От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

خصوصی سازی در ورزش، از شعار تا عمل (183)

این‌که یک کشوری مثل قطر هفت تا استادیوم آزادی داشته باشد ولی ایران فقط یکی آن هم از سال‌ها پیش، جای سؤال است که چه عواملی باعث اینهمه تفاوت شده است؟ یکی از بستگان که به تازگی به رحمت خدارفته، سال‌ها معمار بود و مخصوصاً در استادیوم آزادی اوستایی بوده برای خودش. او در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی می‌گفت کار ما این است که تمام دیوارها و درزهای استادیوم را زیر نظر داشته باشیم. آنها را معمولاً با اشعه ایکس عکسبرداری می‌کردند تا اگر شکافی یا پوسیدگی‌ای وجود دارد، سریعاً مشخص شود وسپس ما برای تزریق سیمان و بتون می‌رفتیم و آن را محکم و استوار می‌کردیم! این کارها از آن موقع بوده و الآن اطلاعی نداریم که آیا این پوسید گی‌ها بیشتر شده یا خیر ولی مسلماً بیشتر شده ولی هنوز از آن استفاده می‌شود. استادیوم صدهزار نفری آزادی قبلاً برای بازی‌های المپیک که درتهران برگزار می‌شد؛ ساخته شده، دهکده المپیک وهتل المپیک هم بوده مانند همین کاری که اکنون کشور چین برای المپیک 2008 انجام می‌دهد و استادیوم ده هزار نفری شهید شیرودی هم که به امجدیه معروف بوده وسالیان سال از عمر آن می‌گذرد.

عوامل بی‌توجهی

یکی از عواملی که باعث عدم توجه به این زیرساخت‌ها می‌شود، جوّ ضد اجتماعی حاکم برآنهاست. ما شاهد هستیم بعدازهر مسابقه، اتوبوس‌ها به آتش کشیده ‌شده و تخریب اماکن حتی به داخل شهر کشیده می‌شود. این است که مسؤولان تصور می‌کنند اگر جمعیت همانند اینها در جاهای دیگر هم جمع شوند، همین سرنوشت درانتظار آن مکان‌هاست و این انتظار آنان و تصورشان دور از ذهن نیست زیرا سلطان فوتبال همچنان به دنبال سلطنت است و ژنرال‌های آن به دنبال اخذ ستاره‌های بیشتر بردوششان هستند. آنها سعی می‌کنند از فوتبال و ورزش، یک جزیره امن وتافته‌ی جدا بافته از هنجارهای اجتماعیِ روز ایران بسازند. آنها ترجیح می‌دهند زیر سلطه‌ی سلطان فوتبال جهان به نام فیفا باشند ولی در مقابل دولت ومردم ایران سرخم نکنند. غریبه دوستی، بیماری عصر گذشته هنوز از این افراد دست نکشیده و همچنان یک مربی دست چندم خارجی را ترجیح می‌دهند و دست از لجاجت خود برنمی‌دارند و هر روز بحران جدیدی ایجاد می‌کنند تا همچون اسلافشان ثابت کنند ایرانی باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شود.
دلیل دوم این مسایل این است که ایرانی‌ها را قابل نمی‌دانند! ساخت سدهای عظیم و فرستادن ماهواره کاوشگر به فضا و پیروزی در مسأله‌ی هسته‌ای برای آنها یک دروغ است. هر پیشرفتی از ایران را به تحجر معنی می‌کنند و هر مقاومتی را به عقب‌گردی و ارتجاع تفسیر می‌نمایند. آیا ساختن یک استادیوم از ساخت این همه سد در سراسر کشور به دست متخصصان ایرانی سخت‌تر است؟ در حالی‌که این دستور فیفاست که دست اندرکاران ایرانی را به دلیل دولتی بودن از ورزش منع کنند. ولی دُم خروس از آنجا پیداست که ضمن شعار خصوصی‌سازیِ ورزش، خواستار کمک‌های بلاعوض بیشتر دولت هستند! در واقع همان سیاست ضد ایرانی که امکانات ایرانی را می‌خواهد، ولی نام آن را نمی‌خواهد! دولت پول بدهد و امکانات ایجاد کند، ولی مدیریت را به آنها تحویل نماید. اگر آنها مدیران خوبی هستند، بدون کمک دولت استادیوم بسازند و بدون کمک دولت فوتبال را حرفه‌ای کنند... مگر کسی با ساخت استادیوم یا سرمایه‌گذاری در ورزش مخالف است؟ همه شعار فیفاچی‌ها برای این است که هزینه‌هارا دولت بدهد و آقایی را اینان بکنند. خرج که از جیب مهمان بود حاتم طایی شدن آسان بود! اصطلاح خالی‌بندی هم مصداق همین است با جیب خالی، پز عالی می‌دهند. می‌گویند ورزش را به بخش خصوصی بدهید، ولی یک ریال هم از سرمایه‌گذار نگیرید. می‌توان به جرأت گفت که اصلاً شعار خصوصی‌سازی آقایان راهی برای دوشیدن بیشتر دولت است! مثل همین خصوصی‌سازی که برخی‌ها درمورد سهام می‌گویند: دولت سهام را ارزان بگوید ومعادل آن هم وام بدهد! یعنی آقایان با هیچ و پوچ صا حب کارخانه شوند و از محل سود کارخانه اقساط را آیا بدهند یا ندهند.
وقتی دولت بودجه می‌دهد، مکان می‌سازد و هزینه را می‌پردازد، این خیانت به ملت است که مدیریت آن را به دیگران بدهد چرا که مردم دولت را امین خود می‌دانند و مالیات می‌دهند و یا اجازه خرج پول نفت را می‌دهند تا تحت مدیریت خودش باشد نه این‌که یک عده‌ای نوکیسه بیایند و با سفته بازی به نام خصوصی‌سازی، همه هستی دولت را بالابکشند. اختلاس، رشوه و حیف و میل کردن بیت‌المال همین است که آنها با نام زیبای خصوصی‌سازی می‌خواهند عمل کنند. درحالی‌که خصوصی‌سازیِ واقعی برعکس این است. یک سرمایه‌گذار واقعی کسی است که بیاید یک استادیوم دویست هزار نفری بسازد و هدیه کند به دولت! نه این‌که بیت‌المال را به نام خودش بکند و اسمش را بگذارد خصوصی‌سازی. در دیگر کشورها هم همین است. همه‌ی استادیوم‌ها را بخش خصوصی می‌سازد و زیر نظر دولت و یا هماهنگ با سیاست‌های دولتِ خود، مدیریت می‌کند. اگر رییس‌جمهور امریکا دستور دهد که با فلان کشور قطع رابطه کنید کدام بخش خصوصی است که سرپیچی کند؟ در حالی‌که سرمایه‌گذاران بخش ورزش یا حتی بخش‌های دیگر به دنبال عکس قضیه هستند یعنی دنبال آن هستند تا از دستورات رییس‌جمهور و معاون ایشان فرار کنند و در عین حال اسمش را بگذارند خصوصی‌سازی و این بازی موش وگربه، به خاطر این است که دستورها از خارج برای آنها می‌رسد و این امر بسیار ساده و روشنی است که مردم می‌فهمند ولی خود آنها مانند کبک سرشان را زیر برف کرده‌اند و می‌گویند برف کو!
در یکی از تحقیقاتی که در باشگاه فرهنگیان توسط یکی از فرهنگیان ارایه شد این مطلب خیلی واضح بود. وی که از خطه مازندران و در همایش علمی فرهنگیان بسیجی مقاله خودرا تحت عنوان ناتوی فرهنگی ارایه می‌داد، ثابت کرد که دانشگاه‌های مهم آمریکا از برکلی و نیویورک و ماساچوست گرفته تا هاوایی و غیره همه مستقیماً تحت نفوذ سیا اداره می‌شوند و لذا تئوری‌های خصوصی‌سازی یا اقتصاد آزادی که تحصیلکردگان این دانشگاه‌ها در ایران ارایه می‌دهند، دقیقاً درراستای اهداف سازمان سیا است و برعکسِ تئوری‌های اصلی اقتصادی است. ما می‌بینیم که دلار درهمه جا دچار کاهش ارزش است ولی 30 سال است که این تئوریسین‌های اقتصادی نگذاشته‌اند دلار از آن طاقچه بالای مقدس پایین بیاید. همین امروز هم اگر دولت بدون توجه به نظریه‌ی آنان، نرخ دلار را کاهش دهد با ارزانی در همه چیز مواجه خواهد شد و همه را خوشحال خواهد کرد زیرا مردم ایران همه چیز حتی حقوق خود را با دلار می‌سنجند و تا هنگامی‌که این عمودِ خیمه‌ی گرانی سرخم نمی‌کند، گرانی هم بیداد می‌کند.
کافی است که دولت در بازار دلار را 600 تومان بفروشد، آن ‌وقت می‌بینید همه چیز ارزان می‌شود چون دلار در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. حتی کارمندان هم احساس خواهند کرد بدون این‌که حقوقشان اضافه شود دارای سطح درآمدی بالایی شده‌اند. اگر حقوق کارمندی که بادلار نهصد تومان حساب می‌شود، با دلار ششصد تومان حساب شود؛30 درصد خود را کارآمدتر می‌داند و بالطبع سرمایه‌گذاری در طرح‌های عمرانی و ورزشی هم سیر صعودی خود را طی خواهد کرد چرا که هر روز نرخ دلار کاهش می‌یابد.
دلیل سومِ عدم توجه به ساخت ورزشگاه‌ها، این است که می‌گویند همین‌هایی که ساخته شده استفاده نمی‌شود! ما شاهد هستیم که استادیوم‌های بیشماری مخصوصاً در سال‌های اخیر ساخته شده‌اند و زمین‌های شهری زیادی به عنوان ورزشگاه یا زمین ورزشی بر دوش دولت هزینه بار کرده‌اند ولی آیا استقبال هم می‌شود؟ همین استادیوم آزادی فقط برای شلوغ کاری‌ها به درد می‌خورد و الّا در طول سال با تمام بازی‌هایی که درآن انجام می‌شود، پرنده هم پر نمی‌زند. یعنی اگر شلوغ کاری را از تماشاگرنماها بگیرند، کسی برای تماشای فوتبال نمی‌آید. آنها می‌آیند تا به قول خودشان حال بکنند و یک حالی هم به دولت بدهند! یعنی چند تا چیز میز بشکنند و آتش بازی راه بیاندازند. پس چرا برای تماشای بقیه بازی‌های سرخ یا آبی نمی‌روند؟ استدلال این آقایان هم این است که اگر تماشاگرها حرفه‌ای بودند و فقط برای تماشای فوتبال می‌آمدند و هدف دیگری نداشتند، خود به خود ورزش خصوصی می‌شد. وقتی یک باشگاه، تماشاگر حرفه‌ای داشته باشد یعنی درآمد دارد و نیازی به سوبسید و یارانه‌ها پیدا نمی‌کند.
دلیل مهم دیگری که عدم بهره‌وری یا عدم امکان خصوصی‌سازی در ورزش ر ابیشتر می‌کند، مسایل شرعی و قانونی است. در غرب یا شرق که ورزش مثلاً اهمیت دارد، برای قمار بازی و شرط‌بندی و ناجوانمردی‌های آن است که همه‌ی اینها در شرع مقدس اسلام حرام است. شرط‌بندی بزرگ‌ترین منبع درآمد ورزش جهان است و اصلاً اگر شرط‌بندی نباشد؛ ورزش، حرفه‌ای محسوب نمی‌شود. در مسابقات اگر حریف را با روش‌های غیر ورزشی از میدان بدر نکنند، اصلاً ورزش و مسابقات برگزار نمی‌شود. تمام مزه بازی در غرب این است که از روش‌های ناجوانمردانه‌ی بیشتری استفاده شود. در راگبی با کاراته به جان هم بیافتند. در فوتبال جودو به کار ببرند و در رالی به اسقاط ماشین‌ها و دوچرخه‌های یکدیگر فکر کنند و در مسابقات دو به دوپینگ و غیره بیاندیشند.
کدام ورزشکار خارجی است که بدون صرف مشروبات الکلی و دیگر مواد نیروزا در مکان ورزش حاضر شود؟ مگر نفس واقعی هر ورزشکار تا کجا او را یاری می‌دهد؟ این‌که می‌گویند تیم فوتبال ایران نفس کم می‌آورد ولی آنها تا دقیقه نود یکنواخت بازی می‌کنند، برای شرایط عادی بدنی نیست. یک راننده ماشین هم همین است و به صورت عادی باید هرچند وقت یکبار استراحت کند، ولی وقتی یک کله به قول خودشان می‌راند باید کله‌اش گرم باشد! تا خوابش نبرد. بزرگ‌ترین آفت خصوصی‌سازی در جهان، علاوه بر مطالب فوق، مسأله‌ی رباخواری است. یعنی مردم همیشه گول شیطان را می‌خورند که وعده فقر و بدبختی می‌دهد (الشیطان یعدکم الفقر ویأمرکم بالفحشا...) ولی به حرف خدا که وعده خوشبختی می‌دهد، بدبین هستند! می‌گویند وقتی گوشت تمیزی جلوی گربه بیاندازند، از خوردن آن لذت نمی‌برد بلکه آن را خاک‌مالی می‌کند و بعد می‌خورد! ربا خواری همین است. آمارها نشان می‌دهد از روزی که دولت تصمیم گرفته بهره‌ها را کم کند، بانک‌های خصوصی افزایش یافته و بانکهای دولتی هم چه به لحاظ کمی وکیفی رشد داشته‌اند و به اصطلاح چاق‌تر شدند. در واقع سود کمتر، برکت بیشتری داده است. یعنی آنها به جای فکر کردن به معادلات پیچیده‌ی بهره در جهت کارآیی قدم برداشتند. درحالی‌که عده‌ای فکر می‌کنند وضع بدتر شده است! و لذا تجارت پاک یعنی به دور از قماربازی و رشوه‌خواری و حرام‌کاری هم ممکن است و هم برکت هم دارد.
برکت چیست؟ از امام جعفر صادق (ع) این سؤال را نمودند. ایشان فرمودند: مثل فذق گوسفند است با شگ. گوسفند سالی یک بار زاد و ولد می‌کند ولی همین یک بره داشتن باعث شده است که گله‌های فراوانی تشکیل شود و مردم از گوشت و پوست و شیر و حتی سرگین آن استفاده کنند. درحالی‌که سگ سالی دوبار و هر بار تا هفت توله می‌زاید ولی هیچ نفعی برای دیگران ندارد و گاه خودش توله‌های خود را می‌خورد و این مفهوم یربی الصدقات است. یعنی خداوند در حلال برکت قرار داده و در حرام نداده است. اما شیطان انسان را وسوسه‌ی عکس می‌کند. می‌گویند شخصی بیمار بود. پزشکی وی را به خوردن شراب تجویز کرد، نزد امام موسی کاظم (ع) رفت. ایشان فرمود: خداوند درحرام شفا قرار نداده است. یعنی چیزی را که خدا حرام کرده، اشخاص نادان ولو معنون حق ندارند حلال و جایز بشمارند و از پیش خود ادعایی برای درمان دردها بسازند. ربا و حرام‌خواری، آفت خصوصی‌سازی است و نباید تصور کرد با بورس بازی و سفته بازی و حرام و حلال کردن، می‌توان به پیشرفت صنعتی و عمرانی رسید.