انتخاب کرده و زندگی سرشار از نشاط و شادابی را در آن جا ادامه دهد. یعنی انسان‌ها می‌توانند با انتخاب مکان‌های مناسب، از دوران رکود اقتصادی خود نیز جلوگیری نمایند. به همین جهت است که بشر نیز دست به مسافرت می‌زند، آن‌هایی که دسترسی به پرواز دارند مانند مرغان سبک‌بال، وقتی تاریکی اقتصادی و رکود زندگی، آن‌ها را دنبال می‌کند به روشنایی در مکان دیگری روی می‌آورند. وقتی که بازار بورس لندن دچار آفت می‌شود یا بازار بورس نیویورک از کار می‌افتند، آن‌ها به بازار بورس ایران پناه آورده و سرمایه گذاری مطمئن انجام می‌دهند. اما زمستان و تابستان فقط به دو قطب شمال و جنوب و یا نیمکره شمالی و جنوبی تمام نمی‌شود. در همان نیمکره شمالی، خداوند تابستان را هم در کنار زمستان قرار داده است. دشت‌ها و کوه‌ها هرکدام داستان جداگانه‌ای دارند؛ در حالی که دشت کویر از داغی آفتاب می‌سوزد، قله توچال در تهران، هنوز برف خود را از دست نداده است و در حالی که در سیبری سرما و یخ بیداد می‌کند، صحرای قرقیزستان و ترکمنستان، از آتش و حرارت می‌سوزد و این دو نقطه متضاد، گاهی چنان به هم نزدیک هستند که حتی انسان‌های بدون هواپیما، بدون اسب و بدون شتر هم می‌توانند، خود را جا به جا می‌کنند. از قدیم‌الایام قشلاق، ییلاق به همین معنی بوده است. کوچ‌روها که اغلب اقوام اولیه را تشکیل می‌دادند، دلیل همین مکان‌هاست. مردمی از طارم سفلی به طارم علیا می‌رفتند و یا در تابستان از طارم علیا به طارم سفلی؛ در همه شهرها و روستاها این امکان بوده است که ایلات بتوانند زمستان را از میان کوه‌ها به جاهای گرمسیر بروند و برعکس در تابستان به دامنه کوه‌ها و سرسبزی آن‌ها بازگردند. ایل شاهسون‌ها در آذربایجان، قشقایی‌‌ها در شیراز، بختیاری‌ها در اهواز و همه اقوام در سراسر ایران و جهان یادگاری از این کوچ‌ها دارند. کوچ‌هایی همراه با زنان، کودکان، حتی حیوانات. این کوچ‌ها برخلاف کوچ پرندگان که از آسمان می‌رفتند، بر روی زمین بوده است و آن قدر آرام آرام بوده که حتی برخی حیوانات و یا انسان‌ها در مسیر کوچ متولد می‌شدند. بار و بنه‌های سبک ولی مهم، برای این قبایل از اهمیت زیادی برخوردار بود. هر قبیله کوچ‌رو باید با خود چادر، سلاح و غذا حمل می‌کرد. چادر وسیله‌ای برای اسکان مجدد آنان بود و سلاح برای حفاظت آنان در برابر دزدان و راهزنان بود و غذا، تدارکات آنان برای زنده ماندن بود و همه این‌ها مهم بودند تا درمسیر کوچ، هیچ‌گونه مشکلی پیش نیاید و مانند پرندگان که به سلامت به محل زندگی جدید می‌رفتند، ایلات و قبایل هم با کمک این ابزار به سادگی به محل زندگی جدید می‌رفتند؛ هرچند که چندان هم ساده نبود و ممکن بود که دچار سرقت، دزدی، جنگ و حتی مرگ شوند. علاقه به کوچ کردن در انسان نه تنها از بین نرفت، بلکه با پیشرفت تکنولوژی، وضعیت بهتر و رفاه انگیزتری پیدا کرد. امروزه انسان، سریع‌تر از پرندگان از قاره‌ای به قاره‌ای دیگر پرواز می‌کند و با سرعت بیش‌تری از اسب در جاده‌ها می‌تازد و این کوچ و مهاجرت نه تنها در تابستان و زمستان که هر روز و هر ساعت و هر دقیقه انجام می‌گیرد. به طوری‌ که گردشگری، یکی از منابع عظیم و شاید اولین منبع حلال حاصل از فعالیت بشری است. یعنی درآمد حاصل از نفت یا تجارت کالاهای زیان‌آور، ممکن است درآمد زیادی داشته باشد ولی گردشگری تنها صنعتی است که مانند نفت، حاصل طبیعت است و نه مانند موادمخدر و سلاح غیرمتعارف است. حمل و نقل که زیر مجموعه این صنعت است و یا جاده سازی، خودروسازی و صنایع وابسته، بزرگ‌ترین صنایع اشتغال‌زا در جهان هستند. مردم به غذا نیاز دارند ولی به سفر بیش‌تر از غذا نیاز دارند؛ زیرا بسیاری از غذاها در سفر به‌دست می‌آید. سفر برای کار کردن و پول به‌دست آوردن، سفر برای خریدن غذا و سفر برای مصرف غذا. همه این‌ها مقدمه غذاست. هر انسان شهری بدون اتوبوس یا مینی بوس و با خودرو، اصلاً معنی نمی‌دهد و هر انسان روستایی هم همین ‌طور. لذا مهاجرت، کوچ کردن و یا در اصطلاح جاری آن مسافرت، از غذا برای انسان مهم‌تر است. انسان یک کف دست نان، سیر می‌شود ولی اگر شبانه‌روز در یک اتاق زندانی باشد، برای او سخت است. دیدن جاهای مختلف، شرکت در اجتماعات بشری، استفاده از مواهب طبیعی، چیزی نیست که انسان‌ها به آن نیاز نداشته باشند و این نیاز بشر، مادر صنایع جهان است. یعنی کار، تولید، اشتغال، صنعت همه و همه در این جهت معنی می‌دهند و همه انسان‌ها به سفر و مسافرت مانند تنفس و هوا نیاز دارند. تنها تفاوت هوا با سفر این است که هوا رایگان است ولی سفر نیاز به مقدمات دارد. مقدمات مهم آن، تبادل نظر و تبادل کالاست و این تبادل کالا، یعنی صنعت و تولید و تبادل نظر یعنی خدمات و مشاوره. تابستان و تعطیلات اهمیت تابستان از آن جهت است که تعطیلات مدرسه در آن آغاز می‌شود. یعنی کودکان، نوجوانان و جوانان پس از 9 ماه رفت و آمد به مدرسه، این امکان را پیدا می‌کنند که دیگر این مسیر را طی نکنند و آماده طی کردن مسیرهای جدید می‌شوند. حرکت آن‌ها در مسیر یکنواخت مدرسه و خانه به اجبار طبیعت است، یعنی در این‌جا هم طبیعت درس می‌آموزد: زمستان سرد، پاییز و بهار متغییر، فرصت برنامه‌ریزی را نمی‌دهد. لذا باید حرکت‌ها یکنواخت و مشخص باشد تا جامانده‌ها مشخص شوند. حضور و غیاب دانش‌آموزان به این دلیل است. ممکن است دانش‌آموزی بر اثر برف در راه مانده باشد یا در اثر تغییرات هوا، بیمار شده باشد؛ باید معلوم شود تا از آمار کم نشود. کنترل آن‌ها در این مواقع، فقط از طریق مدرسه‌ها امکان‌پذیر است؛ لذا بسیاری از وظایف پدر و مادر هم به مدیران مدرسه سپرده شده است. مدرسه باید آن قدر از کودک و نوجوان کار بکشد که او در خانه فقط استراحت کند و فرصت پرداختن به سفر و مسافرت را نداشته باشد. اما سه ماه تابستان این قیود برداشته می‌شود. ایجاد قیود جدید وظیفه خانواده است. خانواده می‌باید برای تابستان او فکری بکند و او را در جای دیگری بند بکند و دست و پایش را ببندد! کلاس تابستانی، اردوهای تابستانی، مدارس فوتبال، ورزش و گردش نیز باید برنامه‌ریزی شده باشد تا کوچک‌ترین ساعات انتها خالی نماند و این همه تمهیدات برای این است که مبادی آداب بار آمده و زندگی با دیگران را بیاموزد. در واقع اجتماع، با برنامه‌ریزی وظیفه دارد بال و پر انسان را قیچی کند تا رام و جلد آشیانه شوند و کسانی که رام نمی‌شوند، انسان‌های غیرعادی، برنامه ناپذیر و غیر شهروند نام می‌گیرند. اما کسانی هم هستند که برنامه گریز هستند. آن‌ها همه کارهای مدرسه، کارخانه و دولت را رصد می‌کنند و برای خراب کردن آن برنامه‌ریزی می‌کنند. برنامه‌ریزی این‌ها سخت‌تر و قیچی کردن آن‌ها بیش‌تر است. به هر حال تابستان از راه می‌رسد، اقتصاد گرم می‌شود و این گرمای اقتصادی اگر خوب برنامه‌ریزی شود، می‌تواند در رشد اقتصادی، تعالی اجتماعی و رفاه عمومی مؤثر باشد و این امر توجه به نکات زیر را الزامی می‌داند: 1. نقش مؤثر کودکان و نوجوانان در اقتصاد. انسان‌های بزرگسال معمولاً انگیزه مصرف خود را از دست می‌دهند؛ چه به دلیل کهولت سن، یا بی تحرکی و یا بیماری. ولی کودکان، سرمنشأ فعالیت و تازگی هستند، لذا می‌بینیم بسیاری از صنایع کاملاً برای کودکان فعالیت می‌کنند و صنایع بزرگسال هم برای تبلیغ کالای خود از انگیزه‌های کودکان بهره می‌برند. در واقع این فرزندان هستند که پدران و مادران را مجبور به خرید کالاهایی به خصوص می‌کنند؛ لذا تعطیلات تابستان هم از این رو اهمیت دارد که کودکان تعطیل هستند، نه بزرگسالان؛ که باید برای آن‌ها برنامه‌ریزی کرد. 2. گرمی هوا و انبساط فضا، باعث افزایش فعالیت بدنی و اجتماعی می‌شود و انسان‌ها خواستار بهره‌مندی اکثریت از این فضای ایجاد شده هستند؛ لذا اولین موضوعی که به نظر می‌رسد مسافرت است؛ هر چند ممکن است این مسافرت مدت‌ها طول بکشد یا اصلاً انجام نشود ولی انگیزه سفر، اولین و بارزترین نقطه تعطیلات تابستانی است که برنامه‌ریزی برای این موضوع ممکن است مطابق روال سال‌های قبل باشد و یا این‌ که با تعیین جهات جدیدی آن را سمت و سو داد. مثلاً تهرانی‌ها معمولاً ابتدا به زیارت می‌روند، بعداً برای سیاحت به شمال و کنار دریا و این تقریباً سنت صد درصدی کسانی است که توان سفر و بودجه آن را دارند و می‌توان با نشان دادن جاذبه مکان‌های دیگر، این دایره بسته را توسعه داد. 3. کودکان باید آزاد باشند. طبق دستور پیامبر، کودکان سه دوره هفت ساله دارند. هفت ساله اول باید کاملاً آزاد باشند (یرتع و یلعب) بروند و بازی کنند. در هفت ساله دوم فرمانبر هستند و هفت سال سوم، مشاور. لذا به مقتضای سن آن‌ها باید به رشد جسمی، بلوغ فکری و توان اجرایی آن‌ها اهمیت داد و بنابراین سه دوره را باهم اشتباه گرفت. سفر باید ارزان واقتصادی باشد تابستان گرچه داغ است و این باعث داغ شدن اقتصاد و گرمی بازار هم می‌شود ولی به هر حال باید سعی کرد سفر کردن ارزان باشد تا همه بتوانند سفر کنند. فرق اساسی سفر در ایران و سایر کشورها این است که مثلاً در اروپا، کشورها بسیار کوچک هستند لذا اگر قرار است آمار سفر و گردشگری ثبت شود، باید سفرهای ایرانگردی حتی تهران‌گردی هم جزو آمار گردش‌گری بیاید، زیرا همان طور که سفر یک اتریشی به آلمان یا آلمانی به لهستان و یا فرانسه یک سفر محسوب می‌شود و آمار گردشگران اروپایی را زیاد نشان می‌دهد، در ایران هم باید 60 میلیون سفر مردم در ایام نوروز یا 50 میلیون سفر آنان در تابستان، جزو آمار گردشگری به حساب بیاید. زیرا کسی که مثلاً از تهران به مشهد می‌رود، گویا از مادرید تا لیسبون رفته است و یا از ورشو تا پاریس یا لندن رفته است و کسی که از ارومیه یا اهواز به مشهد می‌آید باز هم مثل آن است که از مسکو تا پکن یا حتی رم و سیسیل رفته باشد. بین مرزهای شمال‌ غربی تا جنوب‌ شرقی ایران، بیش از 2 هزار کیلومتر مسیر سفر وجود دارد و حتی سفر تهرانی‌ها به قم یا شاه عبدالعظیم، مثل سفر یونانی‌ها یا ایتالیایی‌ها به واتیکان است. چرا آمار آن‌ها ثبت می‌شود ولی آمار این‌ها بی اهمیت است؟ نکته دوم این است که به‌جای سفرهای کم و گران قیمت، بهتر است سفرهای زیاد و ارزان قیمت برنامه‌ریزی شود. توسعه پارک‌ها در همه شهرها و امکان کمپ‌های شخصی، چادرهای مسافرتی، این امکان را به ‌وجود می‌آورد تا همه به سفر بروند والاّ بالا بردن قیمت هتل‌ها و افزایش قیمت اسکان و تغذیه باعث می‌شود مردم کمتری به سفر بروند و بقیه در حسرت مسافرت و یک تابستان خاطره ‌انگیز باقی بمانند.

سید احمد حسینی ماهینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد