استفاده بهینه از سالن اجلاس سران(344)
مناقصه و مزایده
سالن همایشهای زیادی در تهران و شهرستانها ساخته شده که با تجهیزات و امکانات بسیار خوبی آماده ارایه خدمات هستند. اما بررسیها نشان میدهد این امکانات به صورت بهینه مورد استفاده قرار نمیگیرند. بسیاری از آنها برای مصارف داخلی و با کاربریهای محدود، استفاده میشوند و بسیاری از آنها هم، در طول سال بدون برنامه هستند. اگر احیاناً یک یا دو برنامه هم به آنان برخورد کند، به قدری با هزینه بالا محاسبه میکنند گویا میخواهند هزینه یک ساله خود را از یک مدعو دریافت نمایند. سالنهای بخش خصوصی هم از این قاعده مستثنی نیستند. ممکن است در طول سال خالی باشند اما در اعیاد یا مناسبتهای خاص با تراکم ارباب رجوع روبرو شوند و معمولاً در این گونه مواقع، یک شبه ره صد ساله را میپیمایند. البته اصول بازاریابی، اقتصاد سرمایهداری و گردشگری علمی هم این را تأیید میکنند! یعنی میگویند در فصل مراجعه گردشگر، حتیالامکان باید قیمتها را بالا برد و در فصل سرد هم قیمتها را پایین آورد. اما این موضوع از نظر بهرهوری، مناسب نیست؛ مانند جت بوئینک 500 نفره، که ما مجبور شدیم در طول سال، خالی پرواز کنیم و فقط در ایام تعطیلات و مناسبتها حداکثر، ظرفیت نشسته را تکمیل نماییم. البته بهرهوری در طول سال نیاز به پشتیبانی، تعمیر و نگهداری و امثال آن دارد و این موضوع مهم است زیرا فرسودگی، خوردگی و استهلاک، امری اجتنابناپذیر است و نمیتوان با انسان یا درخت آن را مقایسه کرد. مثلاً بتون در ساخت این سالنها عمری محدود دارد تا 50 سال اول، در مقابل باد و باران مقاوم بوده و محکمتر میشود ولی بعد از 50 سال به صورت پوک در آمده و از درون خورده میشود و این علاوه بر آن است که ریزش باران و برف، گرمی و سردی هوا، ذرات معلق در فضا و اسیدها و بازهای حاصله از گازهای گلخانهای و سوخت شهری و ترابری، هر کدام در فرسایش بدنه آن مؤثر بوده و هزینهها را افزایش میدهد. برای رهایی از این بنبست، سرمایهداری جهانی راه حل منحصر به فردی اندیشیده است و آن انفجار است. ساختمانهای 60 ساله و بیشتر اگر بتونی باشند، فقط باید منفجر شوند. این انفجار به دو صورت مکانیکی و ناریه است. در مکانیکی با ضربات بیل مکانیکی یا وزنههای سنگین، ساختمان چند طبقه را فرو میریزند اما در روش استفاده از مواد ناریه، نقطه مرگ ساختمان را محاسبه و چند قطعه دینامیت یا مقداری باروت در آن میگذارند و ساختمان در آن واحد فرو میریزد. در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی که باعث شهادت 72 تن از یاران امام (ره) در سال 1360 گردید، از همین فرمول استفاده کرده بودند؛ یعنی با مواد انفجاری کم، به نقاط حساس ساختمان ضربه زده بودند، به طوری که دیوارهای حمال، تخریب و سقف به طور کامل بر روی افراد افتاده بود. اوج این تخصص انفجاری در 11 سپتامبر بود که برای برج دو قلو طراحی و اجرا گردید و بعداً در عراق از این تجربهها استفاده شد و کمکم به افغانستان و کشورهای دیگر هم صادر شد. مثلاً در عراق با استخدام یک مکانیک ماهر، تمام انفجارهای یک شهر ساماندهی میشد! او خودروها را به طور رایگان تعمیر میکرد و مواد انفجاری را بدون اطلاع راننده در قسمتهای حساس خودرو کار میگذاشت و وقتی راننده برای خرید به بازار میرفت و یا در خانه پارک میکرد و یا در خیابان رانندگی میکرد، خودرو منفجر میشد و راننده آن هم از بین میرفت و رسانهها هم تبلیغ میکردند که فرد از خودگذشتهای در داخل بازار، خودروی خود را منفجر کرده است! به این ترتیب، همه رانندهها بدون این که اطلاع داشته باشند، حامل مواد ناریه بودند و به عنوان عضو فداکار و از خودگذشتهی القاعده معرفی میشدند، در حالی که همه اینها توسط یک مکانیک ماهر هدایت میشد و برای عربستان هزینهای جز دستمزد مکانیک نداشت! مردم هم، خوشحال بودند که از عربستان مهندسانی آمدهاند و در شهرها مستقر شده و خودروی مردم را به رایگان تعمیر میکنند اما نمیدانستند که با این تعمیرات، به دام مرگ میروند. لذا میبینیم اهمیت تعمیر و نگهداری، چه در خودرو و چه در ساختمان، تا چه حد مهم است؛ به طوری که در بسیاری از ادارات دولتی ایران، هزینه تعمیر و نگهداری ساختمان به عهده واحد مهمی است که نام کاخداری بر آن برگزیدهاند. کاخداری، هم از لحاظ هزینه مهم است هم از لحاظ مسایل سیاسی و امنیتی؛ زیرا کوچکترین انفجاری در آن، باعث اختلال در همه کارها میشود. عمر مفید ساختمانها ساختمانها عمر مفیدی دارند که باید رعایت شود. برخی از ساختمانها دارای ده سال، برخی صد سال و برخی هزار سال عمر مفید دارند و این بستگی به دقت نظر و مهارت و هزینههای انجام شده برای آنان است. مثلاً مسجد شیخ لطفالله در اصفهان، قابل مقایسه با مسجد کوچهها و محلات نیست، زیرا در ساخت آن، ساروج یا مصالحی به کار رفته که بتواند سالیان سال در مقابل باد و باران، خوردگی و سابیدگی، مقاومت کند و شیخ بهاء، این مهندس پیشکسوت ایرانیان با محاسبه دقیق این مواد، حتی از تخم مرغ برای تقویت ملاط بین آجری آنها استفاده میکرده است. البته مهندسی ساختمان در ایران، به زمان شیخ بهاء یا صفویه محدود نمیشود. کاخهای عظیم تیسفون در بغداد، تختجمشید در شیراز و هگمتانه در همدان، رازهای سر به مهری است که بین افسانه و واقعیت در حال نوسان است و این که رموز ساخت این بناهای باشکوه را انسانها، خود دریافتند و یا وحی الهی و خدواندی به آنها کمک کرده است و آیا امکان بازسازی همان ساختمانها با همان مصالح امکانپذیر است و آیا اسرار آن، همه بر ما مکشوف است یا خیر؟ این مسأله به قدری بین خیال و حقیقت مخلوط است که میگویند هر معماری، خصیصه ساخت به خصوص و یا رفتار فردی ویژهای دارد و برای دیگران قابل تقلید نیست. مثلاً برج دو قلوی آمریکایی در هیچ جای دنیا مشابه نداشته و یا اهرام ثلاثه، امکان تکرار ندارد. با این که تکنولوژی، علم و دانش، توسعه یافته و ابزارها متکاملتر شدهاند، ولی هنوز هم نمیتوان مسجدی مانند شیخ لطفالله ساخت. دلیل آن هم این است وقتی منار جنبان اصفهان از کار افتاد، دیگر کسی نتوانست آن را تعمیر کند و یا وقتی حمام وکیل شیراز، تخریب شد، بازسازی آن به نحوی که بتواند بزرگترین دیگ را با یک شعله شمعی گرم کند، امکانپذیر نشد و در عوض این ساختمانهای بسیار دراز عمر، مانند انسانها که حضرت نوح، حضرت آدم و حضرت عیسی دراز عمران آن هستند؛ ساختمانهایی وجود دارد که در همان سال اول و یا حتی به 10 سال نرسیده باید تخریب شود. هم اکنون در روشهای حسابداری، استهلاک ساختمان ده ساله و مستقیم است؛ یعنی ساختمانها بعد از 10 سال دارای ارزشی معادل یک ریال میشود! البته ممکن است ساختمان، یک ریال بیشتر ارزش داشته باشد ولی متوسط محاسبات، این است و لذا مشکلات عدیده حسابداری دولتی و خصوصی به این موضوع بر میگردد. مثلاً کارخانهای در یک بیابان ساخته میشود و بعد از دو سال که ساخت آن هم، بسیار ارزان و قیمت زمین هم، مفت بوده است، امروزه داخل بافت شهری شده و به جای این که ارزش آن به سوی صفر میل کند، به سوی بینهایت میل میکند و سهامداران ترجیح میدهند کارخانه را تعطیل و زمین آن را بفروشند و چندین برابر سود کارخانه، بیمزد و منت دریافت کنند! و بدون هیچ زحمتی و بدون پرداخت دستمزد و یا جوابگویی به ادراه کار، بیمه تأمین اجتماعی، وزارت دارایی مالیات و غیره، یک پول درشت به دست میآورند و این جا است که میبینم با توجه به بیرون کردن کارگران و تعطیلی کارخانجات در جهان، هیچ بحران خاصی دیده نمیشود، زیرا فروش کارخانه به قیمت روز در تمام کشورها و تخریب ساختمان آن و تبدیل به مجتمع مسکونی یا تغییر کاربری، دیگر آن قدر پر سود است که نه تنها سهامداران بلکه کارگران را هم راضی میکند! یک کارخانه قدیمی سیمان تهران را در نظر بگیرید! روزی که تأسیس شد در خرابههای کوهپایهی جنوب شرقی تهران بود. زمین در آن جا ارزشی نداشت، اما امروز هر متر آن حداقل یک میلیون تومان میارزد و این پول قلمبه، دست هر کسی باشد، میتواند حق کارگر را به اندازهای بدهد که او بتواند به کسب و کار مستقل دست بزند. برخی از کارخانجات برای این که زودتر تعطیل شوند و کارگران، اعتراضی نکنند، تا سه ماه در سال، حق سنوات پرداخت میکنند! یعنی اگر حقوق فردی، سیصد هزار تومان باشد و دو سال سابقه کار داشته باشد، مبلغ 9 میلیون تومان دریافت میکند. با این 9 میلیون، به راحتی میتواند یک خودرو بخرد و مثلاً مسافرکشی کند و یا مغازهای را در شهرستانها خریداری کند و یا در تهران رهن کند. به هر حال میتوان گفت افرادی که 20 سال یا بیشتر سابقه دارند، راضیتر هستند، حالا که سرمایهداران به پول رسیدهاند، 3 ماه در سال را بگیرند و نه این که صبر کنند تا کی بازنشسته شوند و حقوق بخور نمیر بگیرند، آن هم معلوم نیست سنوات بیمه آنها کامل باشد یا تا آن موقع، کار داشته باشند و حق بیمه خود را پرداخت نمایند. انتقال محل سازمان ملل یکی از راههای استفاده صحیح از ساختمانها، سالنها و نمایشگاهها، برنامهریزی کلان و بینالمللی برای آنها است. در محدوده ولنجک، نمایشگاه بینالمللی، سالن اجلاس، هتلهای استقلال، آزادی و امثال آن، زمینه یک فعالیت بسیار بزرگ را فراهم آورده است که البته سازمان میراث فرهنگی، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا نهاد ریاستجمهوری، هر کدام چند روزی با آن سر و کار دارند و سعی دارند آن را فعال نمایند و یا میخواهند با کپیبرداری از عملکردهای مشابه آن در اروپا و آمریکا، برای آن درآمدزایی کنند. اما همه اینها مانند قطره چکاندن بر یک تشنه است. برای یک فرد تشنه یا درخت و گیاه تشنه، باید آن قدر آب داد تا سیراب شود و الّا قطره چکانی، او را تشنهتر میکند. از این رو برنامهریزیهای خرد و کوچک، بیشتر یک سرگرمی است تا کار و عملکرد. اما واقعیت این است که این امکانات میتواند یک راهبرد جهانی داشته باشد، یعنی به جای دعوت از نمایندگان سطح پایین کشورها برای کنفرانسهای بی پایه و اساس، مانند تبلیغات یا حتی نمایشگاه کالاها، این مکان محدوده تشکیل سازمان ملل جدیدی و انتقال مکان آن از نیویورک به تهران را تسهیل نماید. چرا که یکی از دلایل رشد گردشگری در آمریکا و اروپا، وجود نهادهای بینالمللی در آن جاست. به همان نسبت که مثلاً پایتخت به طور طبیعی نسبت به مرکز استانها و شهرستانها رشد تصاعدی دارد، سازمانهای بینالمللی نیز میتواند باعث رشد سیاسی و اقتصادی منطقهای باشد که در آن مستقر شده است. اهمیت نقش این مراکز مانند اهمیت نقش دانشگاهها یا پادگانها برای شهرهای کوچک و عقب افتاده است. یک واحد دانشگاه آزاد اسلامی در شهر کوچکی به نام رودهن که به دلیل ارزانی زمین و دوری از شهر، خریداری و احداث شده، باعث رشد سریع آن میشود تا جایی که یک خیابان با چند خانه، در عرض چند سال، شانه به شانه خیابانهای شمالی تهران رشد میکند. وجود ادارات دولتی در هر شهری، آن را رشد میدهد، زیرا از نظر فرهنگی، تمامی فرهنگها در آن رشد میکنند و از نظر مالی هم، هر کس در آن جا میآید و هزینه میکند و ثروت خود را خرج میکند. وقتی یک دهداری در بین چند روستا، در روستای خاصی مستقر میشود، آن را مرکز رفت و آمد و تجارت روستاهای اطراف میکند و به همین صورت در شهرستانها و استانها تا پایتخت. برای درک بهتر موضوع، ما میبینیم تهران دویست سال پیش، یک روستا بوده در حالی که اصفهان، شیراز یا قزوین، شهرهایی مهم بودهاند. اما انتخاب آن به عنوان پایتخت، چندان رشد جهشیای را ایجاد میکند که در عرض این چند سال، از همه شهرستانهای تاریخی و بزرگ جلو میافتد. لذا اگر تهران، مرکز سازمانهای بینالمللی شود، رشد آن، صدها برابر میگردد. دلایل زیادی برای توجیه اقتصادی و منافع این کار وجود دارد. دلیل اول، آن ظرفیت موجود در تهران است که اشاره شد اگر این طرح اجرا نشود، بیم آن میرود تا این ظرفیتها نابود شود. اما دلیل دوم که از این دلیل هم مهمتر است، بی پولی حامیان اصلی سازمان ملل متحد است. حامی اصلی سازمان، کشور آمریکاست که سازمان ملل را در خود مستقر کرد و مقر آن را از ژنو به نیویورک برد. سالهاست که آمریکا، قدرت بازپرداخت حقالسهم خود را ندارد و در واقع، بدهکارترین کشورها به سازمان ملل است. طبیعی است با وجود بحران اقتصادی، اروپا، آمریکا و حتی استرالیا و کانادا هم، قادر به پرداخت هزینههای سازمان ملل نیست. بانک جهانی برخلاف اهداف خود، وامهای کلان را به کشورهای ثروتمند داده است و کشورهای فقیر قادر به دریافت وام نیستند. البته دلیل بانک جهانی موجه بوده است: کشورهای فقیر نمیتوانند وام خود را بازپرداخت نمایند، لذا اگر وام پرداخت شود به معنی دور ریختن پول و سرمایه بانک جهانی است. البته کشورهای جهان سوم هم این موضوع را منتفی نمیدانند، لذا اغلب، درخواست کمک مالی دارند تا وام؛ زیرا کمک مالی بدون برگشت است و کمک مالی، از طرف بانک مرکزی هم امکان ندارد، زیرا بانک یک مؤسسه خیریه نیست و کشورهای جهان سوم هم با تحت فشار قراردادن کشورهای ثروتمند، هر روز تقاضای کمک بیشتری دارند. اما همان طور که تجمع گروه کشورهای صنعتی نشان داد، با بحران پیش آمده، خودشان بیشتر به کمک مالی نیاز دارند؛ لذا امکان کمک مالی به کشورهای جهان سوم هم وجود ندارد و سازمان ملل و بنیادهای مالی آن، قادر به ادامه این وضعیت نیستند و انتقال آنها به تهران، راه را برای جلوگیری از از ادامه بحران هموار میکند. سید احمد حسینی ماهینی