گفته میشود هم اکنون بین 600 تا 700 میلیارد دلارتوسط ایرانیان در خارج از کشور سرمایهگذاری شده است. اگر این میزان سرمایهگذاری در داخل ایران صورت میگرفت، باعث رشد بسیار زیادی در اقتصاد کشور و در نتیجه، افزایش درآمد و تأمین رفاه مردم میشد.
اما این مهم نیست. مهم این است که از این به بعد آنجا را یکی از استانهای ایران بدانیم که هرگونه پیشرفت درآن به منزله پیشرفت در ایران است. نگاهی به وضعیت ایرانیان نشان میدهد که یکپارچه شدن آنها باید اولویت اول به حساب بیاید. ایرانیان در آنجا از نظر دستهبندی در چند گروه جای میگیرند. اولین ومهمترین گروه، گروه سلطنت طلب هستند که به همراهی محمدرضا و در گروهبندی پسر او جای میگیرند. اینان اغلب سرمایههای اولیه خود را از ایران آورده و در آنجا سرمایهگذاری کرده و صاحب سرمایه جدید شدند. نمونه آن هوشنگ انصاری است که وزیر اقتصاد شاه بوده و یکی از حامیان بزرگ جرج بوش در انتخابات 2004 محسوب میشده و دختر ایشان انوشه انصاری اولین زن فضانورد ایرانی نام گرفت. البته بیشتر اینان دارای عقاید سیاسی کم رنگ هستند، ولی از نظر گرایش به فساد وحمایت گروههای فاسد و ضاله را باخود دارند زیرا در زمان حکومت پهلوی نفوذ بهاییان و دراویش و خوانندگان فاسد، امری مهم بود. گروه دوم در میان ایرانیان، گروههای غیر سلطنتطلب وضد سلطنتطلب و جمهوریخواه و جمهوری اسلامیگرا را میتوان نام برد. گروههای غیر سلطنتطلب ویا ضد سلطنت را میتوان از گروههای مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق و امثال آن دانست که از ضدیت با سلطنت تا مماشات با آنان را در خود دارد. اغلب اینها شغل خود را فروش اطلاعات به آمریکا قرار دادهاند و لذا از کمکهای مالی آمریکاییان از طریق سازمانهای جاسوسی یا شرکتهای وابسته آنان و رادیوها و تلویزیونها و ماهوارههای فحاش دریافت میکنند. گروه سوم گروههای طرفدار جمهوریِ حالا اسلامی یا شبیه آن هستند. مثلاً عدهای از ایرانیان که جمهوری اسلامی را قبول دارند ولی فرضاً دکتر احمدینژاد را قبول ندارند و یا مثلاً آقای خاتمی و هاشمی رفسنجانی را برعلیه ایشان میدانند. راه حل وحدت
راه حل وحدت تمامی این گروهها بر دو قسم است: طبیعی و ارادی.
ارادی آن است که تمامی افراد وگروههای مهم در آمریکا نمایندهای انتخاب نمایند و با تصویب اصول مشترک قابل قبول به یک وحدت برسند. البته تجربیات سی ساله نشان میدهد این امر بعید به نظر میرسد. زیرا از یکسو ایرانیان غالباً سعی میکنند ناشناس باقی بمانند تا در تیررس نباشند و قربانی جریانهای زودگذر نشوند. ایرانیان از دویست سال پیش که به امریکا رفتند، مجبور بودند مخفیانه یا تحت نامی دیگر یا مذهبی جدید زندگی کنند. زیرا از همان ابتدا مشخص بود که اگر ایرانیان موقعیت پیداکنند، همه مواضع قدرت را به دست خواهند گرفت زیرا تاریخ کهن ایران وتجربه حکومتداری چیزی نبود که یانکیها از آن به سادگی گذر کنند. در این مدت سی سال اخیر نیز همه وحدتها به شکست انجامیده زیرا همهی آنها به دستور آمریکا و برای شکست دولت ایران بوده است و این راه حل دوم را پیش پا میگذارد. ایران به طور طبیعی در وحدت؛ حول محور حفظ نظام ایران گرد خواهند آمد. میعان یا سیالیت گروهها از چپِ چپ به میانه و از میانه به راست به خوبی در این مدت سی سال مشخص است و انکار آن هرچه شدت بالاتری داشته باشد، نتیجه معکوس خواهد داد زیرا ایرانیان بیدار شدهاند و هرگز تحمل نخواهند کرد که یک حکومت دویست ساله بر مردمی با فرهنگ چند هزار ساله حکومت کنند. از سلطنتطلبها تا منافقین و جمهوریخواهان، یک چیز را قبول کردهاند: ایرانی برتر از آمریکایی است. هوش و ذکاوت ایرانیان، تجربیات تاریخی و مطالعات علمی و منش اخلاقی را هیچ ایرانی تکذیب نمیکند و این چیزی است که شاید چند سال پیش به راحتی قابل درک نبود. یعنی این تفکر تقی ارانیها که قایل بودند ایرانی باید از موی سر تا نوک پا فرنگی شوند پس از انقلاب اسلامی رنگ باخت و الآن همه ایرانیان در آمریکا درصدد کسب بالاترین موقعیتهای اجتماعی آنهم با نام ایرانی هستند. در واقع امتیاز ایرانی بودن گرچه از سوی حکومت و دولتمردان آمریکا تحقیر میشود، ولی در میان مردم محبوبیت پیدا میکند و یکی از دلایل سختگیری هم همین است و الّا چرا مثلاً راجع به ایرلندیها یا ترکها و امثال آن زیاد سخت نمیگیرند؟ زیرا میدانند که شیر، شیر است گرچه اسیر است! و اگر آزاد شود، همگان نعرههای مردافکن آنها را خواهند شنید.
بگذریم؛ از تعدادی که موضوع را برعکس تفسیر میکنند و هنوز بر عقاید تقی ارانی خود اصرار دارند و میگویند حتی اینهم یک توطئه آمریکاییهاست! به خوبی یادم هست که زمانی عدهای دوره افتاده بودند و انگلیس را تبلیغ میکردند و از نظر آنان هیچ برگی بر زمین نمیافتاد مگر اینکه ملکه انگلیس دستور بدهد! بعد که دیدند ملکه انگلیس قادر نیست حتی لباسش را بپوشد، گفتند شش نفرند که در اتاق شماره ده جمع میشوند وسرنوشت دنیا را تعیین میکنند! هرگونه مطلب خلاف این را هم باز زاییده سیاسیّت آنها میدانستند و میگفتند اینها سوپاپ اطمینان است که انگلیسیها به نام آزادی میگذارند. حالا آمریکاییها و عوامل مزدور آنان در ماهوارهها دوره افتادهاند و همین را برای آمریکاییها هجی میکنند. ساز مان سیا و یا چند نفر در پنتاگون را چنان تبلیغ میکنند که گویی خدای روی زمین هستند و هیچ راه فراری از حکومت آنها نیست! اما زمان به نفع آنها نیست. هرچه آنها چشم به شکستهای آمریکا ببندند و تازه همهی آنها را هم موفقیت بدانند، بزودی تاریخ شاهد حکومت ایرانیان بر آمریکا خواهد بود. پتانسیل بسیار قوی ایرانیان در رابطه با تغییرات در آمریکا به حدی بالاست که هیچکس رشد آنها را در مدارج ترقی نمیتواند منکر شود. درزیر مطالبی تکمیلی از منابع مختلف آورده شده است:
تاریخ مهاجرت به آمریکا
همان طور که در نمودار زیر مشاهده می شود، بیشترین درصد مهاجرت به آمریکا مربوط به سالهای حول و حوش انقلاب اسلامی ایران است. نرخ مهاجرت به آمریکا؛ در دوران پهلوی اول، چیزی کمتر از پنج درصد است. اما با وقوع انقلاب در ایران، سیل مهاجرت به آمریکا آغاز میشود. اوج این مهاجرتها مربوط به دههی هفتاد و هشتاد است. سی درصد ایرانیان مقیم آمریکا، در دههی هفتاد و بیست درصد آنها در دههی هشتاد به آمریکا رفتهاند. ده درصد ایرانیان مقیم آمریکا در دههی نود و دوازده درصد آنها از آن زمان تا کنون به آمریکا مهاجرت کردهاند.
محل قرار گرفتن نمودار
چهرههای سیاسی مهم ایرانی در آمریکا
جامعه ایرانی مقیم آمریکا طی سالهای اخیر به موفقیتهای چشمگیری در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایالات متحده آمریکا دست پیدا کرده است. پروفسور فیروز نادری، بیژن پاکزاد، انوشه انصاری و... همگی از جمله ایرانی - آمریکاییهایی هستند که در این سرزمین درخشیدهاند، اما تاریخ سیاسی آمریکا تاکنون کمتر درخشش نام ایرانی - آمریکاییها را شاهد بوده است.
شاید بتوان این روند را به عدم رغبت گروه مذکور به کسب تجارب سیاسی و تلاش اجتناب از یک زندگی پر چالش نسبت داد. نظام سیاسیِ تا حدی بسته آمریکا در مقابل ورود ایرانیتبارها هم میتواند یکی دیگر از علتهای مطرح باشد. با این حال ایرانیهای آمریکاییتبار همیشه به کسب جایگاه سیاسی در ایالات متحده رغبت نشان دادهاند. این علاقه اخیراً با ورود چهرههای ایرانی به عرصههای سیاسی مهم آمریکا و توفیق پی در پی آنان در این عرصهها بروز بیشتری پیدا کرده است.
در زیر به معرفی برخی از این چهرهها میپردازیم.
گلی عامری
یکی از سرشناسترین ایرانی - آمریکاییها «گلی یزدی» یا «گلی عامری» است. او آذر ماه گذشته از سوی جورج بوش، رییسجمهور آمریکا، به عنوان معاون وزیر خارجه آمریکا در امور آموزشی و فرهنگی معرفی و جایگزین دینا حبیب پاول، سلف مصریتبار خود شد.
او پس از این انتخاب، ریاست دایره امور آموزشی و فرهنگی را که گرداننده اصلی تلاشهای دیپلماسی عمومی دولت ایالات متحده در خارج از این کشور است، برعهده گرفت.
عامری زمانی که تنها ۱۷ سال داشت به آمریکا پا گذاشت. او در آن زمان رشته ارتباطات و ادبیات فرانسه را برای تحصیل در دانشگاه استنفورد برگزیده بود و پس از گرفتن درجه کارشناسی اش در این رشته، تصمیم گرفت که حوزه ارتباطات را به رشته مقطع فوق لیسانس خود برگزیند.
عامری اولین ایرانی - آمریکایی است که توانست با کسب ۴۹ درصد از آرا در دور مقدماتی انتخابات سنا در زمره موفقترین چهرههای سیاسی برای جمهوریخواهان در ایالات متحده آمریکا عرض اندام کند. مهارت بینظیر او در جمعآوری بودجه مبارزاتش در آن دوره از انتخابات، زبانزد است.
آشنایی بی حد و حصر عامری با روند و تحولات سیاسی در آمریکا باعث شده است که بسیاری به این باور برسند که او در آینده قادر است بالاخره اولین ایرانی باشد که به کنگره آمریکا راه خواهد یافت. او به زبان فارسی و فرانسه تسلط کامل و با زبان اسپانیایی آشنایی دارد.
این مهارتها باعث شد که وی برای اولین بار در سال ۲۰۰۴ به عنوان یکی از اعضای سه نفره نمایندگان آمریکا در شصت و یکمین جلسه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل از سوی دولت بوش طعم دولتمرد بودن را در آمریکا بچشد. یک سال بعد هم وی در رأس هیأت نمایندگی آمریکا در مجمع عمومی این سازمان حاضر شد. عامری به عنوان یکی از جمهوریخواهان میانهرو در میان ایرانیهای مقیم آمریکا شناخته میشود. او به مناسبتهای مختلف نسبت به ایرانی بودن خود افتخار کرده است. عامری معتقد است که این سطح از موفقیت در میان مهاجران ایرانی در آمریکا، بیانگر میراث تمدنی غنی آنان و حمایت کامل کشور میزبان از حقوق مهاجرین است.
فریار شیرزاد
کارنامه بلند بالای فعالیتهای سیاسی و دولتی فریار شیرزاد باعث شده است که در زمره ایرانی - آمریکاییهای موفق در عرصه سیاسی آمریکا ارزیابی شود. شیرزاد ۴۴ ساله متولد لندن از پدر و مادری ایرانی است.
شیرزاد زمان انقلاب اسلامی ایران و هنگامی که ۱۳ سال داشت، در نیویورک به سر میبرد. پدر وی پیش از این یکی از دیپلماتهای ایران در پاکستان، ایتالیا و سپس انگلیس بود.
به گفته خود شیرزاد، پدرش پس از عزیمت به آمریکا در آنجا یک اغذیه فروشی راه انداخته و در همان اغذیه فروشی، کتابهای فارسی به فروش میرساند. این اغذیه فروشی بعدها به یک کتابفروشی بزرگ تبدیل شد که به ادعای خود شیرزاد یکی از بزرگترین مجموعه کتابهای فارسی در خارج از ایران را در خود جای میداد.
او در رشته مالی از دانشگاه مریلند لیسانس گرفته و از دانشگاه هاروارد نیز در رشته سیاست عمومی مقطع کارشناسی ارشد، فارغ التحصیل شده است.
او هم اکنون مدیر گولدن شاچس است و ریاست بینالمللی دفتر امور دولتی را برعهد دارد. او سابقاً معاونت امور اقتصاد بینالملل کاخ سفید در دولت جورج دبیلو بوش را بر عهده داشت. وی همچنین طی سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶، معاون مشاور امنیت ملی در امور اقتصاد بینالملل بود.
یکی از شاخصترین سمتها دولتی شیرزاد انتخاب وی به عنوان نماینده جورج بوش در جی ۸ است. وی همچنین معاونت در وزارتخانه واردات آمریکا، رایزن تجارت بینالملل، عضویت در کمیته دارایی سنا و معاونت اداره تجارت دولت آمریکا را در فهرست انتصابات خود به ثبت رسانده است.
به نوشته روزنامه فایننشال تایمز، شیرزاد از جمله دولتمردان آمریکایی است که بدون در پیش گرفتن رویههای چاپلوسانه در دولت جورج بوش مورد توجه قرار گرفت. او یکی از وفادارترین افراد به رییسجمهور کنونی آمریکا محسوب میشود و بارها دیده شده است که در گفتگوهایش با وی صدایش را بلند کرده است.
جیمی دلشاد
جیمی دلشاد با تکیه زدن به کرسی شهردار شهر بورلی هیلز ایالت کالیفرنیا در سال گذشته میلادی، اولین ایرانی - آمریکایی است که موفق به کسب یک پست دولتی در این شهر و کسب این مقام در کل ایالات متحده آمریکا شده است. اما چیزی بیش از همه موجب افتادن نام وی بر سر زبان شد، این بود که او با انتخاب شدن به عنوان شهردار در واقع لقب اولین آمریکایی متولد یک کشور اسلامی را که موفق به کسب یک جایگاه سیاسی مهم در ایالات متحده آمریکا شده است، به خود اختصاص داد.
جیمی دلشاد در شهر شیراز به دنیا آمد و در سن ۱۹ سالگی به ایالات متحده مهاجرت کرد. ابتدا زندگی را از طریق نواختن موسیقی به همراه برادرش، در مجالس عروسی و کریسمس میگذراند و همزمان در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا نیز تحصیل میکرد. پس از فارغالتحصیلی در رشته مهندسی برق، در رشته فناوری رایانه مشغول به کار شد و در سال ۱۹۷۸ فعالیت تجاری خودش را آغاز کرد.
او که از سالهای پایانی دهه هفتاد میلادی در آمریکا زندگی میکند از سال ۲۰۰۳ فعالیت سیاسی را آغاز کرد و توانست در همان سال برای نخستین بار به شورای شهر باورلی هیلز راه یابد.
هوشنگ انصاری
مهمترین فعالیت سیاسی هوشنگ انصاری در آمریکا، عضویت در کمیته ملی دارایی مبارزات انتخاباتی جورج بوش در سال ۲۰۰۴ است. انصاری با نام خانوادگی پیشین «مستند شیرازی»، یکی از دولتمردان رژیم سابق در ایران است که ریاست بر وزارت دارایی و اقتصاد در دوره نخستوزیری هویدا را در کارنامه سیاسی خود به ثبت رسانده است.
او یک دوره سفیر ایران در آمریکا و یک دوره رییس شرکت ملی نفت ایران بود. پیش از انقلاب از ایران خارج شده و به امور تجاری در آمریکا مشغول شد. انصاری از پشتیبانان حزب جمهوریخواه آمریکا محسوب میشود که به واسطه دوستیاش با هنری کیسینجر، توانست رابطه نزدیکی را با برخی از مقامات این حزب در آمریکا پایهریزی کند.
او هم اکنون رییس گروه سرمایهگذاری پارامونت در ایالت هوستون است که در بخش استخراج نفت فعالیت دارد.
دیوید حسین صفاریان
صفاریان یکی از مقامات ارشد کاخ سفید در امور تدارکات و همچنین رییس ستاد اداره خدمات عمومی آمریکا بود.
دیوید صفاریان بیشتر شهرت سیاسی خود را مرهون حضور در دادگاه رسوایی جک آبراموف به عنوان یکی از متهمان این پرونده بود. همکاری با آبراموف، ۱۸ ماه حبس را برای این ایرانی - آمریکایی در زندان فدرال آمریکا به همراه آورد.
صفاریان متولد ماه آگوست سال ۱۹۶۷ ایالت میشیگان آمریکاست. او فارغالتحصیل رشته حقوق در کالج حقوق دیترویت است. صفاریان فعالیتهای سیاسی خود را با مشاوره به دو تن از سناتورهای جمهوریخواه به نامهای رابرت ویلیام دیویس و بیل شولت در میشیگان آغاز کرد. او سپس وارد یکی از شرکتهای لابی به نام «راهبردهای جونوس میرت» شد.
صفاریان سپس با جک آبراموف آشنا شد. در اواسط دهه ۹۰ این دو خیلی سریع رابطه دوستانه عمیقی را با یکدیگر بنا گذاشته و به اتفاق هم وارد یک شرکت لابی مستقر در واشنگتن به نام «پریستون گیتس و الیس» شدند.
ادامه فعالیتهای صفاریان در سازمانهای لابی آمریکا مرتبط با جمهوریخواهان بالاخره در سال ۲۰۰۳ توجه جورج بوش را به وی جلب کرد و رییسجمهور آمریکا وی را به عنوان نامزد انتصاب پست رییس بخش تدارک سیاست فدرال که وظیفه خرید راهبردها و طرحهای سیاسی برای دولت آمریکا را برعهده داشت، معرفی شد.
رابطه صفاریان با آبراموف طی سالهای آغازین قرن بیست و یکم ادامه یافت و منجر شد که پای وی نیز در پرونده رسوایی وی به میان کشیده شده و در نهایت ۱۸ ماه حبس را برایش در پی آورد.
راس میرکریمی
راس میرکریمی که مادرش روس و پدرش ایرانی است، یکی از مدیران شورای شهر سانفرانسیسکو و کسی است که مراسم نوروز را هر سال در شهرداری سانفرانسیسکو برگزار میکند.
میرکریمی ۴۹ ساله در سال ۲۰۰۴ به عنوان عضو شورای شهر سانفرانسیسکو در کالیفرنیا انتخاب شد. او یکی از ایرانی - آمریکاییهای فعال در این ایالت است که گرایشهای ضد جنگش، تصویر یک دموکرات را در اذهان ایرانیهای آمریکا تداعی میکند.
همین گرایشها بود که باعث شد میرکریمی حزب سبز در کالیفرنیا را تأسیس کرده و به تبلیغ ضرورت حکمفرما شدن رویه صلحطلبانه در سیاست خارجه آمریکا پرداخت.
او متولد شیکاگو در ایالت ایلینویز است. او در دانشگاه لوییس در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفته و فارغالتحصیل رشته اقتصاد و امور بینالملل از دانشگاه گولدن گیتس است. راس رالف نادر، پای ثابت نامزدی پست ریاست جمهوری در آمریکا، را در مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۰ در ایالت کالیفرنیا یاری کرد
وضعیت ایرانیان آمریکا چگونه است؟
ایرانیهای مقیم آمریکا از جمله جوامع پرجمعیت و تأثیر گذار در آمریکا هستند که تاکنون نتوانستهاند از پتانسیلهای حضور خود در عرصههای مختلف به ویژه حوزه سیاست در آمریکا بهرهبرداری کنند.
جمعیت ایرانی – آمریکاییها
تعداد ایرانی – آمریکاییهای ساکن در آمریکا بسیار بیشتر از آماری است که در سرشماریهای رسمی این کشور اعلام میشود. بر اساس تحقیقی که «گروه مطالعات ایرانی» در آمریکا انجام دادهاند، جمعیت واقعی ایرانی – آمریکاییها بیش از۶۹۰ هزار نفر است. این رقم بیش از تعداد ۳۳۸ هزار نفری است که در سرشماری سال ۲۰۰۰ آمریکا اعلام شده است.
تحقیقات انجام گرفته توسط این گروه مطالعاتی مستقر که با مؤسسه فن آوری ماساچوست همکاری دارد، آمارهای رسمی در مورد جامعه ایرانیان آمریکا از آن جهت واقعی نیستند که بسیاری از آنان به دلیل روابط تیره حاکم میان واشنگتن و تهران طی ۳۰ سال گذشته از فاش کردن هویت واقعی ملیت پیشین خود ابا دارند و ترجیح مىدهند که به عنوان ایرانى در آمریکا شناخته نشوند.
سطح درآمد خانوار در میان جامعه ایرانیان آمریکا قابل توجه است.۲۰ درصد از این خانوارها درآمدی بیش از میانگین ملی درآمد خانوار در آمریکا را به ثبت رساندهاند.
بر اساس تحقیقاتی که توسط مؤسسه Fortune در مورد ۵۰۰ شرکت و کمپانی عمده در آمریکا صورت گرفته است، ۵۰ تن از ایرانیهای مقیم آمریکا در سمتهای ارشد مدیریتی شرکتهای مذکور با بیش از ۲۰۰ میلیون دلار ارزش دارایی وجود دارند. برخی از این شرکتها جنرال الکتریک، AT&T، وریزون، اینتل، سیکو، موتوراولا، اوراکل، لوسنت تکنولوژی، نورتل نت ورک و eBay هستند.
مجله فورچون یک ایرانى به نام پیر امیدوار که مؤسس و رییس eBay به عنوان مشهورترین شرکت حراج آنلاین است را به عنون ثروتمندترین مؤسس شرکت در آمریکا زیر ۴۰ سال اعلام کرده است.
سطح تحصیلات
بر اساس آخرین دادههای سرشماری معتبر، بیش از یک چهارم این جمعیت ایرانىتبارهاى آمریکا دارای مدارک فوق لیسانس و دکترا هستند و این بالاترین نرخ در میان ۶۷ گروه نژادی مورد مطالعه در آمریکاست.
بر اساس فهرستى که گروه مطالعات ایرانى در آمریکا منتشر کرده است، بیش از ۵۰۰ پروفسور ایرانى – آمریکایى در ایالات متحده به سرمىبرند که در معتبرترین دانشگاههاى این کشور شامل MIT، هاروارد، یل، پرینسون، کارنگى ملون، دانشگاه نظام کالیفرنیا (برکلى، UCLA و...)، استنفورد، دانشگاه کالیفرنیاى جنوبى، جئورجیان تک، دانشگاه ویسکونسین، دانشگاه میشیگان، دانشگاه ایلینویز، دانشگاه مریلند، مؤسسه فنآورى کالیفرنیا، دانشگاه بوستون، دانشگاه جورج واشنگتن و صدها دانشگاه و کالج دیگر در سراسر نقاط آمریکا مشغول تحقیق و تدریس هستند.
این آمار از میزان سطح تحصیلات در میان ایرانىتبارهاى آمریکا نشان مىدهد که این گروه قومى در آمریکا از تأثیرگذارى زیادى در مراکز علمى این کشور برخودار بوده و مىتواند منشا تغییرات و تحولاتى بزرگى در نظامهاى فرهنگى، اجتماعى و حتى سیاسى آمریکا باشد.
مشارکت سیاسی
برای این سطح از موفقیت و پیشرفت در میان ایرانی – آمریکاییها یک علت عمده ذکر شده است. آن علت این است که بیشتر ایرانیان مقیم آمریکا علی رغم سایر ملیتهای مهاجر در این کشور، به جای جستجو برای فرصتهای اقتصادی بهتر، به دلایل مختلف مهاجرت کردهاند. این دلایل باعث شده است که انگیزه آنان برای کسب مدارج علمی و جایگاههای برتر اجتماعی و یا حتی اقتصادی در آمریکا بیشتر از سایر قومیتها و ملیتهای حاضر در آمریکا باشد.
بر اساس تحقیقات به عمل آمده توسط گروه مطالعات ایرانیان، با این وجود جامعه ایرانی ساکن آمریکا تاکنون رغبت چندانی برای حضور در عرصهها و رویدادهای سیاسی از خود نشان ندادهاند. مطالعات انجام گرفته طی سال ۲۰۰۴ در چند شهر عمده آمریکا حاکی است که کمتر از ۱۰ درصد ایرانی – آمریکاییها در انتخابات ریاست جمهوری این سال رأی دادهاند.
بر اساس این گزارش، تجربه سایر گروه های قومیتی در آمریکا نظیر، اسرائیلی – آمریکاییها، عرب – آمریکاییها و کوبایی – آمریکاییها، بیانگر این است که تا چه حد ایرانیها میتوانند با تکیه بر هم صدایی در سیاست خارجی آمریکا صاحب نفوذ و تأثیر باشند. به همین دلیل گروه مطالعات ایرانى اکنون در تلاش است تا ایرانى - آمریکایىها را براى مشارکت بیشتر در روند سیاسى آمریکا ترغیب کند.
پراکندگی جمعیتی
بر اساس برخی آمارها جامعهی ایرانیهای مقیم آمریکا پس از دهه ۳۰ میلادی در این کشور شکل گرفته است. در پایان دهه ۷۰ میلادی روند مهاجرت از ایران به آمریکا شدت بیشتری به خود گرفت. به طوری که بیشتر ایرانی – آمریکاییهای ساکن در آمریکا، عمدتاً پس طی سه دهه اخیر به این کشور مهاجرت کردهاند.
این روند از ابتدای دهه ۸۰ میلادی تاکنون ادامه داشته است.
صرف نظر از تعداد کثیرایرانیهای زرتشتی مقیم هند، امروزه ایالات متحده آمریکا بیشترین تعداد ایرانیهای مقیم خارج از کشور را در خود جای میدهد.
بر اساس برخی آمارهای موثق، بخش عمده ایرانی – آمریکاییها در ایالت کالیفرنیا زندگی میکنند. بسیاری از ایرانیتبارهای آمریکا در شهرهایی نظیر شیکاگو؛ لاس وگاس، نیویورک، فونیکس، واشنگتن دی سی و حومه دالاس، هوستون تگزاس سکنی دارند.
شهرهای تولسا و اوکلاهاما سیتی در ایالت اوکلاهاما بخش گستردهای از جامعه ایرانی را در خود جای دادهاند. همچنین گزارش رادیو عمومی ملی آمریکا حاکی است که جامعه ایرانی ۲۰ درصد از کل جمعیت ساکن در باوری هیلز در مجاورت هالیوود غربی، را به خود اختصاص دادهاند که شهردارشان نیز اخیراً یک ایرانی شده است
کنترل موالید و توسعه انسانی
کنترل جمعیت وکاهش رشد آن همیشه دغدغه کسانی بوده که قدرت مدیریت برهمه انسانها رانداشتهاند. آنها تصور داشتند اگر جمعیت کمتر باشد مدیریت برآنان راحتتر خواهد بود. رانندهای که رانندگی بلد نیست، دوست دارد با یک ماشین کوچک رانندگی کند. ولی یک راننده قابل، هرروز به دنبال ماشینهای بزرگتر میگردد. برای راننده ناشی گرفتن یک گواهینامه پایه دو هم عذاب است. چند بار در آییننامه رد میشود، چند بار در شهر و از نظر فنی هم چیزی سر در نمیآورد و اصلاً وقتی ماشین پنچر میشود گویا خودش پنچر شده و از کار و زندگی میافتد...
اما رانندهی وارد، نه تنها گواهینامه پایه دو را سریع میگیرد؛ بلکه حتی آن را کسر شأن خود میداند و سریع به دنبال پایه یکم رفته و شهر و بیابان را زیر پا میگذارد و آنقدر راه میرود تا به شعر معروف ترکیهایها میرسد که میگویند: افندیم عمر بیتر یول بیتمز! عزیزم عمر انسان تمام میشود ولی راه وجاده تمامی ندارد. اما برای یک راننده ناشی حتی یک سربالایی هم عذاب است چون نمیداند چطور دنده عوض کند. گاه آنقدر به در و دیوار میکوبد تا اعصاب خود را آرام کند. اگر در ترافیک گیر کند، به زمین و زمان فحش میدهد و نمیداند امثال خود او هستند که هرگدام گاری و یا الاغ خود را فروخته و ماشین خریدهاند! فکرمیکند اینهمه ماشین و اینهمه راننده از آسمان افتادهاند و خدا را مقصر میداند...
همین تصور در مدیریت شهری وکشوری وحتی جهانی جود دارد. مدیران؛ مدیریت برکلنیهای کوچک را کسر شأن خود میدانند و مایلند دایره مدیریت خود را توسعه دهند. آنها بزرگترین عنصر توسعه مدیریتی را توسعه نیروی انسانی در بُعد کمی و هم کیفی میدانند. برای آنها تک تک نیروهای تحت امرشان اهمیت دارد ومانند پدری مهربان که حتی فرزندان نا اهل خود راهم دوست دارد به همه با یک چشم نگاه میکنند و مانند رحمت الهی در بیابان و شورهزار وگلستان و بوستان، یکسان میبارند. رحمت واسعه الهی که در بسم الله دو بار تکرار شده، در اولینِ آن به شکل رحمن تجلی میکند؛ به همین معنی است. یعنی دوست و دشمن وکافر و مسلمان، روزی خور خدایند وخدا به واسطه عقاید، آنها را از روزی منع نمیکند:
ای خدایی که گبر وترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری
عدهای که درد توسعه دارند اینطور میگویند: سید امیر حسینی رییس فدراسیون ورزشهای زورخانهای که پستهای کلیدی در تمامی ورزش ایران داشته در گفتگو با ماهین نیوز گفت: به دلیل جوان و نوپا بودن فدراسیون بینالمللی ورزشهای زورخانهای، برای توسعه فعالیتهای خود نیازمند بودجه بیشتری هستیم. وی اظهار امیدواری کرد باتوجه به اقبال شدید جهانیان به ورزشهای ملی ایران، تربیت بدنی بتواند اختلاف سلیقهها را کنار گذاشته و به کمک رییس فدراسیون بینالمللی فدراسیون ورزشهای زورخانهای بشتابد. وی همچنین انتظار داشت تا نهادهایی که برای تبلیغ اسلام و خط شیعه و زبان فارسی بودجه دارند دراین راه خطیر فدراسیون را تنها نگذارند.
میراث فرهنگی نیز در یک اقدام نمادین کوه دماوند را در بین آثار طبیعی ثبت کرد. ثبت کوه دماوند به عنوان اولین اثر طبیعی باعث خواهد شد دیدگاه غربیها که با تبلیغات عربها عجین شده و فکر میکنند ایران یکی از روستاهای عربستان است که فقط برای شتر سواری باید به آنجا رفت تصحیح میشود و لذا میبینیم ایران قدرت اول جهان است ولی برخی از مدیران نمیدانند! درواقع ایران درهمهی زمینهها قدرت اول جهان است و اعترافات بوش ودیگران این را اثبات میکند. گرچه حرفهای آنان از روی حقد وکینه است، ولی اعتراف به بزرگی و توانایی ایران مایه افتخار ملت ایران است ولی برخی از مدیران آن را باور ندارند و هنوز فکر میکنند ایران همان شاخه کوچکی از عربستان است که با مسأله خلیج عربی و امثال آن او را سرگرم کنند.
امروزه در لسآنجلس نه تنها میان ایرانیان بلکه میان مردم آمریکا نیز پول ایران رایج شده است و اخیراً که رکود اقتصادی آمریکا را فرا گرفته، مردم اعتقاد پیدا کردهاند که فقط پول ایران که یک پول مقدس است باقی خواهد ماند و لذا بر اساس اخبار رسیده در شهرها و ایالتهای زیادی پول ایران را از قابها درآورده و روانه بازار کردهاند. حالا دیگر اقتصاد آمریکا اقتصاد جهان نیست! گرچه روزنامههای اقتصادی که غالباً از اساتید مورد تأیید سازمان سیا در اقتصاد و تحلیلهای خود استفاده میکنند، سعی دارند اقتصاد امریکا را اقتصاد جهان بدانند و اگر رکود درآن اتفاق افتاد، آن را فاجعه جهانی معرفی کنند! در حالیکه رهبر عزیز و رییسجمهور محبوب این سال را برای ایران سال شکوفایی اقتصادی معرفی کردهاند. آنها میخواهند با این تحلیلها کام ایرانیها را تلخ کنند ولو اینکه آن روزنامهی اقتصادی در ایران منتشر شده باشد!
گویا برای بعضی از اقتصاددانان ایرانی جایی بجز آمریکا برای تحلیل اقتصادی وجود ندارد و فقط دنیا همان آمریکاست! و ریزترین حرکات آنها توسط منجمان ایران رصد میشود. در حالیکه از خانه خود خبر ندارند! اپیدمی امریکا زدگی در اقتصاد ایران کار را به جایی رسانده که اصلاً ایران را نمیبینند! حتی در صدا و سیما و مطبوعات وقتی صحبت از اقتصاد و یا بانک میشود؛ فقط آمریکا پیش چشمان میآید! با اینکه آمریکا در سراشیب سقوط است و رکود اقتصادی آن به بالاترین حد خود در تاریخ رسیده وبا اینکه ارزش دلارهای آمریکا در تمام دنیا کاهش پیدا کرده، به یمن این اقتصاددانان که چنبره بر تمامی مسایل ایران زدهاند، همچنان یکه تازی میکند. بنده اگر رییسجمهور شوم اول کاری که میکنم دلار را به همان ۷۰ ریال سابق برمیگردانم ومطمئن هستم دیگر نیازی به دادن سوبسید و یارانه و غصه خوردن برای اینکه چرا بدست دو دهک بالامیرسد را نخواهیم داشت.
تولید انبوه مسکن، یعنی...
آنهاییکه از زیاد شدن امت حزب الله نگران هستند، از هرطریقی برای محدود کردن اینها استفاده میکنند! مثلاً در موضوع مسکن ما میبینیم تولید انبوه وکوچک مسکن را درطبقات زیاد پیشنهاد میکنند و آن را تولید صنعتی مسکن نام میگذارند! و میگویند صنعت ساختمان باید ارزانی هدیه کند. اولاً که تاحالا فقط گرانی هدیه کرده و انبوه سازان عامل اصلی گرانی هستند. ثانیاً مگر مردم گوسفند هستند که هر روز باید در قوطیهای کوچکی به نام خانه جای داده شوند؟ بهترین راه، ایجاد شهرک صلواتی در دل کویر یا در بیابانهای رها شده در جاده قم و تهران و قزوین و زنجان و... است!
بهداشت وکنترل جمعیت
برخی دیگر بهانهی بهداشت را دارند و میگویند اگر جمعیت زیاد شود، کنترل بهداشت و بیماری آنان سخت میشود. آنها انواع و اقسام آزمایشها را هر روز اختراع میکنند و پیش پای جوانان میگذارند تا از ترس آزمایشها هم که شده، کسی جرأت ازدواج پیدا نکند. چه کسی حاضر است به خاطر ازدواج، یک عمر مثلاً ایدزی بودن خود را تحمل کند و یا مثلاً بیماری هپاتیت را مثل مهر بر پیشانیاش بزند و یا هزاران بیماری دیگر که البته همه ساخته و پرداختهی خود پزشکان است! برخی از این بیماریها خیالات پزشکان است. عدهای میگویند بیماری ایدز را پزشکان به وجود آوردهاند؛ اولین بار آن را در افریقا آزمایش کردند و بعد با موفقیت به تمام کشورهای ضد آمریکایی صادر نمودند تا نسل آنها را ازبین ببرند وکنترل جمعیت کنند. بیماری طاعون و وبا هم اختراع پزشکان در زمان جنگهاست تا از بیومیکروب وبیوشیمیایی به جای سلاح برای ازبین بردن دشمن خود بهره جویند و از مرگهای صدا دار به مرگهای ساکت رو بیاورند.. بیماری سارس را برای چینیها درست کرده بودند که نتوانستند موفق شوند و بیماری طاعون در زمان جنگ دوم جهانی برای نابودی نسل ایرانی بود. درهمان دوران ما میبینیم جمعیت ایران از 16 میلیون نفر به 8 میلیون نفر کاهش مییابد... در هیچ قتل عام نظامی تا به این حد از ایرانیان کشته نشدند.
افغانیها و عربها
پس در واقع کنترل جمعیت در ایران چاقویی برگردن ملت ایران است زیرا آنها هم مثل اروپاییها منقرض میشوند و جایشان را افغانیها وعربهایی که کنترل جمعیت ندارند، میگیرند. آمارها نشان میدهد که اروپاییان در حال منقرض شدن هستند. یعنی نژاد اصیل اروپایی با قبول فرضیه مالتوس اکنون دارای رشد منفی جمعیت است. یعنی در ازای 100فوت شده، فقط 80 تولد دارند و به مرور نسل پیرتر شده و با عدم توفیق در ازدواج و بارداری؛ زنان نسل آنان مانند دایناسورها منقرض خواهد شد و به جای آنان مهاجر نشینهایی از آسیا و مخصوصاً از پاکستان و چین و افغانستان که اعتقادی به کنترل جمعیت ندارند، خواهند آمد! به عبارت دیگر میتوان گفت توطئه آمریکا و انگلیس برای نابودی مردم جهان اکنون به خودشان برگشته است