От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

هزینه‌های سنگین مقاومت در مقابل تغییرات (349)

جامعه انسانی را به دو دسته مهم می‌توان تقسیم کرد: جامعه پویا و متحرک که اصطلاحاً Dynamic)) نامیده می‌شود و برعکس آن جامعه ایستا ((Static قرار دارد. سازمان‌های اجتماعی و شرکت‌ها و مؤسسات نیز خرده جامعه یا جوامع خرد هستند که از این قاعده مستثنی نمی‌باشند. زمانی که جامعه هر روز با یک ابتکار تازه قدم در راه نویی می‌گذارد و حرف تازه‌ای می‌زند سازمان‌ها و خرده فرهنگ‌ها و بنگاه‌ها هم باید خود را با جامعه هماهنگ بسازند. عدم هماهنگی به منزله مقاومت در مقابل تغییرات است و این مقاومت تا جایی ادامه می‌یابد که سازمان‌ها یا نهادهای اجتماعی در برابر روند تکاملی اجتماع نقش خود را از دست داده و از بین می‌روند. مثلاً دانشگاه‌ها که به عنوان عنصر پیشتاز جامعه هستند یا روشنفکران که پیشقرادلان اجتماعی هستند در اثر مقابله با تغییرات جوامع، به عنصر ضد اجتماعی، ضد تکاملی و ضد بشری تبدیل می‌شوند. دلایل این امر بسیار ساده است. سازمان‌ها دچار خودبینی مفرط شده و جامعه را در راهی اشتباه می‌بیند. طبیعی است در ابتدا بتوانند به عنوان نگهبانان سنت‌های گذشتگان، خود را قهرمان هم بدانند ولی به مرور نقش خود را از دست داده و از پیشقرادلی تبدیل به عناصر ضد تکاملی می‌شوند. یکی از این مراکز، دانشگاه‌ها هستند. مدارس و مراکز آموزشی از عمده مراکزی هستند که تغییرات را نمی‌پذیرند و لذا برخلاف انتظار مردم، گروه‌های تحصیل‌کرده ممکن است به طور اتفاقی پیشقراول باشند ولی عمدتاً و یا به صورت سازمانی و تشکیلاتی عقب مانده‌ترین سازمان‌های اجتماعی جهان هستند. دلیل این امر هم بسیار روشن است: استادان درس‌هایی را می‌دهند که سال‌ها قبل آن را یاد گرفته‌اند. تئوری‌های استادان، همه تئوری‌های آموخته شده زمان دانشجویی آنان است. لذا از نظرات و تئوری‌های نوین در آن اثری نیست و یا اگر هست به طور طبیعی قابل قبول نمی‌تواند باشد. مثلاً ما در رشته مدیریت، حسابداری و کلیه علوم انسانی، تئوری‌های مدیریت و حسابداری همان تدریس می‌شود که قبلاً فرا گرفته شده است و اگر استادی جرأت کند بدون ذکر منابع قدیمی دوران دانشجویی‌اش مطالبی را از روزنامه‌ها یا کتب خارج از کلاس تدریس کند، معمولاً او را جدی نمی‌گیرند.
البته در دوران دکتری و فوق دکتری نظریه‌های جدید بحث می‌شَود، آن هم نظریاتی است که دوران آزمایش خود را گذرانده باشند. مثلاً شما نمی‌توانید نظریه‌ای را که همین اکنون در جهان مطرح شده را در متون درسی جایگزین کنید زیرا اولاً نظریه، هنوز امتحان خود را نداده است، ثانیاً به رشته تحریر در نیامده، ویرایش و چاپ نشده و در سطح دانشگاه‌ها توزیع نشده و اساتید آن را قبول نکرده‌اند و این مسیر طولانی مسیر یخ زدگی تا جمود عقاید است.
جمود عقاید در مراکز آموزشی به قدری قداست دارد که هر چه نظریه قدیمی‌تر باشد، محکم‌تر و بهتر آموزش داده می‌شود. دانش‌ آموزان ما هر چه بیش‌تر از اقلیدس و فیثاغورث بدانند نمره‌های بالاتری می‌آورند و اگر کسی از انرژی هسته‌ای سخن بگوید، او را مسخره می‌کنند! در فلسفه و منطق و علوم ریاضی مبنای تصورات و تئوری‌ها براساس جمود و ثبوت است: 4=2+2؛ اصلی جامد و دائمی و ثابت است و هر کس با آن مخالفت کند، منطق و علم و دانش مخالفت است. اگر کسی بیاید و بگوید 5=2+2 یا 3=2+2 او غیر‌ممکن و غیرپژوهشی صحبت کرده است اما انرژی هسته‌ای مبتنی بر نظریه سینرژیک (Synergic) است که 5=2+2 رادرست می‌داند. حرکت جوهری که توسط ملاصدرا در ایران عرضه گردید مبنای دریافت دنیای سینرژیک و دنیای (هم‌افزایی) است. به این معنی که 1 مساوی 1 نیست. یک اتم ممکن است آن‌قدر قدرت داشته باشد که یک باروت یا نارنجک آن قدرت را ندارد. بمب اتم در واقع نشان داد که یک جسم بسیار کوچک می‌تواند شهرها و کشورها را نابود کند. مسأله حرکت در جوهر یا حرکت در ذات به قدری مهم است که اگر حرکت از جوهر جسم گرفته شود، کره زمین به اندازه یک سیب سرخ می‌شود، البته جرم آن تغییری نمی‌کند. یعنی اگر الکترون‌ها از حرکت بایستند و به هسته اتم بچسبند و فضای بین آن‌ها حذف شود، تا این حد جهان خرد و ناچیز می‌شود. اما جالب است که این نظریه اصلاً در مدارس تدریس نمی‌شود! چون قدیمی نیست و یونانیان آن را قبول نداشته‌اند.

دو تریلیون دلار هزینه

آمریکا امروزه در حالی 1 تریلیون دلار کسری بودجه را تجربه می‌کند که کارشناسان اقتصادی گفته‌اند در سال 2010 این مبلغ به 2 تریلیون دلار خواهد رسید و این هزینه تنها در صورتی بر آمریکا تحمیل می‌شود که دولتمردان آمریکایی در مقابل هرگونه تغییر مقاومت می‌کنند. اگر همان شعار Change که اوباما مطرح کرد، واقعی بود این همه کسر بودجه و یا هزینه‌های اضافی وجود نداشت. اگر نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و عراق، اخراج می‌شدند و اگر سربازان به جای جنگیدن، در زمین‌های کشاورزی مشغول به کار می‌شدند، اگر بودجه نظامی آمریکا و پنتاگون، سرسام‌آور اضافه نمی‌شد، اگر وعده‌های خرید و فروش تسلیحات به روال گذشته ادامه نمی‌یافت طبیعی بود که مردم آمریکا دوران جدیدی را تجربه می‌کردند. اگر به جای دولت مرکزی، دولت فدرال وجود می‌داشت، این همه هزینه‌های کاخ سفید، خزانه‌داری مرکزی آمریکا، پنتاگون، FBI و امثال آن بر مردم تحمیل نمی‌شد. مردم آمریکا به جای این‌که مالیات بدهند تا عده‌ای در سنای آمریکا یا در کاخ سفید و یا ارتش ایالت متحده حقوق‌های بالا بگیرند به همین وضعیت دچار خواهند شد و نجات فقط برای تغییرات است. تصورات باطل دولتمردان آمریکا برای حضور نظامی در جهان و لشکرکشی‌های عظیم آنان به اقیانوس‌ها و دریاها و حضور جهانی در جهان علاوه بر افزایش نفرت مردمی در کشورها، هزینه‌های بسیار سنگینی را بر دوش مردم آمریکا تحمیل می‌کنند. مردم آمریکا که بخش اعظم آن‌ها مالیات پرداخت می‌کنند، می‌توانستند با این پول فدرال‌های خود را اداره کنند و به جای حضور در سراسر جهان، جوانان را در کنار خود داشته باشند و از انرژی و حرکت آنان برای تولید و توزیع، صنایع و بازرگانی استفاده کنند.
برخلاف تصور روشنفکران، این کشورهای غربی هستند که در مقابل تغییرات، مقاومت می‌کنند و مردم نه تنها در آمریکا، در اروپا، استرالیا، ژاپن و آسیای شرقی هم خواستار تغییر هستند. همه آن‌ها از سیستم سرمایه‌داری انتقاد دارند و متنتظر فروپاشی آن هستند، همان‌طور که برای نظام کمونیستی اتفاق افتاد و شوروی از هم پاشید. در واقع برخلاف شعار آزادی و دموکراسی و حق انتخاب مردم در غرب، هیچ حق انتخابی به مردم داده نمی‌شود و فقط از آن سوء‌ استفاده می‌شود. چنان‌چه اوباما در انتخابات خود، حداکثر بهره را از تبلیغات در خصوص تغییرات برد ولی هرگز به آن عمل نکرد. نمی‌توان گفت که مردم تغییرات را نمی‌خواستند، بلکه این دولتمردان بودند که تغییرات را نمی‌خواستند. از این لحاظ تا زمانی که اوباما در بین مردم بود، با صداقت حرف آن‌ها را می‌فهمید و شعار می‌داد و مردم هم به او رأی دادند و او سهمیه انتخاباتی ایالت‌ها را یکی پس از دیگری به دست آورد؛ یعنی خواست تغییر، فقط مخصوص یک ایالت یا یک شهر یا جمعیت به خصوص نبود بلکه همه مردم در ایالت‌ها حتی مردم غیرآمریکایی خواستار چنین تغییراتی بودند ولی این فقط در میان مردم بودو وقتی اوباما رأی آورد و داخل سیستم حکومتی شد موضوع فرق می‌کرد. سیستم حکومتی با تغییرات مخالف و حافظ وضع موجود بود، یعنی برخلاف مردم که خواستار تغییر بودند اوباما متوجه شد که این شعار در داخل کاخ سفید، پنتاگون و ارتش آمریکا یعنی فروپاشی و نابودی و چون نمی‌خواست ریاست‌جمهوری خودش را با فروپاشی آمریکا از دست بدهد لذا دست از شعار قبلی خود برداشت و قدم به قدم آن را کنار گذاشت تا امروز که تبدیل به یک بوش، کلینتون و یا ریگان جدیدی شده است. زیرا حضور او در کاخ سفید لازمه ثبات اوضاع و عدم تغییر است و تغییر یعنی نابودی تمام آرزوهای او به عنوان رییس‌جمهور یک کشور بزرگ 50 ایالتی که مسلماً وی با این همه هزینه و کوشش نخواسته است که نابود شود.

مفهوم تغییرات (Change conception)

به سادگی ملاحظه می‌شود که تغییرات یک امر ثابت و محتوم و دائمی است. همه آن را دوست دارند و خواستار آن هستند. اصولاً نفس بشر، تنوع و تغییرات است؛ اگر همه‌ی روزها انسان مجبور باشد که یک نوع غذا بخورد، طبیعی است که از آن غذا سیر شده و حساسیت پیدا می‌کند. تنوع به تنهایی در نوع تغذیه کافی نیست، انسان‌ها در محل زندگی رفت و آمدها، شغل و همه ابعاد زندگی با یکنواختی و ثبات مخالف هستند. البته تمام دوران زندگی را شامل نمی‌شود، مثلاً انسان تا قبل از بلوغ چندان به تغییرات نمی‌اندیشد ولی پس از سن کهولت دوست دارد یکنواخت زندگی کند. لذا تعریف تغییرات مهم است؛ این که از دیدگاه چه کسی باشد و در مورد چه چیزی. مثلاً مفهوم دوست داشتن یک نوع ثبات را تداعی می‌کند. انسان دوست دارد یعنی مایل است آن را برای همیشه داشته باشد. پدری که فرزند خود را دوست دارد یا فرزندی که مادر خود را دوست دارد، تمایلی به تغییر او نشان نمی‌دهد و برعکس قضیه هم صادق است. فرزندی که پدر و مادر خود را دوست ندارد معنایش آن است که خواهان تغییر در خانواده است. او حتی ممکن است از منزل فرار کند زیرا تمایلی به این خانواده ندارد.

وضع موجود در جامعه هم همین‌طور است. وقتی وضع موجود را دوست داشته باشیم به تغییر در آن نمی‌اندیشیم و با هر نوع تغییری مخالف می‌شویم ولی اگر وضع موجود را دوست نداشته باشیم خواهان تغییر آن می‌شویم و گاه ممکن است همه امکانات و هستی خود را هم در این موضوع از دست بدهیم. لذا دوست داشتن یا نداشتنف یکی از مفاهیم زیربنایی تغییرات است. اگر کودکی دوست داشته باشد، بزرگ شود مفهومش این است که از کودکی خود متنفر است و یا اگر بزرگ‌تری همیشه به یاد دوران کودکی خود باشد، باز معنی‌اش این است که از مسن بودن خود ناراضی است و دوست دارد به دوران کودکی برگردد. لذا همیشه بزرگ شدن یا پیشرفت کردن به معنای تغییر یا تکامل و دوست داشتن آن نیست. یکی از راه‌های تعریف تغییر استفاده از مفاهیم متضاد است. مثلاً روز و شب، دو مفهوم متضاد هستند و انسان‌ با حرکت به سوی آن‌ها به صورت متناوب، تغییرات را حس می‌کند. روزها انسان کار می‌کند، فعالیت می‌کند و وقتی از فعالیت خسته شد به خانه می‌رود و استراحت می‌کند و از آرامش شب لذت می‌برد. اما اگر شب طولانی شود یا استراحت او طول بکشد باز به پا می‌خیزد و فعالیت خود را آغاز می‌کند. برخی حتی این موضوع را معکوس می‌کنند یعنی اغلب، شب‌ها فعالیت می‌کنند و روزها می‌خوابند. نه این‌که شیفت بیمارستان باشند، بلکه تا 12 شب بیرون هستند و تا شام بخورند و بخوابند، 2 نصف شب می‌شود. تا اذان صبح کوشش کنند که خوابشان ببرد و بعد هم که خوابشان برد، لنگ ظهر از خواب بیدار می‌شوند، در حالی که ساعت طبیعی بدن، مطابق طبیعت همه موجودات، از ابتدای شب، خواب را لازم دارد و از ابتدای صبح فعالیت را. اما این فقط انسان است که می‌تواند حتی نظم شب و روز را بر هم بزند و در آن تغییر ایجاد کند. در مفاهیم متضاد دیگر هم این طور است؛ مثلاً: عدالت، ظلم، نور، تاریکی، سفیدی و سیاهی و البته انسان بیش‌تر در دوران خاکستری است. یعنی حدفاصل بین سفیدی و سیاهی. هیچ‌گاه انسان سیاهی یا تاریکی مطلق را دوست ندارد و یا از روشنایی مطلق لذت نمی‌برد. نگاه کردن به خورشید برای چشم انسان ضرر دارد و لذا از نور آن استفاده می‌کند. حضور در تاریکی مطلق هم بسیار وحشتناک است، لذا کمی نور برای آن تاریکی لازم است. فضای خاکستری یعنی مرحله انتقال، یعنی حرکت، یعنی کوشش و کار؛ این است که تغییرات لازمه زندگی انسان است اما تغیرات دائم یا ثبات دائم و کامل برای انسان دست یافتنی نیست بلکه تغییرات، نسبی و ثبات نیز نسبی است. یعنی انسان، هم تغییرات را دوست دارد و هم ثبات را. گاهی این و گاهی آن.

سید احمد حسینی ماهینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد