От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

مصرف کننده نهایی کیست؟(198)

مصرف کننده نهایی کیست؟(198)





امروزه دولت سوبسیدهای سنگینی می‌دهد، ولی نتیجه کمتری می‌گیرد. علت چیست؟ هرچند دولت اصول جدیدی را برای تحول اقتصادی ارایه نموده اما این نشریه هم به نوبه خود پیشنهاداتی را ارایه می‌دهد که امید است مورد توجه برنامه‌ریزان اقتصادی قرار گیرد. هرچند که پیشنهادات ما روشن و ساده است و سال‌هاست که تکرار می‌شود ولی بی‌توجهی به آنان درد مزمن جامعه را افزایش می‌دهد و نباید به خاطر ساده بودن آن، غیر علمی تلقی شود. زیرا گفتن آن به زبان ساده چندین دلیل دارد. اولاً مطالعات تخصصی فقط به درد محققان و اساتید دانشگاه‌ها می‌خورد و لذا کشاندن آن به سطح مطبوعات نه تنها کار ژورنالیستی نیست بلکه دردی هم از جامعه دوا نمی‌کند؛ ثانیاً پشتیبان اصلی طرح‌ها، مردم هستند و اگر مردم از چیزی سر در نیاورند، بهترین طرح‌ها هم که باشد، با دید مشکوک و بدبینانه به آن نگریسته می‌شود و ثالثاً طرح موقعی قابل اجراست که با انتظارات مردم هماهنگ باشد و لذا مفاهیم ساده برای آنان قابل فهم‌تراست و زحمات مسؤولان را به نحو احسن نشان می‌دهد در حالی‌که زبان سرد و سخت علمی نه تنها اجرای آن را به عقب می‌اندازد، بلکه عدم مهارت متخصصین را در انطباق شرایط و فهم عمومی نشان می‌دهد. مثلاًً تفاوت بیان دکتر احمدی‌ن‍ژاد با رییس مجلس در آن است که فهم کلمات ساده و روان رییس‌جمهور برای مردم راحت‌تراست تا فلسفه بافی‌های دانشمندانه وعمیق و البته نمی‌توان گفت ساده‌گویی حتماً ساده‌اندیشی هم هست. مثلاً رویه امام خمینی هم همین بود که وقتی برای مردم سخنرانی می‌کرد، از کلمات مردمی و حتی احساسی بهره می‌جست ولی وقتی به شعرا یا فلاسفه می‌رسید، هیچ‌گاه شعر ایشان کمتر از حافظ و یا بیان عقلی ایشان کمتر از ملاصدرا و ابن سینا نبود. مثال‌های این دو هم باهم فرق می‌کند. مثال‌های عامیانه گاه قوانین کلی جامعه را که فلاسفه قادر به اثبات آن نیستند، به سادگی نشان می‌دهد مثلاً وقتی مولوی می‌گوید این جهان کوه است وفعل ما ندا؛ وی اشاره به قانون عمل و عکس‌العمل فیریک نیوتنی می‌کند. ولی حرف نیون را فقط در کلاس‌ها می‌شود گفت اما شعر مولوی را حتی برای آنان که فارسی زبان نیستند به راحتی می‌توان خواند. این ساده‌گویی مولوی از ساده‌اندیشی او نیست بلکه از کمال پختگی او نشان دارد زیرا هم او می‌گوید:
چون که با کودک سر و کارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد!
پیامبر اسلام یا امیرالمؤمنین هم همین‌طور بودند و هیچ‌گاه با زبان فلاسفه با کودکان یا مردم عامی صحبت نمی‌کردند ولی درمقابلِ بزرگ‌ترین فلاسفه‌ی هم عصر خود هم هیچ‌گاه در نمی‌ماندند. قرآن کریم هم به همین مضمون اشاره دارد که اگر قرار است مردمی هدایت شوند، باید رسول آنها هم از جنس خودشان باشد. حتی اگر فرشته‌ای را برای هدایت بفرستیم بر او لباس آدمیزاد می‌پوشانیم: للبسنا...
به هرحال الآن مشکل مردم گرانی است و گرانی تنها یک راه دارد و آن کاهش ارزش دلار است. یعنی به زبان ساده اگر دولت تمام سوبسیدها را قطع کند و آن را دستمایه کاهش ارزش دلار کند، خود به خود ارزش پول ملی افزایش می‌یابد. مثلاً وقتی دلار 700 ریال باشد، همه‌ی آنهایی‌که عادت کرده‌اند با دلار همه چیز را حساب کنند آن وقت می‌بینند که حقوقشان که تا دیروز مثلاً ماهیانه سیصد دلار بوده یعنی مثلاً دویست وهشتاد هزارتومان؛ امروز به 4000 دلار رسیده است بدون این‌که دولت ضریب حقوق‌ها را تغییر دهد یا آن را افزایش داده باشد و همین‌طور همه اجناس و تولیدات، ارزان‌تر به نظر می‌رسد... این راه حل ساده و روشن است ولی برای یکبار هم شده آنرا تجربه نکردند. البته تصور آنها این بوده که اگر دلار را گران بفروشند درآمد دولت بیشتر می‌شود ولی این اشتباه است زیرا فقط بالارفتن رقم که دلیل بالارفتن درآمد نیست. هزینه‌ها هم رشد می‌کند. آیا مردمی که دلار را 9400ریال می‌خرند، حاضر می‌شوند باحقوق 200 هزار تومان زندگی کنند و آیا اصلاً جواب می‌دهد؟ اگر فقط 5 درصد از دلارهای دولتی در بازار اضافه‌تر تزریق شود جمعاً می‌شود 5 میلیون دلار! ولی همین باعث می‌شود که ناگهان قیمت دلار تا نصف کاهش یابد زیرا محتاجان به دلار یا دلالان آن زیاد نیستند که بتوانند همه‌ی آنها را بخرند. مانند موضوع مسکن: می‌گویند تعدادی در شمال شهر بدون قصد خرید به درخانه‌ها مراجعه و قیمت‌های نامعقول و بسیار بالا پیشنهاد می‌دادند و همین عمل آنها باعث بالا رفتن قیمت شد زیرا از 2 میلیون واحد مسکونی در تهران همه که آماده فروش نیستند. ممکن است فقط 5 درصد قصد فروش یا تعویض داشته باشند و با ایجاد تقاضای مصنوعی بر همین 5 درصد تأثیر می‌گذارند.

به نام جانبازان و به کام دلالان

در مسکن، این نوع سوبسیدها بسیار زیاد است و مصرف‌کننده نهایی آن هم هرگز از این سوبسیدها نصیبی نمی برد. نامه یک جانباز آزاده و سردار ارتش را دریافت کردم که همرزم شهید چمران بوده و به علت مسؤولیت‌های زیاد هرگز به فکر مسایل شخصی نبوده و یا نخواسته از رانت‌ها استفاده کند و اکنون با چند سرعایله پس از بازنشستگی از خانه‌های سازمانی بیرون رفته و در جنوب شهر با کرایه‌ای ماهانه سیصد هزار تومان اجاره‌نشین شده است و بر اساس سادگی ضامن چند نفر هم شده که آنها اقساطشان دیر شده و از حقوق ایشان کسر می‌شود و ایشان با امضا و شماره تلفن و آدرس نوشته که فیش حقوقی‌اش فقط 50 تک تومان است. در حالی‌که ممکن است کسانی که دستی از دور بر آتش دارند تصور کنند این آزاده‌ی جانباز و همرزم شهیدچمران تا حالا چندین خانه و مغازه و غیره را گرفته است. البته ایشان نوشته که تعاونی مسکن نام‌نویسی کرده ولی نوبت به او که رسیده، همه چیز آزاد شده و گفته‌اند باید طبق قیمت بازار پول بیاورد و بخرد. این یک سیستم است که از مدت‌ها پیش عمل می‌شود و نه بخشنده راضی است نه بخشاینده! زمین دولت مفت و مجانی در اختیار تعاونی‌ها قرار می‌گیرد با این هدف که مردم صاحبخانه شوند ولی تمام زمین‌هایی که به تعاونی‌ها واگذار شده، اگر پس از ساخت از ساکنان آنان آمارگیری شود فقط ممکن است 5 درصد افراد اولیه باشند آن هم حتماً از رؤسا ویا معاونین همان تعاونی بودند که می‌توانستند از ریختن وجوه کلان خود را آزاد کنند و یا از رانت‌های مخفی استفاده کنند ولی اعضای اصلی معمولاً در مقابل اولین واریزی خود را ناتوان یافته و امتیاز آن را به دیگری واگذار می‌نمودند. به طور مثال برای بنده یک زمین در شهرک پردیس از سوی دانشگاه آزاد واحد رودهن منظور شد. در آن‌موقع گفتند یک میلیون تومان در مرحله اول باید به حساب بریزید. سال 71 این مبلغ را درخواب هم نمی‌دیدم. حقوق استاد دانشگاه 30 هزار تومان بود. در نتیجه، الآن اگر به شهرک پردیس بروید و از ساکنان آن سؤال کنید؛ فکر می‌کنید این فاز که گل شهرک هم بود، چه کسانی مینشینند؟
در همه تعاونی‌ها که تحقیق کردم این‌طور بوده است. تعاونی مخابرات، تعاونی تاکسیرانی و... این یک طرف قضیه است. یعنی اگر هیچ خلافی صورت نگیرد و از همه امکانات دولتی مانند سیمان دولتی و آهن و غیره استفاده می‌کردند، سرنوشت این بود. وای به روزی که مانند تعاونی مسکن‌های فرهنگیان سرقت و دزدی و کلاهبرداری و اختلاس و ارتشا در آن صورت می‌گرفت که کم هم نبود. تعاونی‌هایی هم هستند که کارشان تا سی سال طول کشید و هنوز صاحبخانه نشده‌اند و بسیاری از تعاونی‌ها که به علت فرار مدیران آن بدون پیشرفت باقی مانده‌اند.

کوپن فروشی

از جمله مواردی که مصرف‌کننده نهایی از آن کمترین بهره را می‌برد، مسأله کوپن است. البته باعث بسته شدن زبان‌ها می‌شود که به مردم گفته شود که روغن و برنج ارزان به آنها داده می‌شود ولی همه می‌دانند این سکوت سکوت اجباری است وکوپن‌ها نه از لحاظ کیفیت و نه از لحاظ کمیت به درد مردم نمی‌خورد. اولاً دلارهایی که بابت آنها داده می‌شود اگر خشکه و به طور مستقیم به مردم داده شود، آنها راضی‌تر خواهند بود.
گرچه عده‌ای استدلال می‌کنند که ما پولمان آن طرف است و باید حتماً چیزی بخریم ولی این‌طور نیست و نباید به استدلال آنان توجه کرد اگر همان پول را در بازار فردوسی بریزند و ریال آن را به کشاورز ایرانی بدهند بسیار ارزان‌تر تولید می‌شود و هم به صرفه است. این عمل در ورزش خوب نمود دارد. مثلاً مربی خارجی می‌آورند با 500 هزار دلار ولی صدهزار دلار آن را حاضر نیستند به مربی ایرانی بدهند چون معتقدند پررو می‌شود! اگر گندم از خارج کشور کیلویی یک دلار خریداری می‌شود، از کشاورز خودمان هم کیلویی 9400 ریال بخرند، کدام کشاورز زمین را رها می‌کند و می‌رود شهر؟ اگر برنج ایرانی راهم معادل بدترین برنج پاکستانی بخرند، کدام شالیکاری می‌رود برنج پاکستانی را دود می‌دهد و به نام برنج ایرانی به مردم قالب می‌کند؟ اگر قطعات یدکی ماشین‌آلاتی که از بلغارستان یا مستقیماً از انگلیس وآلمان یا حتی کره و ژاپن خریداری می‌شود، آن هم به صورت وحشتناکی یکجا به تولیدکنندگان داخلی بدهند، کدام تولید کننده، کارخانه را رها می‌کند و به دلالی روی می‌آورد؟ اگر پول نفت حتی به صورت نقدی به مردم داده شود، چه کسی از بیکاری و بی‌پولی ناله خواهد کرد؟ فرض کنید که به آزادگان یخچال و تلویزیون و زمین و خانه و مغازه می‌دهند؛ اگر به جای آن پولش را بدهند چه اتفاقی می‌افتد؟ جز این‌که او خود راساً به خرید یخچال و خانه می‌رود؟ این بسیار نابخردانه است که ماتصور کنیم از خود آنها دلسوزتریم! آنها مصالح خودشان را نمی‌دانند و ما بهتر می‌دانیم؟ همین تصور است که از یکسو لیست‌ها نشان می‌دهد که خانواده شهدا و جانبازان و یا ایثارگران همه چیز گرفته‌اند ولی آنان در گوشه گوشه از فقر و نداری حتی اظهار فقر هم نمی‌توانند بکنند. کارگران و بیماران و همه اقشار در بودجه‌ها کلان کلان سوبسید می‌گیرند ولی وقتی به خانه‌شان سرمی‌زنیم هیچ نشانی از این‌همه بذل و بخشش‌ها دیده نمی‌شود زیرا یخچال‌ها به نام آزادگان و جانبازان، فقرا و محرومین، مددجویان و دانشجویان وکارگران، خریداری می‌شوند ولی کسان دیگری آن را می‌برند. جعل امضا برای این کار امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و بقیه راه‌ها هم که الی ماشاء الله راحت و زیاد است.

نامه جانبازِ آزاده

*** با احترام به استحضار می‌رساند اینجانب اسماعیل خیری‌پور فرزند اصلان متولد 1329 بازنشسته و جانباز 25 درصد و از کار افتاده ارتش و برادر شهید پاسدار غلامرضا خیری‌پور و برادر سرهنگ باز نشسته نیروی هوایی علی‌اکبر خیری‌پور می‌باشم و در دوران هشت سال دفاع مقدس سربازی در جبهه‌ها حضور شایانی داشتم. قبلاً از خانه‌های سازمانی استفاده می‌نمودم و در سال 1379 که بازنشسته شدم، خانه سازمانی را تخلیه نموده و اکنون با همسر و 4 فرزندم در خانه‌ای استیجاری به مبلغ سیصد هزار تومان اجاره ماهیانه زندگی می‌کنم. عدم توانایی مالی در پرداخت اجاره بها و اتمام پی در پی قراردادها ی اجاره، خانواده‌ا م راسخت تحت فشار روحی و جسمی قرارداده و همگی در اضطراب به سر می‌برند. در ضمن با بررسی‌های لازم ارتش جزو پروژه‌های بنیاد تعاون مسکن ارتش خانه‌های اندیشه کرج درآمده بودم. گفتند فعلاً به صورت آزاد می‌فروشیم وباید مبلغ 33میلیون تومان به حساب بریزید. بنده به علت عدم توانایی مالی نتوانستم شرکت کنم.
ضمناً فیش حقوقی اینجانب به مبلغ 50 هزار تومان رسیده لذا از مسؤولین محترم و ایثار گران دولت جمهوری اسلامی ایران تقاضا دارم درصورت امکان و تصویب مقامات ارتش و یا هر سازمانی که در اختیار ایثارگران خانه مسکونی یا به صورت سازمانی و یا اجاره 99 ساله دارند، به بنده و خانواده‌ا م ارایه دهند تا شاید سرپناهی برای خانواده‌ام بر جای بگذارم. فقط همین تقاضا را دارم.

با تشکر

شماره تماس آقای خیری‌پور در دفتر نشریه موجود است

زنان در عصر جدید هنوز محتاج الگوی فاطمه هستند

سخن اولزنان در عصر جدید هنوز محتاج الگوی فاطمه هستند

فاطمه سلام الله هرچند کم سن ونحیف وکوچک جثه بود، ولی رسالتی عظیم وهمیشگی وبرای همه تاریخ داشت چه در عصر قدیم که دختران را زنده به گور می‌کردند و بهایی نمی‌دادند و چه امروز... هم آن روز خداوند اراده کرد تا دنباله حکومت الهی پیامبر را از سلاله یک زن قرار دهد و برتمام تئوری‌های جاهلیت نقطه پایان بگذارد و چه امروز که خداوند اراده کرده تا زنان را از این گیر و دار زندگی عصر برهنگی نجات دهد. امروزهم کسانی که الگویشان فاطمه سلام الله است به بند کشیده می‌شوند و در زندان لاییک‌ها به انواع شکنجه‌ها و پرده‌دری‌ها محکوم می‌شوند! اینان نیز همچون جده خود درحمایت از ولایت پهلو شکسته ودر زندان غم گرفتارند...

امروزهم در چین و ماچین به دلیل کنترل جمعیت و این‌که یک اولاد بیشتر نباید داشته باشند و آنان اولاد ذکور را ترجیح می‌دهند زنان قربانی هستند و دختران قبل از این‌که به دنیا بیایند به حکم سونوگرافی محکوم به مرگ هستند و کسی نیست داد این مظلومان را بستاند و فاطمه سلام الله همچنان در پس پرده نشسته و دستان زخمی‌اش را برای حمایت از ولایت بالا گرفته و در مقابل سیل تهمت‌ها و افترائات ایستاده است و این چنین است که باتولد این شیرزن جهان به مفاهیم جدید دست می‌یابد و امید است رهروان این بانوی بزرگ در دام دزدان عقاید که در روز روشن ولایت را می‌دزدند اسیر نباشند و زخارف دنیایی آنها را نفریبد و به این امید است که هر سال تولد او را جشن می‌گیریم و از آمدن این حورا انسیه به جمع انسانی خود خوشحالی می‌کنیم و قدوم کوچک ولی باصلابت او را گلباران می‌کنیم تا شاید گل‌های زمان ما نیز چنین آکنده از عطر اسلام باشد.

دولت مظلوم نیاز به حمایت دارد(195)

دولت مظلوم نیاز به حمایت دارد(195)





شعار عدالت محوری دولت مردمی باعث جبهه‌گیری قاسطین، مارقین و ناکثین شده است. آنان که دستی بر قدرت و بیت المال داشتند و خوردن آن را از شیر مادر حلال‌تر می‌دانستند، کم کم متوجه شدند که این بار استخوان پوکیده دست ابوذرهای زمان است که بر فرق آنان کوبیده می‌شود وعنقریب است تا هرآنچه اندوخته و خورده و برده‌اند، برملا شود و لذا به توطئه چینی برخاسته و از چپ و راست بر آن تاختند. هرچه در توان داشتند به کار گرفتند. آنان یک روز ثروت خود را در مسکن ریختند و آن را گران کردند. روز دیگر در برنج سرمایه‌گذاری کردند و همه را خریده و احتکار کردند.یا شکر را انباشتند و شایعه قحطی انداختند. اما اینها بدانند که مردم هشیارند وهمه چیز را می‌دانند و هرگز این عملکرد آنها را نخواهند بخشید. ما روز سوم تیرماه را که ملت قهرمان رأی خود را به دولت مهر ورز وعدالت محور دادند تبریک می‌گوییم و امید داریم این دولت مظلوم بتواند مشکلات کشور را باهمکاری نخبگان مرتفع نماید.
یکی از مظلومیت‌های این دولت مانند دولت‌های گذشته، مسأله گرانی است. شاید برای یک نوجوان که تازه مسایل اجتماعی را می‌فهمد، راحت باشد که همه گرانی‌ها را نتیجه عملکرد این دولت بداند ولی برای نویسنده که حداقل چندین مقاله در روزنامه‌های کثیرالانتشار در دولت‌های قبل برعلیه گرانی نوشته است، این مسأله واضح می‌نماید که هیچ صداقتی در انتقاد کنندگان از گرانی نیست. وقتی شما نگاه کنید که دلار 70 ریالی به 9300 ریال رسیده، مسلماً در عرض یک روز این کار نشده است و یا این‌که یک خانه 6000 تومانی سال 1350 الآن 120 میلیون تومان می‌ارزد، مسأله برای یکی دو روز نیست. این موضوعی است که همه دولت‌ها و همه ملت‌ها در همیشه با آن دست به گریبان بوده‌اند. درهمین ایران ما زمانی صحبت از یک عباسی و دوعباسی بوده! بعد موضوع صنار و سی شاهی پیش آمد. سپس تبدیل به یک قران و دوزار شد! و امروز که موضوع تومان و ریال است. البته یک موضوع هست که مردم می‌گفتند که ممکن است ولخرجی‌های دربار در قبل از انقلاب اسلامی یا نهادها در بعد از انقلاب اسلامی، باعث این گرانی‌ها شده. حتی اگر این حرف هم درست باشد، لااقل درمورد این دولت صادق نیست و ما شاهدیم که باچه مشقتی حتی حقوق ریاست جمهوری را هم برخود جایز نمی‌داند و به وزرا گفته است همان حقوق قبل از وزارتی را دنبال کنند. هرچند که اینها ریشه گرانی هم نیست. ریشه گرانی طبیعی است و مردم هم خود به خوبی آن را می‌دانند. ساده‌ترین و بی‌سوادترین مردم می‌دانند که افزایش جمعیت وجود دارد و هرچه جمعیت افزایش می‌یابد، خیلی از منابع زیاد نمی‌شوند. مسأله مسکن، یک نمونه است. جمعیت تهران روزی به صد هزار نفر هم نمی‌رسید ولی الآن بنابر نقل قولی تا 15 میلیون نفر می‌رسد. آیا زمین‌های تهران هم زاییده‌اند و زیاد شده‌اند؟ یا ثابت بوده‌اند؟ با درک همین مسأله است که عموم مردم سرمایه‌گذاری بر روی مسکن را تنها ویا بزرگ‌ترین عامل حفظ ارزش پول می‌دانند. مخصوصاً این‌که درعقاید و رسوم مردم تهران و یا به طور کلی مردم ایران، مسکن داشتن قداست هم دارد و مثلاً می‌گویند در دو چیز است که اگر اقدام کنید پولش جور می‌شود ؛یکی ازدواج و یکی مسکن.
و لذا ما می‌بینیم برخلاف خواص که خودشان می‌برند و می‌دوزند، مردم همه جا در حمایت از رییس‌جمهور چیزی کم نمی‌گذارند. حتی خواص هم همینطورند. یکی از وزرای سابق که اکنون رییس یک ساز مان سیاسی هم هست، بسیار از رهبر انقلاب و رییس‌جمهور انتقاد می‌کرد. یک روز گفتند برای ملاقات حضوری دعوت شده است، ایشان نه تنها این دعوت را رد نکرد بلکه هنگام حضور به دست و پای رهبر افتاد و او را غرق در بوسه کرد! زیرا او ممکن است برای خودنمایی کلماتی برزبان بیاورد ولی وقتی زندگی ساده و بی‌آلایش رهبر یا رییس‌جمهور را از نزدیک می‌بیند، نمی‌تواند در مقابل وجدان خود سکوت نماید. در استرات‍ژی مردم ایران، دو چیز بسیار مهم است. یکی عقاید اسلامی و دیگری مبارزه با فساد. هیچکس نمی‌تواند در نزد وجدان خود ادعا کند که این دو در رهبری نظام و ریاست جمهوری رعایت نمی‌شود. ممکن است در هنگام جوگیر شدن، سخنانی بگویند ولی وجدان محکمه‌ایست که احتیاج به قاضی ندارد.
تمامی مردم دنیا هم همینطورند: کسانی‌که مثلاً به حضرت امام اعتقاد نداشتند و یا به او بد می‌گفتند، وقتی می‌آمدند و در جماران حاضر شده و زندگی بی‌آلایش او را میدیدند، می‌فهمیدند که ایشان در گفتار خود صادق بوده و چیزی را برای خود نخواسته است! و این برخلاف تئوری پادشاهان است که همه چیز را برای خود و خاندان خود می‌خواستند و بعد از جنایت‌های بی‌شمار، دست‌های خود را می‌شستند و عابد می‌شدند! می‌گویند اسکندر دستور داد وقت مردن، دست‌هایش را از تابوت بیرون بگذارند و در شهر بگردانند. مردم می‌پرسیدند منظور او از این کار چیست؟ دانشمندی گفت او می‌خواهد بگوید با خودم چیزی نبردم و همه باید ببینند که روز رفتن دستم خالی است.
بله؛ آنها اول ظلم می‌کردند و بعد که دیگر نمی‌توانستند، عابد و زاهد می‌شدند. ولی مردان خدایی همیشه عابد و زاهد بودن وعابد وزاهد شدنشان برای خدا بوده نه برای نمایش به مردم. بنده خود شاهد بودم که علامه محمدتقی جعفری برای منزل خود سبزی می‌خرید و با زنبیل به خانه می‌برد و همه مسیر را هم پیاده طی می‌کرد. ائمه ومعصومین ما هم همینطور بودند. حالا عده‌ای این ساده زیستی را حماقت می‌دانند یا به بهانه هاله نور و امثال آن می‌خواهند عملکرد ساده زیستی دولت را زیر سؤال ببرند و نهایتاً آنها را مجبور به اسراف کنند و بعد بنشینند و بگویند اینها هم مثل ما هستند و تا دستشان به جایی رسید، اول شکم خود را سیر کردند.
از دیگر مظلومیت‌های دولت این است که دشمنان هر دو سوی حرف خود را با پررویی تمام می‌زنند و اصلاً به روی خود نمی‌آورند که در روزنامه‌ها و رسانه‌ها، ضد و نقیض گوییشان ثبت شده است. یک روز می‌گویند چرا دولت پول نفت را بر سر سفره مردم نمی‌برد! درحالی‌که دولت چنان حرفی نزده و قولی نداده. هم خودشان می‌برند و هم خودشان می‌دوزند! بعد هم که دولت می‌گوید از صندوق ذخیره ارزی بردارید و مثلاً برنج وارد کنید، آقایان داد می‌زنند که برداشت از ذخیره ارزی، تورم را بالامی‌برد و ذخیره ارزی برای نسل‌های آینده است و... خوب در اینجا ضد و نقیض گفتن یک هنر محسوب شده! ذخیره ارزی همان پول نفت است واگر برنج یا گندم یا روغن خریداری و وارد شود، همان مفهوم پول نفت را بر سر سفره مردم بردن است. و این‌که آیا اینها این را نمی‌دانند یا سواد آن را ندارند و یا بر اثر لجبازی همه اشتهای علمی‌شان کور شده است. نه فقط در این امر! مثلاً همینجا می‌گویند باید کارهای زیربنایی شود و پول نفت نباید برای خرید مواد مصرفی به کار رود بعد که دولت می‌آید و آن را برای خسارت کشاورزان یا طرح‌های عمرانی اختصاص می‌دهد، داد می‌زنند که مردم از گرسنگی مردند. صف نان چقدر طولانی است. مردم نان شب ندارند. بیکارند و و... بالاخره معلوم نیست که گندم بخرند یا طرح‌های زیر بنایی اجرا کنند؟ در سیاست خارجی هم همین است. تا موقعی‌که با دنیا روابط نبود، می‌گفتند ایران آنقدر بدبخت شده که جز بورکینافاسو کسی دیگر قبولش ندارد! حالا که رییس‌جمهور می‌رود و در مجامع بین‌المللی با طرح‌های روشن ظاهر می‌شود و یا در دانشگاه‌های آنها سخنرانی می‌کند، می‌گویند آبروی مارفته! کدام آبرو؟ شما که تا دیروز می‌گفتید ایران منزوی است. جایی با ایران قرارداد نمی بندد. هیچ کشوری حاضر نیست با ایران طرف قرارداد شود. یعنی آبرویی وجود نداشته که برود. ما اکنون سه سال احمدی‌ن‍ژاد را تجربه کردیم؛ ولی وجداناً روزنامه‌ها را بردارید و ورق بزنید. همین حرف‌ها را راجع به دولت‌های قبل نمی‌گفتند؟ اصلاً به انقلاب هم کاری نداریم. بروید کتاب‌ها و نوشته‌های سال‌های قبل از انقلاب را بخوانید. هیچ مطلب کهنه‌ای در آنها پیدا نمی‌کنید. درهمان روزنامه توفیق که بنده مدتی توفیق همکاری داشتم، چه شعرهایی راجع به گرانی نمی‌نوشتند و چه انتقادهایی که نمی‌کردند. اصولاً نباید مسایل طبیعی را بامسایل انسانی مخلوط نمود. کمبود منابع چیزی طبیعی است. به دست انسان نیست اگر باران نیاید. رییس‌جمهور که نمی‌تواند خودش را باران کند! سدها خشک بشوند که نمی‌شود آب خرید و در آن ریخت! چشمه‌ها نجوشند که نمی‌شود آنها به زور سرنیزه مجبور به جوشیدن کرد!
همه این انتقادها سیاسی است: احمدی‌نژاد نیز به این مسأله واقف است و در صحبت‌های خود در جمع دانشجویان گفت حملات مهم در این سال آخر بیشتر خواهد شد! وی در جمع اساتید و علمای قم هم گفت که طرح‌های عمرانی 26 درصد رشد داشته و این نتیجه کار وکوشش است ولی منتقدان، اجرای طرح‌های عمرانی راعامل گرانی می‌دانند! در جمع طلاب خراسان هم گفت: اگر کار کنید، می‌گویند تورم زاست باید بیکار بمانیم. هرچند بیکار هم بمانیم باز داد خواهند زد چرا بیکار هستید و برای مردم کاری نمی‌کنید!