عید نوروز، موتور محرک اقتصاد ایران است و همین امر باعث شده در همه شرایط جهانی، دارای تورم باشیم. در حالیکه اقتصاد جهان در عصر حاضر بیش از صد درصد رکود را تجربه کرده است، ایران هرگز چیزی به نام رکود نداشته است و مسؤولان ایران تورم را بر رکود ترجیح میدهند. رییسکل بانک مرکزی رسماً به این موضوع اعتراف کرده است. اینکه تورم خوب است یا رکود، بحث این مقاله نیست، اما اقتصاد ایران بعد از انقلاب اسلامی دائماً تورمی بوده است و هرگاه این تورم کم شده است و کمکی بوده تا به اشتغال ضربه وارد شود، تزریق تورم صورت میگرفته است. مثلاً در حال حاضر مسکن دچار رکود شده است و ممکن است این رکود حتی به مسکن مهر هم کشیده شود، یعنی وقتی خانهای خرید و فروش نمیشود، ارزان و گران بودن مهم نیست. برای یک تاجر یا کاسب هم گران و ارزان شدن مهم نیست، بلکه گردش کالا مهم است؛ زیرا اگر گردش کالا باشد، بالاخره درصدی هم به عنوان سود به کسی که کار تجارت آن است، میرسد ولی اگر خرید و فروش نباشد، بالاترین سودها هم حاصل نمیشود. در همینجا نقش عید نوروز تحلیل میشود. مردم به ناچار و برای آبروی! خود ناچارند که خرید کنند. در همه ابعاد خرید انجام میشود؛ از لباس نو تا خانه نو و ماشین نو! لباسهای کهنه یا دست دوم نیز همینطور است، حراجیهای خانگی، سادهترین روشها است؛ یعنی شب عید (دو ماه مانده به عید) همه مردم در تکاپو هستند تا همه وسایل خود را نو کنند، زیرا به اعتقاد آنها کهنهها باید با سال کهنه برود و سال نو باید با وسایل نو شروع شود و همین امر یعنی گردش کالا، باعث بالا رفتن قیمتها و ایجاد اشتغال میشود و اقتصاد ایران را به حرکت در میآورد.
«تولیدگرایی؛ پیام نوروز»
عید نوروز در ایران پیام مهمی دارد و آن تولیدگرایی و خوداتکایی ایرانیان است. رسوم سنتی عید نوروز مبتنی بر استفاده از تولیدات داخلی است؛ یعنی هیچگاه مردم تشویق نمیشوند برای سال نو کالای خارجی خریداری نمایند. سنت «هفتسین» از یک نمونه مهم آن است. همه میوهها و خوراکیهای استفاده شده، بومی منطقه است. سیب سرخ، سنجد، سمنو، سیر و ... همه چیزهایی است که در ایران وجود دارد. گرچه کوششهای فراوانی انجام شد تا این رسم از بین برود و یا با خارجی کردن آن را بیخاصیت نمایند. مثلاً «ساعت» به عنوان یک سین محسوب میشود و یا وسایل تولیدشده خارجی خریداری شود، اما مردم به طور طبیعی چنین کاری را انجام ندادهاند. خرید لباس هم همینطور است. پدر و مادرها دست کودکان خود را میگیرند و آنها را به بازار لباس میبرند و آنقدر مغازهها را میچرخند تا خسته شوند. گاه به قدری سؤال و جواب میکنند که کودکان تعجب میکنند و یا با اعلام خستگی خواستار پایان آن میشوند، ولی همه اینها به خاطر آن است که معلومات خود را برای شرکت در مناقصات خرید لباس افزایش دهند. بقدری اطلاعات آنها کافی است که بعضاً خود تولیدکنندگان را به تعجب میاندازند. و اینطور است که درخریدهای خود ضرر نمیکنند. در واقع خرید در ایران و تجارت به طور کلی با مفهوم خارجی آن کاملاً متفاوت است و رفتار مصرف کننده، کاملاً منطقی است. در کشورهای دیگر ممکن است تجارت یک نیاز باشد ولی در ایران یک منطق است. مردم با عقل خود به خرید میروند و آن را یک عبادت میدانند. «کاسب» حبیب خداست و کسی که روزی حلال به دست آورد، مانند مجاهد راه خداست زیرا فریب دادن مردم و کسب درآمد که غالباً مبانی تجاری و اصول بازرگانی غربی را تشکیل میدهد، از نظر اسلام و مردم با فرهنگ ایران یک امر مذموم است. در ایران به جای ارقام بالا به ارقام با برکت سود میاندیشند.
نوروز و اشتغال کامل
مطالعه تئوریهای اقتصادی معاصر نشان میدهد که بالا بردن مصرف یا افزایش مصرفگرایی یکی از راههای اشتغال کامل است. وقتی مردم مسکن نخرند، کسی مسکن نمیسازد و ساخت و ساز متوقف میشود لذا باید کاری کرد که مردم مسکن بخرند و همینطور کلیه وسایل زندگی، باید مصرف شود تا تولید گردد. لذا تبلیغات وسیعی باید صورت بگیرد تا مردم مصرف کنند و بر اثر مصرف مردم گردش کالا آغاز شده و نهایتاً اشتغال ایجاد شود و طبیعی است که تورم به وجود میآید؛ زیرا تولید اگر به میزان فروش باشد، سودی حاصل نمیشود و کسی برای نداشتن سود کار نمیکند؛ پس باید مبلغی بر روی تولید افزوده شود و این مبلغ همان تورم است و این تورم باعث اشتغال میشود. اما اقتصاددانان مخصوصاً کینز که این پیشنهاد را داده است و در دولت کندی در آمریکا، مردم تشویق به خرید مسکن و مایحتاج شدند، دولت به آنان وام میداد تا همه چیز را قسطی خریداری کنند. خرید قسطی ماشین، خانه، وسایل و لوازم خانگی، راه را برای مصرف بیشتر باز کرد و نهایتاً تورم را ایجاد نمود، اما آنها تورم را پوشاندند: تورم در کسری بودجه دولت مخفی شد، یعنی دولت از محل درآمدی که نداشت، به بانکها دستور میداد وام پرداخت نمایند و مردم از محل درآمدهایی که نداشتند، قسط و بهره وام را پرداخت مینمودند؛ لذا اشتغال بیشتر میشد. مردم صبح تا شب کار میکردند تا قسطها را بپردازند! خانه قسطی، ماشین قسطی و لوازم قسطی؛ کودکان به مهدکودکها سپرده میشدند و پدر و مادرها به سر کار میرفتند و فقط برای رفع خستگی به خانه میآمدند و این بود که عمر نوین اقتصاد در جهان ساخته شد. عصر ماشین، عصر از خود بیخبری و عصر مصرفگرایی و عصر اشتغال بالاتر از کمال.
سالم بودن چرخه اقتصاد
چرخه اقتصاد در غرب چون سالم نبود، بالاخره جای خود را نشان داد و بار را بر زمین گذاشت و بحران آغاز شد. مردم از مصرف خسته شدند و قید خانه قسطی را زدند و آن را به بانکها پس دادند، ماشینها را در قبرستانهای ماشین رها کردند و اعلام ورشکستگی کردند و گواهی بی خانمانی گرفتند و نام خود را در زمره بیکاران ثبت کردند تا از تعقیب بانکها در امان باشند؛ اما در ایران اینطور نشد. نوروز باستانی چیز تازهای نبود و مردم به زور برای افزایش مصرف دعوت نشده بودند. آنها نه تنها سالی یک بار، بلکه تصمیم داشتند هر شش ماه یک بار و شاید هر فصل یک بار لباس عوض کنند؛ برای همین منظور فروشگاههای زنجیرهای در اول پاییز به بهانه شروع مدارس، مانند شب عید به عرضه مایحتاج اقدام کردند. مردم کمی جلوتر رفتند، آنها حتی برای هر فصل جداگانه خرید نمودند و این بازار مصرف داغ بود که تولید و تقاضای تولید را بالا برد. کشورهای همسایه و حتی کشورهای دورتر در این بازار مکاره شرکت کردند، بازار دبی از بازار تهران بیشتر رونق یافت؛ عید که میشد حتی آمریکا و اروپا پر از ایرانیها میشد که پولهای خود را جمع کرده بودند و پشت در سفارتخانهها میایستادند تا بروند و رونق اقتصادی را به آنها اعلام کنند. امسال با اینکه در جهان رکود اقتصادی است و اقتصاددانان با ترس و لرز اعلام میکنند که پسلرزههای بحران به ایران هم میرسد، اما مردم به خرید خود ادامه میدهند و بازار شب عید هیچ تکانی نخورده و فرقی با سالهای قبل نکرده است. همه ساله یک سناریوی تکراری: همه میگویند نداریم، ولی میخرند. همه میگویند شب عید گرانی است، ولی سفره هفت سین به راه است و شیرینی و دید و بازدید دور از تورم و بیکاری همچنان میتازد و این است که نوروز همه را به خود میخواند. نه فقط حوزه تمدنی ایران این نوروز باستانی را حس میکنند، بلکه همه جهان میبیند که چگونه ایرانیها در سراسر جهان نوروز را جشن میگیرند.
مبلمان شهری، اداری و منزل هر کدام عرصه وسیعی از تولید و اشتغال هستند؛ پارکها نیاز به تخت، صندلی، میز و حتی میز شطرنج دارند. اسباببازی کودکان و محوطه ورزش بزرگسالان، همه بر اساس نیاز جامعه در حال رشد است؛ همانند همین امر برای یک محیط اداری، ما نیازمند صندلی، میز و امکاناتی نظیر فایل، کمد و امثال آن هستیم؛ در منزل نیز این امور مورد نیاز است.
حداقل یک میز نهارخوری با چند صندلی، کاناپه، مبلهای تک نفره و عسلی، کمد و بوفه چیزهایی است که انتها ندارد؛ به خصوص اینکه در ایران، به علت وجود نوروز، عمر تمامی این تجهیزات یک سال بیشتر نیست و کسی که یک عید را با مبلمان گذرانده، عید بعدی را نمیتواند با همان بگذراند؛ اگر آنها را دور نریزد، حداقل آن را به حراج میگذارد؛ حراج در واقع یک مزایده است. مزایده وسایل دست دوم که اغلب آن مبلمان میباشد، زیرا دکوراسیون داخلی منزل بسیار مهم است. همه کوششها و فعالیتهای انسان برای داشتن منزلی خوب و با دکوراسیون عالی است. اگر یک عمر زحمت بکشد، ناراضی نیست که آن را بدهد و یک دست مبلمان و یا دکوراسیون مناسبی برای منزل داشته باشد؛ زیرا ایرانیان از گذشته تخت را دوست داشتند و اکثر پادشاهان ایران بدون تخت نبودهاند و حتی آنقدر تخت مهم بوده است که پای آن هر جا گذاشته میشد و از همان ابتدا این دکوراسیون هم از همین چوب بوده است. گرچه اکنون جنس بسیاری از آنها، کائوچو یا فلز میباشد.
اولین تخت
شاید اولین تخت در تاریخ، همان تخت سلیمان باشد که متعلق به حضرت سلیمان(ع) یکی ار انبیای الهی است. البته در زمان ایشان مبلمان بسیار پیشرفته شد، در آیات قرآنی صحبت از تجهیزات وسیع و بسیار بزرگ در زمان حضرت سلیمان هستیم؛ اما شاید صندلی را بتوان به حضرت ادریس نسبت داد؛ زیرا ایشان اولین کسی بود که کلاس تشکیل داد و تدریس را آغاز کرد و کلمه ادریس نیز از ریشه همان کلمه است. در طول تاریخ کشفیات انبیای الهی به نام دیگران ثبت شد و لذا ما تخت را بیشتر برای پادشاهان میبینیم. حتی برخی از آنان برای اینکه تخت پرنده یا قالیچه پرنده معروف حضرت سلیمان را به فراموشی بسپارند و خود را صاحب آن بدانند، مرغانی را بر بالای تخت خود بستند تا با پرواز آن مرغان، تخت نیز به پرواز درآید. تدریس هم با عنوان فلاسفه، مخصوصاً در یونان غصب شد. گرچه در یونان هر معلم یک شاگرد بیشتر نداشته و روش تدریس استاد- شاگردی بوده است و لذا مثلاً سقراط یا افلاطون، بیشترین اوقات خود را با یک شاگرد میگذراندند؛ در حالیکه مثلاً در سرگذشت حضرت یعقوب میخوانیم که او همه کودکان را جمع میکرد و یکجا درس میداد. اصول آموزش انبیاء که قبل از فلاسفه بودند، بسیار پیشرفته بود، زیرا متن درس از سوی خداوند به آنان داده میشد و شاگردان چون لوح تمیزی، هرچه را میانگاشتند، فرا میگرفتند؛ در حالیکه کلاس افلاطون بر اساس تخیلات خود او و ترسیم غار وحشتناک و تاریک او بود و یا چانه قوی و سفسطه و یا به اصطلاح جدل قوی ارسطو بوده است. لذا در مورد مبلمان هم همینطور است. یکی از دلایل مهم آن آیات قرآن است که هرجا بهشت را معرفی میکند، از سرر مرفوعه یعنی تختهای بسیار زیبا و بلند یاد میکند.
اشتغال تاریخی و مطمئن
ساخت مبلمان و استفاده از چوب یک اشتغال دائمی است و هیچگاه در طول تاریخ تعطیل نشده و دچار رکود یا سستی نشده است. به قدری این اشتغال زیبا است که میبینیم انسان سرمایههای مهم زندگی خود مانند جنگلها و مراتع را قربانی این اشغال میکنند. شغل نجاری از انبیاء به مردم به ارث رسیده است و اغلب میبینیم طرحهای نوین و مورد نیاز را از سوی آنان به مردم ارایه میشده است. در زمانی این مأموریتها انجام میشده که شاید از سوی مردم این شغلها جزء مشاغل پست و غیرمقبول بوده است. مردم عادی معمولاً کارآفرینی و یا اختراع را نمیپسندند، زیرا با روال عادی زندگی آنها در تضاد است و این نخبگان هستند که اختراع میکنند و کارآفرینی ایجاد میشود و مشاغل نوین و کالاهای جدید تولید میشود. حتی شهرهای جدید همیشه با انبیاء و اولیاء آغاز میشده است. حضرت پیامبر مدینه منوره را به روش اسلامی بنا نهاد. همه انبیاء با مهاجرت در توسعه شهری نقش داشتند؛ حتی در ایجاد شهر جدید به مبلمان شهری آن هم توجه داشتند. «حنانه» ستون چوبی مشهور پیامبر است که به صدا در میآید، منبر جدیدترین نوآوری بود که حنانه را به شدت ناراحت کرد، ولی پیامبر اسلام در کنار نوآوری، احترام به گذشته و سنت را هم یادآور شد. همه اینها نشان میدهد که تخت و تولید مبلمان نه تنها نیاز بشر، بلکه راه درست زندگی کردن است. انسان ذوق سرشار خود را با ساخت اشیای چوبی به ظهور میرساند؛ چه صنایع دستی کوچک و چه صنایع بزرگ، صنایع دکوری منزل از عناصر چوبی کوچک و مبلمان شهری، از عناصر بزرگ چوبی تولید میشود، حتی اگر تولید از کائوچو یا فلز باشد، رنگآمیزی آن طوری است که تصور چوب بودن را در ذهن تداعی میکند؛ چرا که انسان با چوب مأنوستر است.
مناقصه چگونه است؟
مبلمان، زندگی همه انسانها است و لذا در همه مراحل آن مناقصه و مزایده وجود دارد. برخی خانمها عادت دارند هر هفته به بازار مبل بروند و مبلها را برانداز و قیمت آنها را مظنه کنند تا اینکه شب عید یکی از ارزانترین و باصرفهترین و زیباترین آنها را انتخاب نمایند. سؤالهای متعدد مردم از فروشندگان به قدری مهم است که سازندگان آن را منبع الهام و نوآوری میدانند. به طور مثال دستمال کاغذی در ابتدا فقط برای پاک کردن گریم هنرمندان سیرک طراحی میشد، ولی استفاده مردم از آن در مراکز و مصارف دیگر خود به خود نوآوری ایجاد کرد، تا جاییکه امروزه دستمال کاغذی در تمام مراحل زندگی و کار انسان حضور دارد و چوب نیز تا موقعی که در جنگل است، نهایتاً دستخوش آتش میشود، اما زمانی که تبدیل به کالا و لوازم مصرفی میشود، با حضور مردم برای خرید و فروش آن، سوالات آنان در غالب مناقصه و مزایده مطرح میشود. بدیهی است که مزایده در هنگام فروش است و مناقصه در موقع خرید؛ لذا یک خانم خانهدار موقعی که برای خرید مراجعه میکند، به دنبال قیمت کم و کیفیت بالا است، ولی وقتی همان مبلمان خود را به حراج میگذارد، به دنبال قیمت بالاست؛ یعنی مبلمان دست دوم خود را به بالاترین قیمت پیشنهادی میفروشد. در سطح بینالمللی نیز همین طور است. مردم در خرید مبلمان ممکن است فراموش کنند که آیا تولید داخل است یا خارج، آنها به کیفیت و قیمت میاندیشند و وقتی گفته میشود مثلاً فلان مبلمان «ترک» است، یعنی از ترکیه آمده است. اگر ذهنیت خریدار نسبت به تولیدات ترک کیفیت بهتر را تداعی کند، او ترجیح میدهد آن را بخرد، اما اگر خوب نباشد، ترجیح میدهد نخرد. لذا داشتن برند یعنی محبوبیت و پیشفرض مثبت بسیار مهم است.
بحران مالی در غرب، و بهدنبال آن بحران اقتصادی آن کاری یک شبه یا یک ساله نیست، بلکه این بحران ریشه در سالهای قبل دارد که غرب سعی میکرده آن را پنهان کند. یکی از روشهای غرب برای این امر، ایجاد جنگ در خاورمیانه بوده است. با این ترفند، غرب از یکسو تسلیحات خود را به خاورمیانه و به دو طرف درگیری میفروخت و از سوی دیگر افکار عمومی خود را از بحران اقتصادی دامنگیر شده، دور میساخت. اما این امور همچون مسکن بوده و هرچند گاه یکبار باید مصرف میشد. لذا میبینم در مقاطع مختلف جنگهای کوچک و بزرگ به بهانههای مختلف به راه میافتاد. اما بالاخره خیاط در کوزه افتاد و چاقو دسته خود را برید و غرب هم در بحران خود ایجاد کرده فرو رفت.
و دنیا فهمید که جنگها همه بهانهای بیش نیست، امروز هیچکس در دنیا نیست که نداند اصلاً سلاح کشتار جمعی در عراق نبوده و شروع یک جنگ خانمانسوز علیه یک ملت با این بهانه فقط یک پوشش بوده است. یا همانطورکه یکی از اهالی فرانسه در مصاحبه با خبرگزاری واحد مرکزی خبر پاریس گفت: «اگر مقاومت مردم فلسطین در مقابل اشغالگری اسرائیل عملی تروریستی است، پس مقاومت فرانسویها هم در مقابل آلمان هیتلری تروریسم محسوب میشود». در حالیکه مقاومت در مقابل اشغالگری آلمانها برای فرانسویها و دیگر اقوام، یک افتخار است و جنگهای پارتیزانی یک غرور ملی است. چطور این کارها برای مردم اشغال شده عراق و یا ملت تحت ستم افغانستان، یا فلسطین، تروریستی محسوب میشود؟
این بود که حربه پوشش نظامی دادن به مسایل اقتصادی کند شد و نزدیک است که از کار بیافتد.
مؤسسات مالی، نقطه ضعف غرب
از دلایل عمده بحران غرب، موسسات مالی و پولی آنها Monetany System آنهاست. مؤسسات مالی و پولی غرب که در رأس آن، بانکها و بورس و بیمه قرار دارند در عملکردی نامناسب زمینههای بحران را فراهم کردهاند. این عملکرد نامناسب را با مکانیسم gap یا شکاف بینی تئوری و عملی میتوان توضیح داد.
در حالیکه صورتهای مالی، ترازنامهها و حسابهای بانکی، همه اوضاع را رو به راه و سودها را کلان نشان میدهند، عملاً هیچ سودی واقعی وجود ندارد.
به طور مثال در بانکهای ایران جوایز میلیاردی میدهند، با یک حساب سرانگشتی همه اینها دروغ بودن خود را آشکار میکند. مثلاً حدود 10 بانک دولتی و 10 بانک خصوصی داریم. هر بانک سالی دو بار و هر بار مبلغ 100 هزار میلیارد ریال یا بیشتر جایزه میدهند، با این جوایز باید تمامی ملت ایران دارای ماشین، خانه و پولهای باد آورده اهدایی بانکها باشند، زیرا حداقل 100 سال سابقه بانکداری در ایران هست و حداقل بیش از 50 سال است که جوایز پرداخت میشود.
بانکها بسیار بالاتر از این هم تبلیغ میکنند، آنها بهره تا 19 درصد به پساندازها میدهند، وام کاری پرداخت میکنند، سرمایهگذاری میکنند.
اما بهقول ایرانیها اینهمه چریدهاند پس دنبهشان کو؟ اینهمه جایزه دادهاند که چند برابر جمعیت ایران میشود. فقط یک بانک 1380، اتومبیل پروتون را در یک بار به مردم جایزه داده و دیگری (ملت) 2200 خودروی دیگر داده است، با این روش باید کارخانجات بسیاری در حال ساخت و تولید جوایز بانکها باشند، و تمامی مردم ایران صاحب اتومبیل و خانه شده باشند!
اما واقعیت این است که بانکها بدهکارترین مؤسسات مالی در ایران هستند. آنها دهها برابر سرمایه خود بابت سپردههای دیداری، به مردم بدهکارند و در مقابل میلیاردها ریال از افرادی که وام گرفتهاند طلبکارند؛ حتی این بستانکاریها هم صوری است. آنها میدانستند که این وام گیرندگان خاص هستند و قادر به بازپرداخت نیستند.
حجم نقدینگی در جهان
یکی از عوامل بحران غرب، حجم نقدینگی بالا و به عبارت دیگر انتشار دلارهای بیحساب است. میزان نقدینگی در گذشته با حجم کالا و پشتوانه آن، نسبت معینی داشت اما بحران مالی از آنجا شروع شد که این رابطه قطع شد، در حال حاضر میزان اسکناس و مسکوکات آمریکا به دلار و سنت در سراسر جهان پراکنده است، حتی در ایران ما به راحتی میبینیم که دلار از ریال بیشتر رواج دارد. این تازه کشوری است که ادعا میکند دلار را از معاملات خود حذف کرده است، حال ببینید کشورهایی که وابستگی مستقیم به آمریکا دارند چه حجم پولی دارند و چه حجمی از این پول هم در کشور آمریکاست. در واقع سیستم پولی جهان بدون پشتوانه فقط در حال چاپ اسکناس است و تمامی مشکلات خود را با چاپ جدید دلار درمان میکند.
همین امر باعث شد تا بحران، خود را، در زمان معین نشان ندهد و به صورت انباشته در انتهای راه ظاهر شود.
در ایران نیز این سیستم در زمان قبل از دولت نهم اعمال میشد، یعنی استقراض از بانکها تنها راه مبارزه با کسر بودجه و یا احتمالاً تورم بوده است.
و هنوز هم این سیستم در برخی جاها خود را نشان میدهد، مثلاً تبدیل ارز یکی از منابع درآمدی دولت محسوب میشود لذا دولت ناچار است دلارهای حاصل از درآمدهای صادرات غیرنفتی و یا نفت را در بازار آزاد به بهای بیشتر بفروشد تا درآمد بیشتری حاصل کند در حالی که این یک تسویه بینالمللی است. یعنی بازی با پول و اسکناس، گرچه بسیار شیرین ولی مشکلزاست. در واقع بیماری عصر حاضر، بیماری بازی با پول است، سیستم در واقع از دیدن پول شاد است. ولی نمیداند این پول بدون پشتوانه است، زیرا در مقابل این پول زحمتی کشیده نشده است لذا بی ارزش است و بالاخره زهر خود را میریزد و بحران مالی و پولی جهان، نتیجه پولبازیهای بزرگان اقتصاد جهانی است.
مؤسسات مالی اسلامی
به جای عملکرد بانکها و سیستمهای بورس اوراق بهادار و امثال آن و توزیع پول بدون پشتوانه، بهترین راه مبارزه با بحران غرب، ایجاد مؤسسات مالی اسلامی و اجرای سیاستهای پولی آن است. مؤسسات مالی و پولی در اسلام بسیار ساده تعریف شده، به طوریکه همه مردم آن را بفهمند. صندوق قرضالحسنه، یکی از نهادهای مالی اسلامی است که هم مردم آن را میفهمند و در ایجاد آن سهیم میشوند. این صندوق میتواند در حد یک خانوار یا فامیل، اعضای یک شرکت، کارخانه و حتی یک محله باشد یا شهر و استان، یعنی هرجا جمعیتی باشد میتواند صندوق قرضالحسنه را ایجاد نماید. مبادی و اصول حاکم بر آن هم بسیار ساده است: همه اعضا سهم میگذارند، یک نفر وام میگیرد وام را به اقساط پس میدهد، بهرهای برای اقساط نیست، برای جبران هزینهها کارمزد مختصری دریافت میشود. چون موضوع قرضالحسنه معنوی هم هست لذا افراد خیّر هم برخی از هزینهها را تقبل میکنند و یا افرادی حاضر میشوند ساعاتی از وقت خود را رایگان در اختیار آن قرار دهند. مسأله مهم در مؤسسات مالی و پولی اسلامی، واقعی بودن آن است. در اینجا وجدان بشری، غیرت دینی و آگاهی فردی و علایق اجتماهی به هم گره میخورد و نمیگذارد امری غیر واقعی ظهور پیدا کند. درواقع برخلاف بانکهای سرمایهداری که به دنبال سودهای غیرعقلانی و ناگهانی و بادآورده و با ارقام نجومی هستند در مؤسسات مالی اسلامی، همه انسانها شریک هستند و هرکس به نسبت زحمات خود از آن سود میجوید. هیچکس تمایل ندارد سود دیگری را برای خود بردارد و یا یک شبه صاحب همه چیز شود. و یا محاسبات رباخوارانه و نزولگیرانه در کار نیست. محبوبیت این سیستم در جامعه هم بسیار بالاست به طوریکه اگر بانکداران بزرگ و سرمایهداران مانع تراشی نکنند تمامی جهان و مردم آن به سرعت به چنین سیستمی پاسخ مثبت میدهند. هماکنون تنها راه نجات مردم جهان هم همین است و الّا باید هر روز منتظر کشف فساد جدیدی در سرمایهداران و کشف دروغهای تازه از بانکداران باشیم.