در طراحی جدید اقتصاد جهانی نیازی به بازارهای پولی و مالی نیست
چرا نفت به 140دلار رسیده و همچنان رو به صعود است؟ دلایل زیادی مطرح میشود که بسیاری از آنان بهانه است تا دلیل. مثلاً گفته میشود چون در نیجریه قرار است که اعتصاب شود و یا ممکن است خطوط لوله نفت درعراق مورد تهاجم قرار بگیرد، لذا نفت باید گران شود.جالب این است که این حرکات به صورت مصنوعی هم اتفاق میافتد یعنی درست در چنین زمانی ما شاهد انفجار یک خط لوله یا اعتصاب بخشی از کارکنان نفت هستیم. و این نشان می دهد که خرابکاری یا اعتصاب دستوری بوده و برای مقطع خاصی باید انجام میشده است و لذا به راحتی میتوان فهمید که اینها بهانه بوده نه دلیل زیرا دلیل موقعی درست است که با مدلول هماهنگی داشته باشد یعنی به محض رفع اعتصاب یا رفع خرابکاری، قیمت نفت به حالت قبل برگردد ولی همه ما شاهدیم که بارفع این موانع نه تنها شاهد برگشت قیمت به حالت قبل نیستیم بلکه روند صعودی آن ادامه دارد و در واقع فرروشندگان به دنبال توجیهات جدید یا دلیل تراشیهای نو و بهانههای دیگر هستند. افزایش قیمت اصلاً دلیل نمیخواهد زیرا امری طبیعی است و در طبیعی بودن این امر همین بس که دائماً در تمام دنیا این روند صعودی ادامه دارد. تنها ممکن است در بخشی از اقتصاد یا تولید با کشف راههای جدید بتوان به قیمت پایین رسید. مثلاً در دنیای الکترونیک و سایبرنتیک و یا کامپیوتر، ما شاهد هستیم که سرعت اینترنت بیشتر میشود و قیمت آن کاهش مییابد. اما این هم چندان دوامی ندارد زیرا دلیل عمده آن تازه بودن و نو بودن آن است و ارزانی آن برای سهم بیشتر پیداکردن در بازار جهانی است. مانند کاری که چین درمورد محصولات خود میکند. ارزانترین تولیدات را در مرحله اول وارد بازارهای جدید میکند. بعد از مدتی مردم از کیفیت آنها شکایت میکنند وچین ماهرانه میگوید ما جنسهای بهتری هم داریم که گرانتراست و معلوم است که هر ارزانی بی علت نیست و هر گرانی بی حکمت نیست.
روند طبیعی افتخار آمیز
ممکن است در ارزاق عمومی نتوان این بحث گرانی را افتخار آمیز دانست ولی مثلاً در بحث گردشگری این امر کاملاً فنی علمی و افتخار آمیز ومورد استناد برای افزایش فروش است. شاید تعجب کنید ولی نگاهی به لیست قیمت هتلها و هواپیما و دیگر مواد مورد نیاز سفر این مسأله را روشن میکند. هتل 5 ستاره هیچوقت دارای قیمت ثابت نیست و این از افتخارات آن محسوب میشود زیرا نشان میدهد اقبال مردم از این هتل تا حدی است که بالاترین قیمتها را حاضرند برای یک شب اقامت در آن بپردازند. حتماً به شمال کشور سفر کردهاید. اگر در ایامی غیر از تابستان و شب عید سفر کنید؛ میبینید همه چیز فراوان و ارزان است و با خیابانهای خلوت و مردم مهربان بومی مواجه میشوید. برای شنا کردن در دریا، خود اهالی شمال ماه مهر را ترجیح میدهند زیرا بهترین موقع دریا است و هیچ غریبهای در آنجا نیست! اما همینکه به شب عید نزدیک میشوید، همان هتلدار ومسافرخانهدار مهربان دیگر پدرش را هم نمیشناسد چه برسد به شما. قیمتها چند برابر میشود و کسی هم اعتراض نمیکند! تا به حال دیده نشده کسی از این قانون تخطی کند. همه فشارکاری برای اهالی شمال کشور و مخصوصاً کنار دریا در شهریورماه و فروردین ماه هرسال است و آنها معتقدند در این دو ماه باید بار خود را ببندند و مسافران هم نمیتوانند غیر از این زمان بیایند. بچهها مدرسه میروند و پدران و مادران سرکار هستند. اگر تک و توکی هم از این قاعده مستثنی باشند، خودشان تمایلی به رفتن ندارند. شمال وقتی مزه دارد که همه باشند! یعنی در خلوت و بدون نگاه دیگران و حسرت دادن آنها، اصلاً شمال رفتن معنایی ندارد! خوب است جلو چشم مردم پولهای کلان را از جیب درآورد و پول هتل را داد و چیزی اضافه هم به عنوان شاگردانه پرداخت. جلوی چشم مردم با موتور هوندا 4هزار ویراژداد و همه را میخکوب کرد وجلوی چشم مردم و در صفهای طولانی جاده چالوس و جاده هراز در ماشین زانتیا و پرادو نشست؛ کولر را باز کرد و صدای فیلم و آهنگ را زیاد کرد تا همه به خوشبختی آنان حسادت کنند و الّا در یک شب ساکت آهسته و آرام، مانند دزدها راه چالوس را درپیش بگیریم و در تاریکی کوچه ها وارد ویلا شویم و بهترین خوراکیها را سفارش دهیم و بهترین لباسها راهم بپوشیم، کسی خبردار نمیشود و ضرورت سفر دریا را حس نمیکند.
این مباحث نه درایران که درسراسر جهان مطرح است زیرا در اروپا هم مردم با اینکه در تعطیلات آخرهفته بیشترین هزینهها را میپردازند و در صفهای طولانی خودروها در اتوبانها میایستند، هرگز از رفتن منصرف نمیشوند! حتی اگر شده بدون اقامت بروند و برگردند و فقط در جادهها بمانند تاخودی را نشان دهند، راضی ترند. برخلاف نظر غیر مسافران که رسیدن را هدف میدانند، مسافران رفتن را هدف برمیگزینند. یعنی همینکه اسمش این باشد که آنها برای شمال رفتن آماده میشوند، کافی است! اگر این هفته نشد هفته دیگر. ولی بالاخره برای اینکه یکبار هم شده بروند، شهریورماه را انتخاب میکنند. تا زیارتشان قبول باشد و مهرماه بچههای آنها درانشا ننویسند که تابستان جایی نتوانستیم برویم!
فرهنگ سنتی در توریسم نقش اساسی دارد مثلاً ممکن است اهداف سفر در مکانهای دیگر بهتر برآورده شود ولی مردم سفری را انتخاب میکنند که سنتیتر باشد و برای مردم دیگر اهمیت بالاتری داشته باشد. نمیتوان انگیزه سنتی را در سرمایهگذاری نیز نادیده گرفت. بورسهای اوراق بهادار درایران جایگاهی دارند که زیاد قابل قبول نیست. مردم ترجیح میدهند پولهای خود را در خانه و درلای متکا نگهداری کنند تا در بورس اوراق بهادار شرکت کنند. به طور سنتی ایرانیان همیشه درگیر و دار جنگ بودند لذا سرمایهگذاری برای آنان اهمیت ندارد. آنها به خود و خانواده و فرش زیر پا بیشتر اعتماد دارند تا بانکها و اوراق بورس و... هم اکنون در تمام مراحل تحریم ایران موفق عمل کرده زیرا که روش ایران مبتنی بر عملکرد سنتی هزارههای دراز عمر این ملت است.
در دوران تحریم که تقریباً امروز هم اعمال میشود، هیچگونه پولی از طریق بانکها قابل انتقال نبوده ولی ایرانیان بحثی دارند که هزار سال است از آن طریق مبادله میکنند و آن نوشتههای بسیار کوچک وریزی است به نام حواله! که هیچکس نمیتواند از آن سردر بیاورد. تاجر ایرانی یک نوشته میدهد به مسافر و میگوید این را به فلانی بده و این نوشته دستور انتقال میلیاردها دلار از دارایی شخص به دیگری است. در حالیکه همین عمل اگر از طریق بانک صورت بگیرد، سادهترین آن ده درصد کارمزد دارد و مدارک و اسناد دولتی و غیر دولتی و ضمانتنامههایی میخواهد که معمولاً کسی قادر به تهیه آن نیست یعنی عملاً کلیه اموال و داراییها و وجوه نقدی که در این سی سال و بعد ازاین از ایران خارج و یا وارد میشود، براساس نوشتههای دستی است که کشف آنهم به وسیله بازارهای پولی و مالی یا حتی دادگاهها و مراکز پلیسی هیچ ضرری را متوجه ارسال کنندگان یا گیرندگان حواله نمیکند! شما به فرزند خود در آمریکا نامه نوشتید که از این حساب من به آن حساب پول بریزید! یا میگویید برو پیش فلانی و بگو که فلان قدر جنس به ایران بفرستد، بنده ضمانت میکنم. حالا اگر این نوشته کشف شود چه ضرری برآن مترتب است؟ پول متعلق به خودش بوده و راجع به آن هم حق داشته تصمیم بگیرد. در حالیکه همین عمل ساده و مورد توجه ایرانیان اگر بخواهد از طریق سیستم بانکی یا بورس عمل شود، معمولاً به نتیجه نمیرسد. اعتبارات اسنادی یا ال سیهایی که گشوده میشود، غالباً صوری است و با مدارک جعلی صورت میگیرد زیرا مدارکی که بانک طلب میکند هیچکدام قابل تهیه نیست و اگر به صورت واقعی تهیه شود هم قابل استحصال نیست. مثلاً بانک ایران و اروپا میگوید برای صادرات باید حساب به نام شرکت باز کنید و ترازنامه مالی شرکت را هم بدهید. اکثر شرکتها در ایران با سرمایه یک میلیون ریال ثبت شدهاند. درحالیکه برای افتتاح حساب حداقل یک میلیارد ریال یا معادل آن یورو مورد نیاز است. شما ناچارید نام شرکت را صوری یا یک شرکت دیگر بدهید.خلاف از همین جا شروع میشود وتا پایان ادامه مییابد ترازنامههای قلابی و رشوههای کلان هم پشت سر آن... این امر نشان میدهد که سرنوشت بورس در جهان و بانکها در دنیا در مخاطره است. اگر سیستم حوالجات ایرانی بخواهد مسیر خود را طی کند و در دنیا جا بیافتد، هیچکس علاقهای به روشهای بانکداری و بورس نشان نمیدهد و لذا بورسها و بانکها یکی پس از دیگری احتمال ورشکستی داده و از میدان خارج میشوند. عدم اعتماد به روش بورس که در همه دنیا از آن به عنوان بورس بازی یا لاتاری یاد میشود، نشان از بی اعتمادی نسبت به روند ادامه حیات بانکها و بورسهاست و همین ناامیدی باعث شده که بانکها و بورسها که ورشکستگی خود را میبینند، اقدام به امور زود بازده کنند و از طریق ترساندن مردم از آنها پول بیشتری بگیرند.
افزایش قیمت نفت درواقع سند زنده این خیانتکاری بازارهای پولی و مالی بینالمللی است که خود را در برابر بانکداری سنتی ایران خلع سلاح میبینند و قادر به رقابت با آن نیستند. مدتها از تأسیس اولین بانک در ایران میگذرد و بورسها نیز بعد از آن درایران پدید آمدند، ولی هرگز اعتماد ملت را به خود جلب نکردند. همین امروز شما اگر به زور تبلیغات و جایزههای کلان نباشد اقدام به سپردهگذاری یا پسانداز در بانکها نمیکنید. این امر موقعی برای غرب سنگین تمام شد که اسلام نیز به کمک آمد و تأسیس صندوقهای قرضالحسنه در ایران در میان تمامی هجمههای سنگین مافیای بانکداری خود در مالزی، ترکیه و دبی هم ریشه دوانید. به طوریکه روند عقود اسلامی دربسیاری از بانکهای عربی و اسلامی خیلی سریعتر از ایران پیشرفت میکند. در اروپا هم تأسیس بانکهای اسلامی و مخصوصاً انتشار اوراق قرضه به روش اسلامی، نقطه پایانی بود برتمامی تئوریهای بانکداری غرب که اصولاً برمبنای بهره و نزول به وجود آمده بود. اما در مرحله اول این تئوری در خود اروپا شکست خورد و ظهور و محبوبیت نازیها در مبارزه با بانکداری بهرهای که اغلب به دست یهودیان هم صورت میگرفت، آنها را برای همیشه از روی آوردن به بانکداری بهرهای پشیمان نمود و اکنون هیچ بانکی در غرب از طریق دادن وام یا اخذ بهره ارتزاق نمیکند. اما مرحله دوم بانکداری که همان انجام امور سرمایهگذاری یا اختلاط وظایف بورس در بانکها بود نیز اخیراً با ورشکستگی بورسهای بینالمللی در حال افول و نابودی است.
امروزه سیستم جهنمی بورس در جهان آخرین قدرتنماییها را در مسأله نفت از خود نشان میدهد. بورسهای غیر نفتی در حال از بین رفتن هستند و لذا کارکنان یا مؤسسات وابسته به آن به سوی بورسهای نفتی هجوم آوردهاند و چون تجربیات شکست در بورسهای مالی را دارند، میخواهند یا از آن تجربیات برای حذف اقتصاد پیشنهادی ایران اقدام کنند و یا برای آخرین لحظات بار خود را ببندند. تحریم دایمی ایران یکی از دستورالعملهای بورسهای مالی دنیاست تا روش ایران شناخته و تأیید نشود و با تمسخر و تبلیغات منفی، آن را فناتیک سنتی نشان دهند و از سوی دیگر با گران کردن صوری و بدون دلیل نفت، پولهای باد آورده را به جیب بزنند. مؤسسات مالی به روش غربی امتحان خود را به صورت منفی دراین مسأله به مردم جهان نشان دادهاند و اگر از این کارها دست برندارند برای همیشه به تاریخ سپرده میشوند و اقتصادجهانی فارغ از بورسها به حیات خود ادامه خواهد داد و دنیای جدید دنیای بدون بورس و بانک خواهد بود