От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

دزدی دریایی، به‌عنوان یک شغل سودآور

دزدی بهطور عام دو حالت دارد؛ برخی آن را بد میدانند و برخی نیز آنرا خوب! شاید تعجبآور باشد ولی هم اکنون گروههای زیادی در جهان هستند که افتخار میکنند، گروه خود را دزدان دریایی بنامند و با اینکه تاکنون حتی کشتی و یا دریا ندیدهاند، پرچم آنان را بهعنوان پرچم خود حساب میکنند.

در زبان محاوره خودمان هم هست؛ عدهای دزدی میکنند ولی نام آنرا تک زدن! و یا زرنگی میگذارند. دزد اگر از دزد بزند، شاه دزد است! و برای گرفتن لقب شاه دزد، چه تمرینها و بازیها و حرکات سنگین و سبکی را دنبال نکردند! این سرقت یا دزدی از نظر ماهیت و شکل کار، شبیه کارهای خوب هستند و لذا تشخیص کار بد و خوب، بسیار مشکل است و هر چه به ما نزدیکتر باشد، مشکلتر؛ به همین دلیل از نظر اخلاقی، در روایات داریم: هر چه را برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند و معیار، خود انسان است. اگر کسی بیاید لباس شما را بدون اجازه و اطلاع شما بردارد و ببرد، آیا شما خوشحال میشوید؟ و با توجه به این مقایسهها معلوم میشود که معیار خوبی و بدی، خود انسان است. حتی داریم: اگر میخواهید بدانید خداوند چقدر شما را دوست دارد، ببینید شما چقدر خدا را دوست دارید و یا اگر میخواهید ببینید که برای خدا چقدر اهمیت دارید، ببینید خداوند چقدر برای شما اهمیت دارد و این دو سر بودن دوستی، حتی در ادبیات، جای خود را باز کرده است... شاعر میگوید: مهربانی هر دو سر، بی و در ضربالمثلها ذکر شده است که میگویند: دوست داشتن یکطرفه کافی نیست. پس بنابراین دزدی و سرقت براساس عقل بشری، یک امر ناپسند است، یعنی هرکس کوچکترین اندیشهای پیدا کند، چون میبیند حاصل زحماتش را کس دیگری ببرد، ناراحت میشود و لذا آن را نمیپسندد و البته کسانی هستند که خود را معیار، قبول میکنند ولی راجع به آن اندیشه نمیکنند، مثلاً سعدی میگوید: ببری مال مسلمانان و چون مالت ببرند، بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست! یعنی تا موقعی که ما دزدی میکنیم و از دستمزد و حاصل دیگران استفاده میکنیم، متوجه قبح و زشتی این مسأله نمیشویم. تا اینکه بدل این کار به خود ما زده شود؛ مثلاً پسران، نسبت به پدر یا دختران نسبت به مادر این احساس را دارند، یعنی تا موقعی که خودشان پدر و مادر نشدند، معمولاً هر کاری که پدر و مادر انجام میدهد، آن را کافی نمیدانند.

با اینکه پدران ماهیتاً همه زحمتهای خود را برای خانواده میگذارد، اما معمولاً از آنها قدردانی نمیشود و یا مادر در خانه و یا بیرون خانه زحمت میکشد ولی کودکان و فرزندان آن را کافی نمیدانند. اما همین فرزند کوچک وقتی بزرگ میشود و خودش صاحب فرزند میشود، تازه میفهمد که چقدر ناسپاس بوده است ولی دیگر کاری از آنها بر نمیآید، زیرا چه بسا پدر و مادر در قید حیات نباشند. در مورد برادری و امثال آنهم، همین طور است. در حقوق اساسی، حقوق شهروندی، حقوق خانواده و همه حقوق انسانی، بحثها و جدلهای زیادی صورت میگیرد که همگی این مفاهیم را القا میکنند، ولی درک آن بسیار مشکل و سخت است.

لذا میبینیم بحث حقوقی، بسیار سنگین و دچار آفت است. حقوقدانان شاید بدترین انسانها نسبت به حقوق باشند، زیرا به خوبی به حقوق آگاه هستند و همیشه در مرز حرکت میکنند و شاید بیشتر مواقع در آنسوی مرز هم حرکت میکنند و با توجه به تبحری که دارند و تخصص آنها در بحث حقوق بسیار بالاست، کسی نمیتواند بر علیه آنان اقامه دعوا و یا شکایتی بکند و شاید بهترین سخن این باشد که تمام مجرمین جهان به اتکای حقوقدانان به جرم خود ادامه میدهند.

در ایتالیا مافیای قدرت و ثروت از آن جهت قوی و محکم است که تمام حقوقدانان ورزیده را در اختیار دارد و لذا رییس سازمان، در خیابانها رفت و آمد میکند ولی کسی جرأت شکایت از او را ندارد و اگر شکایت هم بکند، کسی به داد او نمیرسد. در کشورهای دولت سالار، این عمل توسط مأموران دولتی صورت میگیرد. یعنی سرقت و دزدی توسط مأموران دولت صورت میگیرد و چون کسی نمیتواند بر علیه آنان اقامه دعوا نماید، از کشاندن پای آنها به محاکم خبری نیست. البته به صورت نرم، برخی مواقع بهعنوان مفاسد اقتصادی، مسایلی مطرح میشود ولی خیلی زود فراموش میشود.

لهذا، برای کشاندن و یا رسیدن به مجازات قانونی راه بسیار طولانی، باید طی شود. ابتدا قدرت، سپس اندیشه را باید در اختیار گرفت؛ زیرا اگر قدرت در دست کسی نباشد، کسی به اندیشه و گفتار توجهی نمیکند.

حتی انبیای الهی هم میخواستند حرف بزنند، ابتدا باید قدرت خود یا خدا را نشان میدادند. ما میبینیم که عیسی مسیح، کور را شفا میدهد یا گنگ را گویا میکند و بلافاصله میگوید: این قدرت خداست که به دست من انجام میگیرد و این قدرت خدا که به صورت معجزه جلوهگر میشود، مردم را مات و مبهوت کرده و آنان را آماده پذیرش نصایح خداوند و یا فرستاده ایشان میکند. قدرت هم در ابتدا و هم درانتها برای نشان دادن خوبی و بدی لازم است، زیرا اگر در ابتدا باشد، در طول عملکرد دچار فراموشی میشود. مثلاً معجزات پیامبران هم فراموش شدند، اکنون هیچ دلیلی برای معجزات انبیا وجود ندارد، همه آنها حرف و حدیث و داستان است و فقط یک معجزه هنوز وجود دارد که به وسیله آن معجزات دیگر اثبات میشود و آن قرآن مجید است؛ اما اگر همین قرآن مجید بدون قدرت انتهایی رها شود، کسی به آن عمل نمیکند و گوش نمیدهد که این قدرت نهایی، قرآن ناطق یا قرآن گویا همچون امیرالمؤمنین است.

در مبارزه قدرتها هم، قدرت برتر آخرین حرف را میزند، یعنی قدرتهای کوچک، مقهور قدرتهای بزرگ میشوند. حال اگر قدرت در دست دزدان دریایی باشد، آنها تبدیل به قهرمان زرنگ و باهوش میشوند که با ترفندهای خود میتوانند بزرگترین کشتیهای تجاری را نیز برای خود بردارند.

سابقه این دزدی دریایی، شاید به واپسین دم و یا سپیده دم تاریخ برگردد. روزی که کشتی اختراع شد، دزدی دریایی هم اختراع شد و ساده بودن این دزدی از آن جهت است که دزدی در محلی صورت میگیرد که هیچکس نیست، حامی وجود ندارد. لذا با یک محاسبه کوتاه اگر قدرت دزدان دریایی بیشتر از کارکنان کشتی باشد، پیروز میدان همان دزدان دریایی هستند. اولین خبر از این مبارزه را از زمان هخامنشیان میشنویم. در آن زمان در همین دریاهای امروزه، دزدان دریایی وجود داشتند و ایران قویترین سیستم دریایی را داشت. بیشتر تجارت ایرانیان با کشتی بود و همه آنها به راحتی نقل و انتقال میکردند. اما بعداً این کشتی سازی به کشورهای دیگر نیز آموزش داده شد. امروزه بریتانیا به دلیل اینکه یک کشور کاملاً محاصره شده در آب است، بیشترین نیروی دریایی را دارد و آمریکا به دلیل دوری از دیگر قارهها، بیشترین هواپیماها و ناوها را برای خود دارد و این همه امکانات خوب سازماندهی شدهاند، اما در اثر مرور زمان بی کاری بر آنان مستولی میشود و برای این که بیکار نباشند، دست به کارهای ناصواب که همان دزدی دریایی باشد میزنند. حضور ناوهای آمریکایی در خلیج فارس یا دیگر آبهای جهان، چیزی جز این مفهوم ندارد که این کشتیها به حد اشباع تولید شدند و اکنون نیاز به بازار کار و بازار فروش دارند و راه فروش آنها هم حضور در جاهایی است که قانوناً لزومی به حضور آنها نیست.

سومالی مرکز دزدان دریایی

دزدان دریایی فقط افسانه نیستند یا بحث و منطق و جدل نبودند، بلکه یک واقعیت است. اکنون دزدان دریایی دارای کشور هستند. تجهیزات ماهوارهای، سلاح، مهمات، لشکر و ارتش جداگانهای دارند.

در طی عملیاتی که چندین بار انجام دادهاند، حتی ایدئولوژی خود را معرفی کردهاند. آنها میگویند: ما کشتیهای مهم تجاری را سرقت میکنیم و مقصود ما این است که ثروت آنان را بگیریم و بین فقرا تقسیم کنیم. در واقع آنان به کشتیهای کوچک، صیادی و تجاری کاری ندارند، زیرا برایشان صرف نمیکند. از نظر عقلی هم پشتوانه ندارد که آنها بخواهند تمام نیروی خود را صرف یک کشتی کوچک بکنند که هزینه زیاد داشته ولی درآمدی نداشته باشد. لذا براساس گزارش شرکت ملی نفتکش ایران، آنها به دنبال کشتیهای بزرگ و ثروتمند هستند و آنقدر تجهیزات دارند که میتوانند این کشتیها را در میان اقیانوس، به دام بیاندازند، بهطوری که هیچ نیروی امدادی و کمکی وجود نداشته باشد. آنها پس از دستگیری ملوانان، کشتی را به سومالی هدایت کرده و در آنجا آن را تخلیه میکنند. اگر صاحبان کشتی قولهای مالی یا اقتصادی بدهند، در قبال دریافت مبالغ کلان، کشتی را تحویل میدهند و الّا کشتیها نابود میشوند. تاکنون هم هیچ ارتش یا نیروی نظامی نتوانسته این دزدان را دستگیر یا با آنان مبارزه کند. علت اینکه سومالی نیز نمیتواند یک حکومت واحد و متمرکز داشته باشد، همین است و نیروی دزدان دریایی به قدری قوی است که دولت مرکزی هم قادر به مقابله با آنان نیست. براساس گزارش یکی از خلبانان ایرانی، یکی از این کشتیها، ابتدا کشتی را محاصره و اخطار میدهند، اگر تسلیم نشوند تیراندازی میکنند و گارد حفاظت از کشتی، قدرت مقابله با آنان را ندارد و بعد کشتی را به سواحل سومالی هدایت میکنند و در آنجا درخواست جریمه میکنند و اگر پرداخت نشود، کشتی را مصادره مینمایند.

اولین حضور نظامی ایران

در سی سال گذشته، ایران از حضور نظامی در خارج از خاک خود امتناع میکرد و این به دلیل آن بود که عدهای با نظریه امام خمینی (ره) برای صدور انقلاب اسلامی مخالف بودند و هر نوع حضور ایران را صدور انقلاب اسلامی میدانستند و این حرف آنان باعث شده بود حتی در خلیج فارس علیرغم حضور ناوهای آمریکایی، ناوهای ایرانی فقط در حد مرزهای داخلی ایران حضور داشته باشند، اما دزدی دریایی نشان داد که حضور نظامی ایران در خارج از مرزها هم لازم است، زیرا دزدان دریایی آنقدر قدرتمند هستند که بزرگترین ناوها و کشتیهای تجاری را هم به سادگی مصادره میکنند. وزیر امور خارجه ایران در جلسه مشترکی با علی عبداله صالح رییس جمهور یمن، این موضوع را قطعی کردند و ایران اجازه یافت تا در نزدیکی مرزهای آبی و بینالمللی سومالی، ناوهای نظامی خود را از طریق نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران مستقر سازد تا در صورت نیاز به کمک کاروان و یا کشتیهای تجاری ایران بشتابد. البته اینها همه تهمیدات اولیه است چرا که دزدان دریایی، حتی قادر هستند با ناوهای نظامی نیز مبارزه کنند و آنها میتوانند حتی مانع از ارسال علایم هشداردهنده کشتیها شوند و پس از گرفتن کشتی یا دزدیدن آن تا موقعی که خودشان صلاح بدانند، آن را اعلام نمیکنند. در واقع کشتی ایران هیچ راهی برای اطلاع دادن وضعیت خود ندارد و ناوهای نظامی هم، قدرت مانور در آن وسعت زیاد آبهای اقیانوس را ندارند و میتوان گفت اگر حتی از برنامه و مسیر کشتیها حدس زده شود، حداقل 24 ساعت در بیخبری باقی میمانند و در این مدت دزدان دریایی به اهداف خود دست پیدا میکنند و این گذشته از آن است که دزدان دریایی در اسراییل دوره میبینند و سلاحها و تجهیزات خود را از اسراییل میخرند و بسیاری از کشتیها و یا اموال آن را هم به اسراییل میدهند. در واقع شغل شریف دزدی دریایی، فقط در سومالی نیست، بلکه در هرجا حضور فعال دارد.   

سابقه ایرانیان در مبارزه با دزدی دریایی

ایرانیان از گذشته پیرو راستین انبیای الهی بودند؛ چه قبل از اسلام که پیرو کردار نیک و پندار نیک بودند و چه بعد از اسلام که بهترین آن یعنی تشیع را انتخاب کردند و خاک پای حیدر شدند. فتوت و جوانمردی را به جهانیان آموختند و راستی و درستی را پیشه کردند و اکنون نیز تنها جهانی که در دنیا میتواند به راستی کوس رسوایی دزدان را به صدا درآورد، فقط ایران است. گرچه ممکن است برخی نا بخردیها تفسیر را معکوس جلوه دهد، اما کسانی که در اقتصاد بینالمللی مطالعه میکنند، میدانند که تنها درآمد سالم در ایران است. فقط کافی است بدانیم درآمد جهانی از توزیع موادمخدر8000 میلیارد دلار، فقط در سال گذشته بوده است، در حالی که در ایران 3800 شهید نیروی انتظامی و 12000 جانباز برای مبارزه با این مواد افیونی داشته است. اما چه رسد به این مردم سفله که سنگ را بسته و سگ را رها کردهاند. رسانهها در دست آنهاست و هر چه میخواهند میگویند، در حالی که سه کشور بلژیک، نروژ و هلند، که مرکز تولید اصلی کراک و شیشه هستند، ادعا میکنند که مواد‌‌مخدر از ایران برای آنها میرود! و اگر خوب مطالعه شود، این همه کسانی که بر درب سفارتخانههای اروپایی ایستادهاند، نه عاشق چشم و ابروی اروپاییان هستند، بلکه وارد کردن نیم کیلو شیشه از اروپا به ایران، 60 میلیون تومان برای آنها سودآوری دارد و این دزدان دریایی که آثار باستانی نیز تأیید میکند که آدم خوار هم بودهاند، در رسانههایشان با پوشیدن لباس تمیز و روی شسته، همه چیز را فراموش میکنند. وایکینگهای دیروز و ینگی دنیای امروز که ممرّی جز دزدی نداشتند و دریاها را به وحشت انداخته بودند، الان دم از حقوق بشر میزنند.

اما ایرانیان به این یاوه و یاوه سرایان همیشه بی توجه بودند و راستی و درستی را پیشه کردند. از زمان هخامنشیان، دریاسالاران ایرانی پاکترین افراد بودند، در حالی که در تمامی کشتیها، به انسانها زور گفته میشد و انسانها را مانند برده مورد استثمار قرار می دادند. بنا بر منشور کوروش و داریوش، همه آنها در برابر قانون یکسان بودند، اعراب گرچه دریانوردی نداشتند ولی در همکاری با دزدان دریایی نسبت به ایرانیان، ابایی نداشتند و همیشه با دزدان و قاچاقچیان برعلیه ایران توطئه میکردند. هم اکنون هم با مجوز آنهاست که ناوهای جنگی روسیه و آمریکا و انگلیس در خلیج همیشه فارس ایران حضور دارند.

آنها در جنگ ایران و عراق با تمام توان به کمک نیروی دریایی رژیم بعثی رفتند ولی دیدیم که در یک روز همه امکانات آنها در مقابل خورشید ناوهای ایرانی ذوب شدند و از بین رفتند و نیروی دریایی برای رژیم بعثی باقی نماند. اکنون کمی دورتر در اطراف قاره آفریقا، در کنار سواحل سومالی زورآزمایی جدیدی آغاز کردهاند. آنها اگر غیر از کشتیهای ایرانی هم دزدی میکنند، زود آزاد میکنند، زیرا اربابانشان یکی است ولی به کشتیهای ایرانی که میرسند، با شعار عیارگونه ایرانی ادعا میکنند که اموال اغنیا را بین فقرا تقسیم میکنند، نفت و کالای تجاری ایران را مصادره میکنند و یا باجخواهی میکنند ولی آنها بدانند که دوستان ایران در یمن، سومالی و حتی عربستان همه چیز را گزارش میدهند و نیروی دریایی ایران پرتوان و با وقار مقابل آنها خواهد ایستاد و نخواهد گذاشت وایکینگهای دیروز در لباس ناویهای امروز، همان اعمال دزدانه و زشت خود را تکرار نمایند.

سید احمد حسینی ماهینی

نقش اقتصادی بحران ها

نقش اقتصادی بحران ها

Crysys یا بحران‌ها گرچه در ظاهر باعث کسادی و عدم رونق کسب و‌کار می‌شوند، اما در واقع روند حقیقی و لازم یک مسیر یا بستر اقتصادی هستند. به عنوان نمونه ما شاهد انفجار برج دوقلو در نیویورک بودیم که به واقعه 11 سپتامبر، مشهور شد. الان پس از گذشت 8 سال از این حادثه، تحلیل‌گران به این نتیجه رسیده‌اند که چنین طرحی لازمه اقتصاد جهانی موجود است. چرا‌که معلوم شد کلاً این حادثه قبل از آن‌که سیاسی و تروریستی باشد، یک اقدام اقتصادی  بود. از آن‌جهت که با انفجار این دو برج که مرکز تجاری مهم و نماد سرمایه‌داری غرب بود، کلیه مدارک و اسناد حسابداری و بانکی، چه به صورت کتبی یا به صورت اینترنتی و کامپیوتری از بین‌رفت و یا در واقع بهانه ای شد برای از بین‌رفتن آن‌ها. این روش البته از سال‌ها قبل در کشورهای سرمایه‌داری رواج داشت و به یک روش معمول تبدیل شده‌بود. هر شرکت یا مؤسسه‌ای که احساس ورشکستگی می‌کرد و یا بدهیه‌ای کلان به‌بار می‌آورد که قادر به پرداخت آن نبود، اقدام به آتش‌سوزی در انبار یا شرکت خود می‌نمود و در هر حالت پیروز میدان بود، زیرا اگر عمدی‌بودن آتش‌سوزی اثبات نمی‌شد، کلیه خسارات را از شرکت‌های بیمه دریافت می‌نمود و اگر اثبات می‌شد، به‌عنوان یک فرد ورشکسته یا مهجور یا کسی که به انتهای خط رسیده ،  می‌توانست با مظلوم‌نمایی و یا سوخته نشان‌دادن مدارک از پرداخت بخش اعظمی از بدهی‌های خود، سرباز زند زیرا قانون ورشکستگی به تقصیر در مورد او صدق می‌کرد و از یک ورشکسته فقط می‌توان از اموال باقی‌مانده او مطالبات را تسویه کرد.یعنی اگر کسی یک میلیارد دلار بدهی داشته‌باشد و اعلام ورشکستگی کند و دارایی او فقط یک میلیون دلار باشد، همه بستانکاران فقط به یک هزارم مطالبات خود می‌رسند. البته این روند به طور طبیعی از یک مغازه یا دکان کوچک شروع شده‌بود و به شرکت‌ها و کمپانی‌های بزرگ توسعه یافته‌بود که نهایتاً به واقعه 11 سپتامبر رسید. اما در همان‌جا متوقف نشد. زیرا بر اثر این انفجار، موقعیت برای آمریکا ایجاد شد که بر دو منبع درآمدی مهم جهان تسلط پیدا کند، در یک حمله برق‌آسا به عراق، منابع نفتی این کشور به عنوان بزرگ‌ترین کشور تولید‌کننده در اختیار آمریکا قرار‌گرفت و در افغانستان نیز تجارت مرگ یعنی سوداگری مواد مخدر، کاملاً به انحصار دولت آمریکا در آمد. این‌که کدام‌یک اولویت اول دارند مهم نیست، مهم این است که از هر جهت و دلیل صحبت شود به این نتیجه رسیده می‌شود؛ یعنی چه‌اینکه آمریکا می‌خواست به منابع افغانستان و عراق دست پیدا‌کند نیاز به یک بهانه داشت و 11 سپتامبر باعث شد تا آمریکایی‌ها عصبانی شوند و به عراق و افغانستان حمله کنند. هر دو یک نتیجه را اثبات می‌کند. درست مثل یک مسئله ریاضی که از هر طریقی حل شود، به یک جواب درستی باید برسد.

بحران اقتصادی غرب هم که به بن بست مسائل اقتصادی سرمایه‌داری نزدیک می‌شد، لازم بود از چهارچوب مقررات خارج شود یا به عبارتی لباس ظاهری قانون را از تن بیرون‌ آورد و به لباس ترور و وحشت روی آورد.

در یک تحلیل بسیار ساده می‌توانیم بگوییم، تمامی جنگ‌ها و حملات در طول تاریخ، علت اقتصادی داشته‌است، یعنی بحران حاد که در جنگ جلوه می‌کند از همان ابتدا بحران‌های اقتصادی بوده‌اند که به صورت عادی حل نشدند، لذا به درگیری انجامیدند. به‌طور خاص به‌جز مبارزات انبیاء و اولیاء، همه جنگ‌ها برای رسیدن به مراتع، زمین‌های حاصل‌خیز و اخیراً برای دست‌یابی به نفت، مس، اورانیوم و دیگر ثروت‌های دیگران بوده‌است.

بحران باعث تحرک اقتصادی است

البته این بحران‌ها نه‌تنها باعث تسلط آمریکا بر منابع نفتی عراق و یا مواد مخدر افغانستان شد، بلکه در کنار آن با تهدید امنیت اعراب، فروش سلاح به رونق خود رسید و مردم عادی هم از یک مصرف‌کننده بالقوه، به مصرف‌کننده بالفعل تبدیل شد و این مسئله بسیار مهمی است، زیرا مردم در حالت عادی مصرف‌کننده خوبی نیستند مثلاً ما تا تحریک نشویم غذاهای خوشمزه نمی‌خوریم و یا تا چشم و هم‌چشمی نباشد، نسبت به خرید لوازم لوکس اقدام نمی‌کنیم. در حالت عادی روش تحریک مصرف یا ایجاد تحرک در مصرف‌کننده، روش‌های روانی است، یا در واقع جنگ روانی نرم است، اما وقتی این روش نتیجه نداد، طبیعتاً جنگ روانی واقعی باید اتفاق بیافتد و بحران‌ها، درواقع یک جنگ روانی وسیع برای تحریک مصرف و تحرک‌ بخشیدن به مصرف‌کنندگان است. در اثر بحران، هر طبقه‌ای از مردم به دلایل گوناگون دچار افزایش می‌شوند و بازار برای کالاهای مصرف نشده یا به اصطلاح بنجل باز می‌شود. مثلاً سلاح‌های قدیمی یا نسل گذشته در این‌گونه موارد به دولت‌ها یا افراد طرفین بحران به خوبی فروخته می‌شود. کالاهای از مد افتاده و یا تاریخ مصرف گذشته نیز به ملت‌ها فروخته می‌شود. مردم در اثر جنگ روانی همه کالاهای مصرفی خود را یک‌جا خریداری و انبار می‌کنند و در اثر افزایش گردش کالا و نقدینگی، جامعه به فرایند مصرف بیشتر روی می‌آورد و البته تولیدکنندگان بحران، در این قسمت یا بحران زده‌ها یکسان هستند، ولی یک عامل پیشتاز در سازندگان بحران این است که «تولید» را متوقف می‌کند، یعنی سعی می‌کند از افزایش مصرف نیز سهم خود را بیشتر کند. لذا در این‌گونه جنگ‌ها و بحران‌ها، مراکز تولیدی مورد هدف قرار‌می‌گیرد و حتی کالاهای خریداری شده قبلی نیز صدمه زده می‌شود تا سودی متوجه بحران زده‌ها نشود.پس  هر کس پیش‌دستی در بحران‌سازی کند، برنده میدان است. اما در نهایت این پیش‌دستی نیز جبران می‌شود یعنی کشور‌های بحران‌زده نیز به روش‌های مقاومت منفی سعی می‌کنند این پیروزی رقیب را از او بگیرند و با مبحث خودکفایی، آن‌را برای خود نگه‌دارند.

بحران‌سازها در آسیا

اغلب بحران‌ها در قاره کهن آسیا مخصوصاً در خاورمیانه صورت می‌گیرد. از این‌جهت که بررسی دامنه بحران‌ها در سراسر جهان نشان‌می‌دهد، حداکثر جنگ‌ها و بحران‌ها در سراسر جهان، کوتاه و بریده بریده است. مثلاً در اروپا در یک مقطع، جنگ‌جهانی صورت می‌گیرد و یا در چین، یا در ژاپن و معمولاً تمام می‌شود. اما در خاورمیانه شاید از ابتدای تاریخ یک جریان دائمی است و مسائل و مشکلات حل‌نشده فراوان است. در چین یک میلیاردی، 1949 انقلاب در یک دوره کوتاه تمام می‌شود. اما در خاورمیانه هنوز بحث و بحران فلسطین از سپیده‌دم تاریخ وجود داشته‌است و لذا در آسیا همه‌چیز فرق می‌کند. مترها، سانتی متر‌ها و میلیمتر‌ها در این‌جا تبدیل به وجب و زراع و گز می‌شود. برخلاف کشورهای حاشیه‌ای و قاره‌های حاشیه ای، که حوادثی در آن اتفاق نمی‌افتد و زندگی یکنواخت است، در آسیای مرکزی و خاورمیانه تغییر وجهه اصلی زندگی است. اگر مردم در این منطقه خودشان هم بخواهند نمی‌توانند آرام باشند، چرا‌که آسیا مانند پلی بین شرق و غرب و جنوب و شمال است و هرکس، هرکجا می‌خواهد‌برود، باید پایی بر این پل بگذارد. لذا جغرافیای آسیا مخصوصاً خاورمیانه، همانند تاریخ آن است، یعنی هر نقطه آسیا، تاریخی از آن‌را حکایت می‌کند، حمله اروپاییان و تعامل با آنان را در غرب آسیا، ترکیه، سوریه و شامات می‌توان‌یافت؛ آفریقا از مصر، اردن، عربستان در داخل آسیا می‌شوند و نقش خود را ایفا می‌کنند، آمریکا، کانادا، استرالیا از سوی چین، کره، ژاپن، فرهنگ خود را در آسیا گسترش می‌دهند. در خود آسیا هم، شرق، چین و ژاپن در هیئت مغول‌ها و بعداً به سرزمین ترکستان و ترکمنستان و افغانستان، هندوستان در پاکستان و در سیستان و بلوچستان و روس‌ها در شمال و آذربایجان، باکو، قفقاز و در جنوب اعراب، در خوزستان، هر یک قومیت، تاریخ و شناسنامه ویژه خود را دارد که در زبان، اقتصاد، فرهنگ و سیاست برای خود محدوده ای تعیین‌کرده و از آْن دفاع می‌کنند.

بحران متمرکز   

تمرکز بحران جهانی در آسیا و تمرکز آن در ایران و فشرده شدن آن در شهر تهران یک روند قابل قبول است. یعنی می‌توان گفت تهران خلاصه جهان است و جهانی خلاصه شده در تهران است. مرکز سیاست، اخبار، اقتصاد در تمامی جهان یک نقطه یا یک سر خط به سوی تهران دارد. تهران هم خلاصه می شود در چند خیابان مهم، در آن‌جا که سفارت آمریکا، روسیه، آلمان، ترکیه وجود دارد و یا در آن‌جا‌که هواداران اروپا و آمریکا، چین و عربستان در کنار هم زندگی می‌کنند. می‌توان گفت شاید از نظر فیزیکی مرکزیت بحران در چهارراه استانبول باشد، ولی بنا به تعریف دکتر شریعتی، امروزه دموکراسی، دست‌ها را از روی سر مردم برداشته ولی توی سر آن ها کرده است. یعنی امروز دیگر به سفارت پناهنده‌شدن و پلوی انگلیس را خوردن علنی نیست، بلکه جای آن‌ها به دانشگاه‌ها رفته و استادان دانشگاه‌ها وکسانیکه  مدارکی  از این دانشگاه‌ها گرفته اند، طیف وسیع هواداران را ایجاد کرده‌اند و تقریباً می‌توان گفت وابستگان فرهنگی، وظیفه سفیران کشورها را انجام می‌دهند.

از آن‌طرف نیز تمرکز صورت گرفته است؛  ابتدا اروپا در مقابل تهران بود، مدتی استرالیا، کانادا و حتی کشورهایی چون عربستان و غیره، اما همه، اکنون در زیر پرچم آمریکا متحد شدند و آمریکا نیز با وسعت زیاد خود، نیویورک را انتخاب کرد. در نیویورک هم کاخ‌سفید و کنگره، مرکزیت این بحران را به‌دست‌ گرفت. در واقع امروز، در دانشگاه تهران یا اگر بگوییم در حوزه مدیریت نظام یک ستاد بحران تشکیل‌شده و در کنگره آمریکا و کاخ‌سفید هم یک ستاد در نقطه مقابل است. از این‌جهت هیچ‌گاه طرفین بحران‌ساز و بحران‌ستیز از پای نخواهند نشست تا این‌که بحران‌سازان کاملاٌ از بین بروند و مرکزیت به یک نقطه، آن‌هم در آسیا و تهران منتقل شود و همه جهان مدیریت واحد را در تهران بپذیرند. کمک تهران به شهدای بحران و مجروحین و آسیب‌دیدگان می‌تواند هزینه مشارکت مردمی را کاهش دهد و از آن‌سوی نیز آشوب‌گران می‌توانند با دریافت‌های میلیاردی هزینه‌های خود را پوشش دهند. تصویب 400 میلیون دلار سنای امریکا به همین دلیل است، یعنی ایجاد اشتغال جدید و توزیع درآمد در بین مردم ایران و آن بخشی‌که به بحران‌سازی کمک کرده‌اند.

مدیریت بحران

هدایت بحران همانند ایجاد بحران، دارای قواعد و مناسبات خود است. بحران‌ساز دارای قدرت اقتصادی زیادی است که او را قادر به ادامه بحران سازی می‌کند و مدیریت بحران به ضرر  بحران‌ستیزان خواهد بود  در صورتی‌که منابع مالی کمتری داشته‌باشد چه دراین صورت  ممکن است آسیب‌پذیر باشد، لذا آماده‌باش نیروها و تجهیز آن‌ها و خرید وسائل مورد نیاز و تامین نیازهای مالی بحران‌ستیزان، نقش مهمی در مدیرت بحران دارد. درواقع اگر بتوان حدس‌زد که انتهای توانایی مالی هر یک از طرفین بحران در کجا قرار‌دارد، می‌توان با مقایسه آن‌ها، انتهای بحران را حدس زد. مثلاً اگر بحران‌ساز، A ریال و بحران ستیز Bریال، داشته باشد، طبیعی است که اگر B A بحران ادامه می یابد وممکن است به سقوط بحران‌ستیز بیانجامد و اگرB › A  باشد، بحران‌ستیز پیروز میدان خواهد‌بود. تنها در صورتی‌که  A = B باشد، عوامل دیگر در این خصوص دخالت می‌کنند، مثلاً ممکن است عوامل روانی، حوادث و امثال آن‌هم مؤثر واقع شود و اگر همه شرایط مساوی باشد، بحران همچنان ادامه خواهد‌یافت. ادامه بحران، دو حالت دارد: یا یکنواخت است یا متناوب، یعنی یا این‌که درگیری هر روز ادامه خواهد‌داشت، مانند مبارزه ببرهای تامیل در سریلانکا و یا این‌که گاهی یک‌طرف حاکم و گاهی محکوم است، مانند آمریکا که گاهی حزب دموکرات و گاهی حزب جمهوری‌خواه حاکم می‌شوند.

در انتخابات تهران، به‌طور مشخص ما شاهد صف‌بندی طویل جهانی در دو طرف هستیم؛ اوباما رئیس‌جمهور آمریکا، آنگلا مرکر صدر اعظم آلمان، چنان صحبت می‌کنند که گویی در داخل شهر تهران هستند و از این طرف هم هوگوچاوز، سید حسن نصرا... بسیار روشن  سخن می گویند، طوری‌که نقل عبارات آن‌ها هیچ تفاوتی با مسئولان ایرانی ندارد.  بطور خلاصه دراین بحران بورکرات‌ها، تکنوکرات‌ها و در یک اصطلاح کامل، یقه‌سفیدها در یک‌طرف هستند، توده‌های میلیونی دهقانی و روستایی در طرف دیگر. آراء کسانی‌که به ماهواره‌ها و رسانه‌های خارجی بیش‌تر دسترسی دارند، همه در یک صف و کسانی‌که به تنها رسانه ملی، دل‌بسته‌اند در طرف دیگر است و در ادامه این تحلیل با توجه به بحران مالی غرب و ورشکستگی‌های شرکت‌های آنان می‌توان گفت، تصویب 400 میلیون دلار، فقط جنبه نمایشی دارد و این مجوزی است تا کارکنان کاخ‌سفید و سنای آمریکا به‌نام کمک به ایرانیان، خودشان آن‌را هزینه کنند و این به معنی آن‌است که بودجه بحران‌سازان، کوتاه و لذا بحران، پایان‌یافته تلقی می‌شود

شانگهای

شانگهای

ایران؛ عضو ناظر یا حاضر؟

 در حالی‌که ایران با 6 پیشنهاد مشخص در اجلاس شانگهای شرکت کرد، هنوز هم به عنوان ناظر در جلسات حاضر می‌باشد که به نظر می‌رسد اثر‌گذاری آن از بسیاری از اعضاء بیشتر است. اجلاس شانگهای در واقع مجمع اعضای اثر‌گذار در اقتصاد آسیا است.

آسیا، مجامع اقتصادی گوناگونی دارد؛ از جمله اکو که شامل ایران، افغانستان و پاکستان و برخی از کشور‌های مستقل و آسیای میانه می‌باشد.

«آ ‌سه ‌آن» که ترکیبی از کشور‌های جنوب‌شرقی آسیای به مرکزیت اندونزی و مالزی است.

شورای همکاری خلیج‌فارس نیز گرچه یک مجمع ظاهراً سیاسی است، ولی بیشتر کاربرد اقتصادی دارد؛ حتی کشور‌های عربی، پیشنهاد پول عربی داده بودند که هنوز موافقت نشده است؛ اما به حال، همه و همه به دنبال طرح‌های جدید اقتصادی و بالا بردن درآمد‌ها فعالیت می‌کنند.

البته سازمان‌های بین‌المللی هم وجود دارند که کشور‌های آسیایی در‌ آن عضو هستند؛ مثلاً اپک یک مجموعه نفتی است که غالب اعضای آن، کشور‌های آسیایی هستند و موثر‌ترین عضو آن، یعنی عربستان، ایران و عراق در آسیا واقع شده‌اند و با نگرشی به مجامع اقتصادی دیگر، تقش ایران در بسیاری از آنان برجسته‌تر است.

آسیا به مانند یک قاره کهن، دارای سابقه بسیار طولانی در اقتصاد و تجارت و تولید و امور جمعی است. شاید اولین اتحادیه‌ها را اتحادیه جاده ابریشم می‌توان گفت؛ یعنی تمامی کشور‌های حاشیه این جاده از ابتدا تا انتها در یک امر مشترک بودند: تجارت آزاد با کمال امنیت و آسایش، یعنی مسیر جاده ابریشم کاملاً امن نگه داشته می‌شد و تاجران در رفت‌و‌آمد آن امنیت کامل داشته‌اند.

شاید قرارداد نوشته‌شده‌ای هم در این زمینه وجود داشته که کشور‌های هم‌جوار جاده ابریشم با امضای آن توافق‌نامه به مفاد آن عمل می‌کرده‌اند و یا این قرارداد، نا‌نوشته بوده و همه می‌دانستند چه باید بکنند و یا اصولی را اعلام کرده بود و همه به آن احترام می‌گذاشتند.

ایران به‌دلیل وسعت ایالات و ؟؟؟ آن، بیشترین مسیر طولانی این جاده را در درون خود جای می‌داده و یا در واقع، جاده ابریشم شامل سه قسمت مهم بوده است؛ قسمت ابتدایی، قسمت انتهایی، قسمت میانی. در واقع چین، اهمیت خود را در مبدا بودن این جاده یافته بود؛ یعنی همیشه می‌دانستند که جاده ابریشم از چین شروع می‌شود! و همین‌طور انتهای آن هم زیاد مهم نبود، زیرا همه می‌دانستند همه راه‌ها به رم ختم می‌شود؛ اما اصل موضوع این بود که جاده ابریشم، مخصوصاً در دوره هخامنشیان، بیش‌ترین پیشرفت خود را مدیون ایران بوده است. آسیا چه به لحاظ تاریخی که اشاره شد و چه به لحاظ جغرافیایی، امروزه کاملاً به ایران وابسته است. ایران در مرکز آن قرار گرفته و با اینکه بسیار کوچک‌تر از قرون گذشته است؛ ولی چون همه راه‌های بین شرق غرب و شمال جنوب آن از راه ایران می‌گذرد؛ لذا ایران کوتاه‌ترین وسیله و راه تجارت و یا در واقع، ترانزیت کالا است.

دریای عمان، خلیج‌فارس، دریای مازندران؛ هر سه از لحاظ اقتصادی برای حمل‌و‌نقل دریایی کالا‌ها اهمیت فوق‌العاده‌ای دارند. اهمیت خلیج‌فارس به‌قدری زیاد است که گلوگاه تجارت جهانی هم محسوب می‌شود. در حال حاضر، ما شاهد حضور همه قدرت‌ها در آب‌های بین‌المللی آن هستیم، وجود ناو‌های آمریکایی یا انگلیسی، فقط جهت تامین امنیت کشتی‌های تجاری است و معیار و مکیال جهان هم محسوب می‌شود.

امروزه سوال از اینکه شرق، غرب و شمال جنوب یعنی چه، زیاد پیچیده نیست؛ شرق جهان کجاست؟ و غرب آن کجاست و معیار این شرق و غرب کجاست؟ کجاست که مرکز زمین است و شرق و غرب با آن سنجیده می‌شود و دقت در این موضوع نشان می‌دهد که خلیج‌فارس یا ایران مرکز جهان است. این البته فقط جغرافیایی نیست، ولی مقصود در اینجا همین مسئله جغرافیایی، مهم است؛ یعنی جهت‌یابی جهان از روی خلیج‌فارس است؛ یعنی شرق جهان، شرق خلیج‌فارس است و غرب آن، غرب جهان! شمال آن، شمال جهان و جنوب آن، جنوب جهان. علت تجزیه ایران هم، اهمیت فوق‌العاده آن بوده است؛ زیرا ایران دارای سرزمین‌های نفت‌خیز بوده است و این طمع استعمار را برانگیخته بوده که طی سال‌های اخیر، دو قطعه از آن را به بهانه‌ای کرد و بعد از تاسیس سازمان ملل، به نام قانون و سازمان ملل آنها را تجزیه و هر کدام را به یک کشور تبدیل کرد. آخرین ماجرای آن، بحرین است که تا همین اواخر، جزء ایران بود و با یک توطئه جدا شد و همه آنها به خاطر نفت بود و حتی بعد از انقلاب اسلامی هم می‌خواستند خوزستان را به نام عربستان جدا کنند و نفت آن را استعمارگران راساً استخراج کنند و با این حرکت همیشه به‌عنوان یک خطر، ایران را تهدید می‌کند و هرگاه ایران دچار کوچک‌ترین مسئله‌ای می‌شود، تجزیه‌طلبی مطرح می‌شود و مانند شمشیر دیمقرین بر بالای گردن ایران است. در واقع فرصت‌سوزی در پیشرفت ایران، به‌وسیله تهدید قومیت‌گرایی صورت می‌گیرد. اکنون در سیستان و بلوچستان ما شاهد بودیم که در مسئله هسته‌ای، چه مقدار مسایل قومیتی و ترور و وحشت ایجاد کردند و یا اخیراً در مقابل وحدت مردم در انتخابات، خواسته‌های غیر‌مدنی به عنوان؟؟؟ مدنی مطرح شدند. قبول رای اکثریت فراموش شد و اقلیت، خواستار حاکم شدن بودند و با اینکه هیچ‌گونه بهانه یا مدرکی برای رد اعداد نداشتند، فقط به دلیل تمایلات شخصی، تصور تقلب و امثال آن را در جامعه پراکنده می‌کردند تا مردم از این پیشرفت، احساس ناراحتی کنند و این امر، باعث تخریب و آشوب شده و از هرگونه پیشرفت جلوگیری می‌کند و این به‌دلیل حضور ایران با پیشنهاد‌های بزرگ در نشست شانگهای انجام می‌شد تا آن را تحت‌الشعاع قرار دهد

سید احمد حسینی ماهینی