یک شب، هزار شب نمیشود! این جمله تاکنون 17 میلیون نفر را بی سر و سامان کرده است! این جمله را همه شنیدهاند و میدانند چه استدلال محکمی است! جوانان که پول ندارند و بعضیها کارهم ندارند وقتی قرار است ازدواج کنند، غول بزرگی با همین جمله برایشان ساخته میشود.
باید از همه جا وام بگیرند و به هرکس و ناکسی روی بیاندازند تا پولی فراهم کنند تا هر چه گفتند خرج کند زیرا اگر کمی دستش بلرزد، فوری با این جمله روبرو میشود! آقا آرایشگاه که هزار تومان است؛ چرا میگویید پنجاه هزار تومان؟ خوب شب دامادی است، یک شب که هزار شب نمیشود! کرایه ماشین ساعتی 2 هزار تومان است، چرا آقا میگوید دویست هزار تومان؟ خوب یک شب که هزار شب نمیشود! بگذریم از اینکه هزار شب هم میشود! یعنی شخصی که نتواند حلالواری ازدواج کند و شب دامادی خود را با روال قانونی ببیند، نمیتواند جلوی غریزه خود را بگیرد و لذا از راه غیر قانونی و غیراخلاقی آنهم بارها و بارها ممکن است داماد شود! اما موضوع مهم آن است که هیچگاه ترس ازاین جمله تمامی ندارد زیرا اگر میلیونر هم باشید، باید میلیاردی خرج کنید و اگر میلیاردر هم باشید، باید تریلیاردی خرج کنید و حرص و طمع هم انتها ندارد. اگر شما به هزار سکه راضی شوید، آنها ده هزار سکه خواهند خواست و اگر شما به تالار رأی دهید، آنها برج سفید را پیشنهاد خواهند کرد. خیلی جالب است که مدیر یکی ازهمین تالارها در سالگرد افتتاح تالار، دلش به حال دامادها میسوزد و با خود میگوید حالا که آنها را دهها برابر سرکیسه کردهام؛ برنامه بریزم و یک شب تمام زوجها را به شام دعوت کنم و هدیهای هم بدهم تا شاید کمی وجدانم آسوده شود. اما وقتی گوشی را برمیدارد، میبیند بیشتر آنها طلاق گرفتهاند. کسانیکه تعداد سکههای عقدشان به ارتفاع قله دماوند و بینالود و الوند بود، همه به گدایی افتادند و به عنوان کلاهبردار در گوشهی زندان هستند و خانمهاییکه با ناز و ادا میگفتند حالا کی گرفته و کی داده؛ شدهاند شمر ابن ذی الجوشن و تا دینار آخرش را نگیرند، رضایت نمیدهند. به قول یکی ازهمین ازدواج نکردههای نانوجوان! اصولاً این کار تبدیل به یک نوع کلاهبرداری شده است. دختری که این شرط را میگذارد، میداند که پسر را دوست ندارد و فقط میخواهد پدر او را سرکیسه کند. لذا هزار سکه هم بگوید، کم است و روزی همه آنها را خواهد گرفت و اگر کمی داماد درنگ کند، نفقه و درصد افزایش بهای مهریه و قیمت روز و فلا ن و به همان هم به آن اضافه میشود. حالا ببینید این کجا و ازدواج حضرت علی (ع) کجا؟ این روزها که سالگرد ازدواج آن حضرت با فاطمه زهرا سلام الله علیهاست؛ روز ازدواج نامگذاری شده تا جوانان با تأسی به این دو بزرگوار، زندگی آسانی را تجربه کنند. همانطور که میدانیم هر سه خلیفه خواستگار حضرت فاطمه بودند ولی پیامبر پس از رضایت حضرت فاطمه از ازدواج با امام علی (ع) فرمود اگر حضرت علی نبود، کسی کفو حضرت فاطمه نمیشد و حضرت علی وقتی پیامبر از او خواست تا هزینه عروسی را بدهد، زرهاش را فروخت... این نشان میدهد ازدواج که از منظر برخیها مقام و شهرت و ثروت است ولی از نظر اسلام، یک زندگی ساده و هماهنگ است. امروز ولی مگر شیطان میگذارد! حتی آنهاییکه در محضر بزرگان و با تعهد اینکه مهریه 14سکه بیشتر نشود قبل از رفتن پیش حضرت آقا تعهد میدهند که 14 سکه را قبول کنند و بعد آن را در هزار ضرب کنند یا قبول میکنند منظور از 14 سکه که به نام چهارده معصوم است؛ جزو شروط ضمن عقد باشد که تعداد سکهها 14 به علاوهی 124000 به عدد پیامبران الهی باشد! و این است که همین دوگانه سوزیها باعث پاشیدگی خانه و کاشانهی خود و بستگانشان میشود و برای همیشه از نام ازدواج تن همه را میلرزاند و غل و زندان و بگیر و ببند را یادآوری میکند. همانطور که در همایش دانشجویان جهان اسلام، استاد ترکان از کشور ترکیه اعلام نمود گرچه کشورهای غربی با ساختمانهای بلند و فناوری بالا چشمان ما را خیره کردهاند ولی آنها مشکلات اساسی دارند و اولین مشکل، همین طلاقهاست. در کشورهای اروپایی تا شصت درصد ازدواجها به طلاق میانجامد و علاوه بر آن سالیان هزاران جوان و نوجوان خودکشی میکنند و مصرف دارو و مواد مخدر از دیگر مشکلات آنهاست. اما به هر حال راه حل آنها هم در اسلام است. ازدواج آسان و تشکیل زندگی آسمانی به جای زندگی زمینی همانطور که در زندگانی ائمه ملاحظه میکنیم و برای همین است که در سال گذشته مطابق آمار همان استاد 18هزار کلیسا بسته شده و به جای آن 25 هزار مسجد ساخته شد و در همانسال که کاریکاتورهای موهن بر علیه زوجات النبی در دانمارک کشیدند، قرآن در صدر کتب فروش رفته در همان کشور گردید و بالاترین آمار فروش را در هر سال دارد
گرچه مصدق تا روزی که نخست وزیر شد هیچگونه حمایتی از ملی شدن نفت نکرد و اصلاً آن را امکانپذیر نمیدانست ولی بعد از ملی شدن که مأمور اجرای آن شد یک شعاری مطرح کرد که اقتصاد باید منهای نفت باشد.
یعنی ایران باید بتواند بدون نفت هم خود را اداره کند، از آن زمان تاکنون همهی دولتها این شعار را دادهاند ولی به شهادت آمار و ارقام؛ همه فقط شعار بوده و هیچکس نه تنها نتوانسته از وابستگی اقتصاد ایران چه بعد از انقلاب اسلامی و چه قبل از آن کم کند بلکه روز به روز وابستگی ایران و اقتصادایران به نفت بیشتر و بیشتر شد حتی صادرات غیر نفتی هم به طمع پاداشها و هدایای دلارهای نفتی بود که برپا بودند و ادامه میدادند و هرگاه تشویقهای صادراتی و سوبسیدهای دولتی قطع میشد، مانند حباب از بین میرفتند. قویترین صادرات غیر نفتی ایران که سالهاست شعار آن را میدهند و هزاران دلار نفتی برای تقویت آن خرج کرده و سوبسیدهای فراوان دادهاند و یک میلیون نفر را سر کار گذاشته است، فرش است که در همایش تولید کنندگان و صادرکنندگان مشخص شد که همه ساله فقط نیم میلیارد دلار صادرات دارد. وضعیت خرما و پسته و فندق هم از این بدتر است. پتروشیمی هم که هر سال وعدهی بازگشت سرمایه را در عرض 8 ماه میدهد و به مصداق سنگ بزرگ علامت نزدن است، قبل از رسیدن دلارها به ایران همانجا روی هوا برای یک پروژه جدید خرج میشود و کلی هم از دولت یارانه میگیرد! به هرحال اکنون که قیمت نفت کاهش پیدا کرده و برخی صاحبنظران معتقدند که باز هم کاهش پیدا خواهد کرد، این شجاعت که بتوان کشور را بدون دلارهای نفتی هم اداره کرد بسیار به موقع است و همه میدانند که ایشان رییسجمهور مقتدری است و قادراست این کار را انجام دهد زیرا کسانی از کاهش قیمت نفت ضرر میکنند که برنامه داشتند هفت پشت خود را ببندند و از این نمد کلاهی برای خود ببافند ولی دولت عدالت محور حداقل این تفاوت را دارد که برای خود و اعوان و انصارش چیزی نمیخواهد و مردم هم میتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند زیرا تولید برای خود کفایی چیزی نیست که ایرانیان از آن غافل باشند. اگر تاکنون واردات بوده برای این بوده که مردم میگفتند حالا که هست! سفرهای پهن است و باید سهم خود را به هر صورت شده بگیرند. آمارها نشان میدهد که اغلب این دلارهای نفتی هم در مسیرهایی هزینه شده که نه دولت در برنامه داشته و نه مردم آن را میخواستند؛ یعنی وجود درآمد نفتی بیبرنامگی را تزریق میکرد. یک نمونه از آن مسألهی بنزین است. شاید بیش از 50 درصد درآمد نفت صرف واردات بنزین میشود و 50 درصد باقیمانده هم هزینهی استخراج است! یعنی عملاً هیچ چیزی برای ایران به عنوان درآمد نبوده که بخواهیم غصه از دست دادنش را داشته باشیم مگر برداشتهای مخفیانه و حقوق کلان مدیران اسبق که در بدهی دولت به دستگاهها ظاهر شده است. بدهی دولت به بانکها معادل حقوق و پاداشهای کلان و خارج از ضابطهی مدیران ارشد و عالی در دورههای گذشته به عنوان پاداش و حق مأموریت و حقالعمل پروژهها و غیره به دلار به آنان پرداخت میشد و چون چیزی درآمد نفت نبوده، لذا به صورت بدهی و کسر بودجهی خود را نشان میداده که هنوز وارث آن هستیم و با اینکه سه سال است این رانت خواریها قطع شده ولی تبعات آن اقتصاد ایران را رنج میدهد. هنوز مدیران مستعفی به دنبال رانتها هستند و کار شکنی میکنند. کار شکنی آنا ن از خارج شروع شده به داخل میرسد ولی کاری از پیش نمیبرند زیرا مردم میدانند که برج سازی در کانادا و دبی و اربیل و غیره همه از همین پولهای بیزبان نفتی است که به عنوان بخش خصوصی برای بیگانگان فعالیت میکند و اگر این دلارهای باد آوردهی نفتی نبود آقایان از کجا داشتند که سرمایهگذاری در لسآنجلس و تورنتو و حتی توکیو بکنند؟ این است که وقتی دلارهای نفتی کاهش پیدا میکند، دم آنان میجنبد! البته کاهش قیمت نفت یک زیان به درآمد دولت محسوب میشود ولی دولت آن نیست که فقط در خوشیها کشور را اداره کنند و به دلیل سودآور بودن مناصب، آن را بپذیرند بلکه دولت واقعی برعکس آن است باید حتی به قیمت زیانهای شخصی منافع عموم را حفظ کنند یکی ازاین زیانها عرض و آبرو است. ممکن است تهاجمات زیاد باشد حتی مصدقیها یادشان برود که بهترین مجری ایدههای او را تشویق کنند نه تحریم! حتی ممکن است همهی کسانیکه سالها شعار اقتصاد بدون نفت را میدادند امروز بیایند و انتقاد کنند و سوابق خود را فراموش کنند ولی ملت آن را فراموش نخواهد کرد... و میدانند این افراد فقط عرض خود را میبرند و زحمت ما میدارند...
دعوت از شهرداران کلانشهرهای آسیا در دستور کار شهرداری تهران قرار گرفت و این دعوت در روزهای 29 و30 آبان ماه در محل برج میلاد تهران انجام پذیرفت. دراین روز شهرداران جهان هم اجازه یافتند ضمن حضور در این اجلاس، از برج میلاد نیز بازدید نمایند. برج میلاد هنوز افتتاح نشده، خواهان زیادی دارد و به عنوان سمبل جدید کلانشهر تهران جای خود را به خوبی باز کرده است. با اینکه قرار بود اینترنتی از علاقمندان ثبت نام شود ولی به زودی ظرفیت تکمیل شد و مردم از ثبت نام باز ماندند حتی با اینکه قول داده بودند گردشگران و سرمایهگذاران در گردشگری را به بالای برج ببرند اما به دلیل کارگاهی بودن محیط، این امکان فراهم نشد. به زودی 6 طبقه کناری آن آماده شد و در آن مسابقات قرانی دانشجویان برگزار شد و با شکوه زیادی به مدت سه شبانه روز آنها به قرائت پرداختند. مردم هم به شوق دیدن برج میلاد با هر بهانه؛ استقبال پرشوری از این مسابقات داشتند و با برگزاری موفقیتآمیز این همایش قرار شد شهرداران پایتختها هم در همین مکان که در کنار برج میلاد ساخته و آماده شده است دور هم جمع شوند و مجمع یا اتحادیه پایتختمداران آسیا را برای اولین بار در سطح جهان به وجود آورند. این ابتکار وحدت آفرین، اولین طرح ایران نبوده و آخرین آنهم نخواهد بود. همین دو سال پیش بود که مجمع مجالس آسیایی تشکیل شد و تبدیل به اتحادیه گردید و تمام رؤسای مجالس آسیا در تهران گرد هم آمدند و محل دبیرخانه خود را هم تهران قرار دادند. قبلاً نیز رؤسای جمهور کشورهای اسلامی به ایران آمدند و به افتخار آنان قسمتی از زمینهای نمایشگاه بینالمللی به سرعت ساخته و به نام سالن اجلاس سران نامگذاری شد. اکنون نیز تمامی سالنهای مهم و معمولی، پذیرای مهمان خارجی است که برای ایجاد اتحادیه علمی تحقیقاتی فنی مهندسی به ایران میآیند و خوش آب و هوایی ایران هم به آنان میسازد و ماندگار میشوند. هر کدام ازاین همایشها که برگزار میشود، یکی از پایههای تمدن غرب فرو میریزد و یک پایه به تمدن ایرانی نوین اضافه میگردد. در کنفرانس برند در سالن همایشها شاهد بودیم که آخرین ترفندهای یک تمدن فروپاشیده چگونه نخ نمایی میکرد. استادان قدیمی دانشگاههای تهران که هنوز غذاهای امریکایی زیر دندانشان مزه کرده است، در طی سخنرانیهای خود ضمن بستن کراوات به همان سبک دههی 1960 در تمامی این کنفرانسها هنوز هم نمایی ایدهآل از امریکا میدهند و به دانشجویان توصیه میکنند سخنان آمریکاییان را مانند آیههای قرآنی بنویسند و حفظ کنند و آن را قورت بدهند و درست در مقابل چشمان آنها میهمانانی که با پول اینها دعوت شده و از آنسوی غرب آمدهاند، کراواتها را باز میکنند تاخون به مغزشان برسد و مانند ایرانیها باهوش شوند و بعد هم در کمال تعجب این آقایان میگویند چرا ایران به تقلید از آمریکا میپردازد؟ آیا میخواهد به همین رکود و کسادی و بحران برسد؟ آیا ایران و بانکداران ایرانی میخواهند همه پولها را خرج کنند و در آخر هم مانند آمریکاییها برجهای دوقلو را منفجر کنند و به نام تروریستهای خیالی آثار و مکتوبات طلبکاران را از بین ببرند؟ و بعد هم هزینههای انباشتهی سالیان خوشگذرانی خود را بالغ بر 700 میلیارد دلار و400 میلیارد یورو از مردم آمریکا و اروپا بگیرند؟ استاد برند کنفرانس؛ علناً میگفت ایران که خود یک برند است، چرا دنبال برند دیگران میرود؟ اصول حاکم بر برند میگوید: دنبالهروی برند دیگران و تقلید از دیگران سقف دارد و مقلد هیچگاه نمیتواند از مقلد خود سر باشد و به اصطلاح فیلسوف ایرانی استاد مطهری که میگفت یک روز به علامه طباطبایی گفتم میخواهم مثل تو باشم و او فرمود که من میخواستم بوعلی باشم و این شدم؛ حالا ببین تو چه میشوی! نگرانی غربیها به یک غیظ خوردن تبدیل شده است. آنها میبینند ایرانیها میخواهند همه چیز را از دستشان بقاپند! بسیاری از آنان وقتی مقالات ایرانیها را در این سمینارها گوش میدهند از آمدن و ارایهی مقاله خود خجل میشوند! یک دانشجوی دانشگاه الزهرا(س) مطالبی در کنفرانس برند ارایه داد که استاد آمریکایی مشابه آن را و در سطح بسیار نازلتری ارایه نمود! فقط چون به زبان انگلیسی ارایه شده بود، مورد توجه دعوت کنند گان قرار گرفت. آنها خود بهتر میدانند که درست است که50 برند برتر دنیا نام یک کالای ایرانی ندارد ولی همین نامهای غیر ایرانی، همه مدیران ایرانی دارد و ترس آنان از این است که مردم ایران این را بفهمند و دیگر همه چیز رو شود و امروز این نتیجه کم کم به دست میآید.
همه میدانند که بالاترین برندهای دنیا نظیر «یاهو»، «سی ان ان» و «میکروسافت»، همه در دست مدیران ایرانی است و آن خود فروختگان؛ خودآگاه یا ناخودآگاه باعث حذف نام ایران میشوند در حالیکه برند به نام نیست بلکه به عملکرد است و لذا اگر یک روزی پردهها بالارود و معلوم شود همهی جهان به دست ایرانیها اداره میشده است ولی به کام آمریکاییها بوده، بسیار روز سنگینی خواهد بود و این روز، دیر نیست.
کج فهمیها در حال افول است
کج فهمیها در حال افول است و علت آن هم روشن است زیرا ایران دارای سابقه مدیریت جهانی هفت هزار ساله است که برخی آن را بیشتر هم میدانند و لذا تجربیات او به همه چیز برتری دارد. حالا آنها به روش فرار مغزها یا در باغ سبز نشان دادن یا طمع را تحریک کردن یا خام کردن جوانان این تجربیات رایگان اخذ کرده و به نام خود مطرح میسازند. بحث دیگری است و ایرانیان روزی این را خواهند فهمید و جوانان ما روزی مجرب خواهند شد و خواهند فهمید بردن استعداد به خارج، آنهم با پول ایران حاصلی جز سرشکستگی برای خودشان ندارد زیرا دشمن که اینهمه زیرک است آنها را از دست نمیدهد تا اسرارش باقی بماند و برای اینکه اسرار فاش نشود؛ همین جوانها را مانند سنگ استنجا و یا دستمال کاغذی دور میریزد و ناگها ن میبینید جوان باهوش و استعداد و نمازخوان، معتاد میشود و خود را از بین میبرد. یعنی مغزهایی که فرار کردند، ناچار راهی بجز خود کشی و یا تخریب خود ندارند. زیرا مثلاً جوانی که پناهنده سیاسی شده؛ تصور می کند اگر به ایران برگردد کشته خواهد شد و لذا در همانجا میماند و برای اینکه بماند باید دستورات آنها را اجرا کند و چون بعد از مدتی داغی مغزش فروکش میکند، برای آنها هم مهره سوخته میشود و در راهی بنبست گیر میکند که به خیال خود نه راه پس دارد و نه پیش. نه وجدانش راضی میشود به هموطنانش خیانت کند و اسرار کشورش را بیش از این در دست دشمن بگذارد. اما بالاخره روزی این غبارها کنار خواهد رفت و معلوم خواهد شد که واقعاً در غرب خبری نیست. به طور مثال شنیده شده در فیلم ضد آمریکایی مجموعه دروغها، کارگردانش که علاقهی زیادی به ایرانیان داشته، از مسؤولین هنری درخواست میکند تا یک بازیگر زن به آنها معرفی کند و قصد او این بوده که در جشنواره فیلمهای ایرانی هم شرکت کند ولی بازیگر جوان براساس رویاهای پوچ خود کاری میکند که این ورود این فیلم به ایران ممنوع شود... وی با اینکه اجباری نداشته که بد حجاب یا بیحجاب ظاهر شود، به سبک هنرپیشههای خیالی دهه 1960 وارد عرصه میشود و با اینکه محتوای فیلم، افشا کنندهی چهره تروریستی آمریکاست و سعی دارد به امریکاییها بگوید که همه چیزهایی که راجع به تروریست بودن میگویند مجموعهای از دروغهاست اما مجوز ورود به ایران را پیدا نمیکند. اگر این تصور غلط نبود، شاید هم اکنون این فیلم در ایران جایزه هم میگرفت و اکران هم میشد زیرا بدحجابی یا بیحجابی اهل کتاب مانعی ندارد اما دختر مسلمان حق ندارد این کار را انجام دهد. به هر حال این اصولی است که سینمای ایران را به سینمای نجیب در دنیا بدل کرده است که حتی کارگردان امریکایی را هم علاقمند میکند ولی کج فهمی باعث میشود که این امر به یک دلیل بسیار ساده و نقص اصول اولیه سینمای ایران، شانس خود را از حضور علنی درایران از دست بدهد. ممکن است که مانند فیلمهای سنتوری یا حتی مارمولک در سطح وسیعی هم پخش شود ولی این خواسته کارگردانان و دستاندرکاران آنها نبوده است.
تداوم جهانیسازی
گرچه اروپا و آمریکا با طرح مسایل فوق و اپوزیسیون خیالی از یکسو و سرقت طرحهای ایرانی مدتی توانسته سروری جهان را داشته باشد؛ ولی به مرور این نقشهها رو میشود و معلوم میشود ایران و ایرانی نه تنها آزادیخواه هستند بلکه از ابتدا بودهاند و بعدها هم آزادیخواه باقی خواهند بود برخلاف اعراب و چینیها و اروپاییها که همه جا آثار بردگی و بت پرستی آنان آشکار است، در آثار تخت جمشید نه کسی برای کسی خم شده نه کسی سوار براسب است و نه کسی بر کسی خشم گرفته. منشور و کتیبههای ایرانیان پر است از نام خدا و مهربانی و برابری و برادری و جهان هرچه بیشتر به سوی آزادی واقعی حرکت کند، قدر ایران را بهتر خواهد شناخت. تنها درعصر تاریکی و ظلمات و زور و ترس بمب اتم و موشک و قدارهبندی است که ایران خوار و ذلیل میشود زیرا فقط این یکی را بلد نیست! ایرانیها ذاتاً دشمن دوست هستند! آنها از اینکه اروپاییها یک روز ناراحت شوند، حاضرند تاریخ خود را هم به فراموشی بسپارند... اما دشمن است که مکر او پایان میپذیرد.
وقتی دروغها و مکرها و فریبها پایان پذیرفت؛ آن وقت چهرهی نورانی ایرانیان به جهان معرفی میشود. حضرت ابراهیم (ع) یک ایرانی بوده است و همانطور که میدانیم به دستور خدا اسماعیل فرزندش را به عربستان میبرد و اسحق فرزند دیگرش را به فلسطین. یعنی بنیاسراییل در واقع ایرانی بودند! و به خاطر همین هم کورش آنها را آزاد میکند. بنیاسماعیل هم ایرانی بودند و به همین خاطر ایرانیان بهتر از اعراب دین فرزندان او را پذیرفتند. ما شاهدیم که کسی که فقط دو پشت او در تهران بوده خود را تهرانی اصیل میداند ولی به کسانی که جد اندر جد ایرانیاند، سخنان دیگری میگویند! و این است که جهانیسازی در ذات ایرانیان بوده است هر چند مدتی اروپا یا آمریکا و یا اعراب و چین و روسیه و حتی هند خود را قطب جهان معرفی کردند و برخی احمقهای داخلی هم به آنان کمک کردند. اینها چندان احمق هستند که در توازن جهانی حاضرند نامی از مالزی و کره ببرند ولی نامی از ایران و ایرانی نبرند و ادعا هم بکنند که ایرانی و وطنپرست هستند. آنها باید بدانند که اگر مالزی یا کره هم قطبی شدند، از صدقه سر پول نفت ایران است که کالاهای آنها را خرید و برای آنها پیشرفت ساخت. حتی چین، روسیه، امریکا، اروپا و اعراب... و دبی و شارجه و امارات و بورس نیویورک و لندن، همین امروز هم اگر پول نفت ایران نباشد؛ اثری نیست. ایران بزرگترین شریک تجاری کشورهاییست که پیشرفته محسوب میشوند! و اگر یک روز از آنها کالا نخرد، آنها به گدایی میافتند