یکی از مشاغل پر سود و منفعت، شغلی به نام کارقاچاقکنی است. گذر همه ما به این عناصر افتاده است. اینان از قدرت روانشناسی بسیار بالا و ضریب هوشی خوبی برخوردارند. از قیافه شما میخوانند که مشکلی دارید و مانند رمالها چند کلمه مبهم به کار میبرند. ناگهان سر درد دل شما باز میشود و مشکل خود را میگویید. آنها به همان سرعت که حرف شما را میشنوند، راهحل آن را تمام و کمال عرضه میدارند و خود را تنها کسی میدانند که قادر است این کار را انجام دهد و در یک ثانیه، پسرخاله رییسجمهور یا پسردایی رییس قوهقضاییه میشوند. برخی هم عکسهایی مشترک با آقایان را همیشه همراه دارند و شما متوجه میشوید با کسی روبهرو هستید که همه دنیا مطیع او هستند! فرض کنید شما یک سرباز دارید؛ قول معافیت، قول انتقال به تهران از جمله راههای پیشنهادی آنان است. به هر حال، هر کسی یک مشکلی دارد: یکی مدرک میخواهد، ولی به دست نمیآورد، یکی شغل نیاز دارد و یکی هم ممکن است، شغل داشته باشد ولی خواستار درآمدهای کلان و وامهای بزرگ میلیاردی باشد. همهی اینها مسائلی است که مورد توجه کارچاقکنها است و البته هرکدام از آنها تخصصیتر باشند، بهتر عمل میکنند ولی اگر عمومی باشند، میتوانند در همه جا حضور داشته باشند. ابزار مورد نیاز یک کارچاقکن، بسیار کم و ارزان است: یک زبان چرخنده! و یک فیلم و کاغذ و البته اگر چند عکس یا کارت در جیب خود داشته باشند، بهتر است. کارچاقکن حتی احتیاجی به دفتر یا اتاق و تلفن ندارد. میتواند همه دفاتر و یا اتاقها و تلفنها را به نام خودش معرفی کند. از شما دعوت میکند برای جلسه گذاشتن به یک دفتر شیک در بالای شهر بروید. کافی است یک ساعت یا چند دقیقه زودتر برسید؛ آنگاه میفهمید کسی آنها را نمیشناسد! ولی اگر دیرتر برسید، او به عنوان دوست یا مهمان میآید و با صاحب ملک آنجا صحبت میکند و میگوید که من با دوستم اینجا قرار ملاقات دارم! و از او اجازه میگیرد تا پشت میز بنشیند و با شما قرارداد امضاء کند. به قول یکی از معلمان ما، اگر میخواهید در همه شهرها، خانه داشته باشد، مغازه داشته باشید، یک راهش این است که آنها را بخرید، ولی این بسیار دستنیافتنی و مشکل است. اما راه آسانتر این است که در هر شهر یا خیابان یا محله، یک دوست داشته باشید! اخلاق خوش شما باعث میشود که دوست شما، خانه و مغازه را در اختیار شما بگذارد و شما همه جا، هم صاحب خانه میشوید، هم صاحب مغازه. کارقاچاقکن هم از این نکته استفاده میکند. لذا میبینیم به راحتی نزد رییس دیوان عالی کشور، دفتر ریاستجمهوری و بسیاری از مکانها که برای برخی رؤیاست، میرود. زیرا او به رمز و راز دوستی پی برده و کافی است با رییس دفتر یا آبدارچی یک اداره، دوست شود. به راحتی میتواند رفت و آمد کند. برخی کارچاقکنها فراتر از دوستی، به شراکت هم روی میآورند. مثلاً با یک آبدارچی یا رییس دفتر به توافق میرسند که هرکس را آوردند و مدتی در آنجا پذیرایی شد، مبلغی پول یا هدیهای به آبدارچی بدهند.
البه غیر از هبه یا هدیه، عدهای بالاتر هم میروند! آنها پیشنهاد رشوه یا حقالعمل هم میدهند. اختلاس و ارتشاء در اول کار بسیار ساده و شیرین است؛ وقتی شما مسؤول یک اداره هستید، پول زیادی در اختیار شماست. اما شما تصور میکنید که این پول برای خود شماست و آن را خرج میکنید، زیرا حداکثر این است که اگر از خود شما خواستند، عین پول را جایش میگذارید و یا اگر نداشتید، از حقوق شما کسر میشود. اما بعداً شما میبینید حقوق شما کفایت نمیدهد. از این زمان، توجیه شروع میشود: هزینههای خود را به عنوان هزینههای اداری جا میزنید، ایاب و ذهاب، نهار خوردن در زمان مأموریت، دعوت از مهمانها، پذیرایی از آنها و هزینه سفر، کمکم در ارقام هزینه دولتی یا شرکتی وارد میشود. کار به جایی میرسد که از شرکت بهینهسازی مصرف یا دانشگاه آزاد اسلامی، مبالغ هنگفتی به خارج از آن منتقل میشود و یا شبیه این کارها که در همه جا انجام میشود.
کارچاقکنها دارای انواع مختلفی هستند!
کارچاقکنها به وسعت بشری قابل تقسیم هستند و حداقل آن به شرح زیر است:
1. کارچاقکنهای قانونی و غیر قانونی
2. کارچاقکنهای عمومی و خصوصی
3. کارچاقکنهای اطو کشیده و ساده
4. کارچاقکنهای میلیاردی و ارزانقیمت
به طور مثال برخی از کارچاقکنها فقط دنبال ارقام نجومی هستند. آنها میگویند که ما میتوانیم وام میلیاردی جور کنیم و 10% یا 5% آن را کارمزد میگیریم!
طرف کارخانه دارد، ولی نقدینگی ندارد. اینان با آشنایی مختصر با روشهای بانکداری، براساس سند او میلیاردها ریال وام میگیرند و کارخانهدار هم خوشحال که توانسته نقدینگی به دست آورد. اما این عمل چند نکته دارد: اول اینکه معمولاً این وامها جور نمیشود ولی حقالعملها پرداخت میشود! یعنی شخصی که کارچاقکن است، با چربزبانی در ابتدای کار مبلغ کلانی میگیرد و خرج میکند و رسید هم نمیدهد. وقتی وام جور نشد، باز تقاضای مبلغ بیشتری میکند. وامگیرنده از آن امتناع میکند و کار در همانجا میماند! و چون رسید هم نیست، این پول حیف و میل میشود.
در بسیاری از مواقع هم اسناد، گروکشی میشود و اگر چنانچه کار به جاهای باریک بکشد، ناگهان شخص کارچاقکن نیست و نابود میشود و هرچه به دنبالش میروند، پیدایش نمیکنند. به هر حال وام، در یکی از پروسهها متوقف میشود.
عدهای هم کارچاقکن قانونی هستند. یعنی میگویند که زندانیها را آزاد میکنند و یا املاک را مسترد میکنند. این امر به خصوص بعد از انقلاب اسلامی بسیار شایع شد. بسیاری از افراد، در دوران انقلاب اسلامی ترسیدند و فرار کردند و اموال خود را رها نمودند، عدهای هم اعدام شدند و اموالشان مصادره شد یا محکوم شدند. لذا تعدادی از اعضای دادستانی یا دادگاهها به فکر افتادند از این موضوع استفاده کنند و اغلب هم به نتیجه میرسیدند. یعنی اموالی که به موجب قانون مصادره میشد، توسط کارچاقکنها به صاحبانش برگردانده میشد و یا خیلی از کسانی که به دلیل موادمخدر دستگیر میشدند، شبانه با پول و وعده و وعید این کارچاقکنها آزاد میشدند. حتی کار به جایی میرسید که عدهای را مخصوصاً زندانی و تهدید به مصادره اموال میکردند تا بتوانند مانع این کار شوند و پولی از ثروتمندان بگیرند!
بسیاری از بازنشستگان و اخراجی دادگاهها یا ادارات دولتی، تجربیات خود را به میدان آوردند تا تخلفات قانونی را بپوشانند و خود را صاحب ملک و املاک میکردند. در همین جریانات اخیر، شاهد خواهیم بود که همه چیز معکوس شود! یعنی به مرور به جایی برسد که به جای محاکمه اغتشاشگران، کمکم شاهد محاکمه کسانی خواهیم شد که نظم و امنیت را برقرار کردند و معروف است که میگویند: انقلاب، فرزندخور است؛ یعنی بعد از مدتی، انقلاب، خود شروع به محاکمه و از بین بردن کسانی میکند که انقلاب را ایجاد کردند. حال چه بهانهای برای این کار است، این بهانهها مختلف خواهد بود.
کارچاقکنهای اطو کشیده و ساده هم یکی از طبقات دیگر اینها هستند. عدهای در هوا یا سرپایی به کار شریف کارچاقکنی میپردازند تا در صورت نیاز، فوری گم و گور شوند. ولی عدهای دارای دستک و دنبک هستند. بهترین دفاتر در بهترین مکانها را خریداری و بالاترین امکانات اداری را در اختیار میگیرند و متخصصترین مشاوران را استخدام میکنند و دارای عوامل بسیاری در همه جا هستند. اینها را اطو کشیده میگویند. زیرا به قول یکی از دیالوگهای سریالی، آدم باید کار کثیف را هم تمیز انجام دهد! وقتی کسی وارد اتاقی بزرگ با مشاوران زیاد و تحصیلکرده میشود، حاضر است مبالغ بیشتری بپردازد و بالاخره عدهای از کارچاقکنها خصوصی هستند. یعنی برای همه، کار نمیکنند! فقط به پروژههای اختصاصی میپردازند و در بقیه موارد مثل مردم معمولی هستند. یعنی برعکس، همه جا اعلام میکنند و در همه زمینهها وارد میشوند و نسخه میپیچند.
راهحل و روش مبارزه با کارچاقکنی
میتوان با ایجاد اشتغال مولد، شفافسازی، تسویه اطرافیان متقلب و مجازات عمومی آنان با این روش اشتغال کاذب مبارزه کرد. ولی مهمتر از همه ایجاد تقوی در مردم است. مردم باید به این نتیجه برسند که روزی خود، دیگران را به زحمت بیاندازند.
البته طبع بشر مانند طبع گربه است. اگر یک تکه گوشت تمیز به گربه بدهند، آن را به خاک میمالد و بعد میخورد. انسان هم پول حلال از گلویش پایین نمیرود. باید به طریقی آن را کثیف و خاکآلود کند تا به او بچسبد!
خودش میداند که در انتهای کار، هیچ چیزی نیست؛ ولی خود را فریب میدهد. میگویند، روزی حضرت علی (ع) اسب خود را به یک تیماردار سپرد، تا کاری را انجام بدهد و برگردد (به قول امروزیها به پارکبان داد تا پارک کند). وقتی برگشت، دید که لگام اسبش نیست و از پارکبان هم خبری نیست. ناچار اسب را برد تا برایش لگام بخرد. چند قدم آن طرفتر، لگام اسب خود را در دست یک فروشنده دید (مال خر) و از او به یک درهم خرید و بعد فرمود: سبحانا...، حق این یک دینار را قصد داشتم مستقیماً به وی بدهم، ولی او این راه ناصواب را انتخاب کرد. هر کارچاقکنی هم میداند در آخر همهی این ارقام نجومی، تنها میتواند یک لقمه نان با یک شکم سیر غذا بخورد و بقیه را یا باید برای وراث باقی بگذارد یا خرج بیماریها، مواد مخدر و امثال آن نماید. به هر حال هیچ کس از پول حرام به جایی نمیرسد. شفافسازی، بسیاری از کارچاقکنیها را از بین میبرد. مثلاً تمام روزنامهها پر است از بنگاهها یا خط تلفنهایی که وام، خرید و فروش میکنند؛ در حالی که رییس کل بانک مرکزی میگوید که این امر، ممنوع است. اما آنها میگویند وام، جنبه مالکیت دارد و میتوانیم آن را خرید و فروش نماییم! عدهای پول دارند و در بانک مسکن ودیعه میگذارند. وام برای آنها تهیه میشود، اما خودشان لازم ندارند و بابت این مدت انتظار، مبلغی دریافت میکنند و آن را به دیگری واگذار میکنند! یا مثلاً رییس کل بانک مرکزی میگوید که ما به ایرانخودرو وام نمیدهیم؛ زیرا این کارخانهدار به جای مصرف وام در تولید، آن را سهام میخرد یا بانک پارسیان را ایجاد میکند! اگر ایرانخودرو، سهام خود را بفروشد یا بانک پارسیان را واگذار کند، به همان اندازهی هزار میلیارد تومان وام درخواستی، پول خواهد داشت! و این نشان میدهد که وامگیرندگان هم به جای تولید به کار سرمایهگذاری و کارچاقکنی می پردازند! دکتر بهمنی میگوید: وقتی در اروپا، بهره و سپرده، 4% یا در ژاپن، 5/2% است، یعنی سود مورد انتظار سرمایهگذار، ریسک سرمایهگذاری و تورم در آن دیده شده است. در حالی که سود مورد انتظار در ایران، بالای 50% است؛ یعنی همه کسانی که وام میگیرند یا سرمایهگذاری میکنند، انتظار دارند یک ساله یا دو ساله، تمام سرمایه خود را دو برابر کنند و وام را پس بدهند و معادل آن، برای خود سود ایجاد کنند. این است که تورم به وجود میآید. بنابراین اگر سود مورد انتظار یک درصد باشد، همه چیز ارزان میشود. سید احمد حسینی ماهینی