От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

تئوری‌های نوین سرمایه‌گذاری (321) مناقصه و مزایده سرمایه‌گ

تئوری‌های نوین سرمایه‌گذاری (321)




مناقصه و مزایده

سرمایه‌گذاری (Investing) یکی از فعالیت‌های اصلی هر انسانی است؛ زیرا که انسان تمایل دارد ثروت خود را افزایش دهد. این افزایش ثروت چه در مادیات و چه معنویات فرقی ندارد؛ یعنی در هیچ جایی تمام‌شدنی نیست: «منهومان لایشبعان، طالب‌العلم و طالب‌الدنیا»، دو گروه، گرسنه هستند که هرگز سیری ندارند، طالب دنیا و طالب علم؛ یعنی افزایش ثروت علمی یا ثروت مادی را محدودیتی نیست که شخصی از افزایش آن هراس داشته باشد؛ بلکه برعکس انسان از کاهش ثروت خود ابراز نگرانی دارد. مسأله خساست یا خسیس بودن افراد، از همین احساس نشأت می‌گیرد؛ چراکه انسان‌ها، اموال یا ثروت را جزیی از خود و وجود خود می‌دانند و هرگاه کاهش یابد، مانند این است که قطعه‌ای از بدن او را جدا کرده‌اند و این احساس بشری، در همه زمان‌ها و مکان‌ها یکنواخت است؛ یعنی همان‌طور که انسان فرزند خود را دوست دارد، تولیدات و ثروت‌های خود را چه به‌صورت مادی یا معنوی دوست دارد، زیرا آن را جزیی از خود احساس می‌کنند. نویسنده‌ای که مقاله‌ای را می‌نویسد، مانند کفاشی که با دست کفش می‌دوزد یا معماری که یک خانه می‌سازد، رابطه و احساس‌شان یکسان است. برجسته شدن این احساس در مواقعی که تضاد رابطه وجود دارد، بسیار روشن می‌شود: فرض کنید پدری هم فرزند دارد و هم ماشین، تا موقعی‌که فرزندش به ماشین ضربه‌ای نزده است، هر دو را دوست دارد، ولی اگر احیاناً یکی از آن دو به دیگری ضربه‌ای بزند، در این حالت دچار تضاد یا دوگانگی می‌شود و حداقل آن با کتک زدن یکی از آنها خود را نشان می‌دهد؛ مثلاً وقتی دست بچه‌اش لای در می‌ماند، ماشین را کتک می‌زند تا خشم خود را نشان دهد و برعکس موقعی که فرزندش شیشه ماشین را می‌شکند، کتک می‌خورد! این نوع عکس‌العمل انسان در همه موارد است. یعنی شادی دوستی فرزند، محصول، بسیاری از مشکلات بشری را می‌سازد و بهره‌کشی از همین‌جا آغاز می‌‌شود. بهره‌کشی یعنی این‌که برای افزایش ثروت خود، محصولات دیگر را از آن خود دانستن انسان بر اثر شدت دوست داشتن فرزندانش ممکن است حتی دست به دزدی هم بزند تا ثروت خود را افزایش دهد.

تفاوت سرمایه‌گذاری و سرقت

افزایش ثروت انسان به هر قیمت را نمی‌توان سرمایه‌گذاری نام نهاد؛ زیرا ممکن است این افزایش محصول دیگران باشد؛ لذا اینجا بحث مالکیت مطرح می‌شود. انسان وقتی می‌تواند سرمایه‌گذاری خود را صحیح بداند که تمام عوامل تولید ثروت یا محصول متعلق به خودش باشد؛ اگر این‌طور نباشد، باید سهم عوامل تولید را بپردازد و این باعث کاهش ثروت او می‌شود و این کاهش ثروت همین‌طور که اعلام شد، باعث رنجش شخصی می‌شود و لذا اشخاصی که تمایل به کاهش ثروت ندارند، از دادن سهم عوامل تولید خودداری می‌کنند. شاخص‌ترین نمونه، پرداخت مالیات است. سرمایه‌گذاری، محیط اجتماعی امن و باصرفه می‌خواهد و دولت‌ها وظیفه ایجاد چنین فضای مطمئن را بر عهده دارند و در مقابل، سهمی از عوامل تولید هر محصول را به خود اختصاص می‌دهند؛ اما سرمایه‌گذار در این حالت‌ها دچار تضاد می‌شود؛ یعنی از یک طرف نیاز به امنیت سرمایه‌گذاری او را به سوی دولت جذب می‌کند و از سوی دیگر، کاهش ثروتش از طریق پرداخت مالیات او را از دولت دور می‌کند؛ لذا سرمایه‌دار دو وجهه دارد: دوست‌دار دولت و مخالت دولت، تا موقعی‌که امنیت تأمین باشد، حاضر نیست مالیات خود را پرداخت نماید؛ لذا این قسمت که به عنوان مالیات است اگر پرداخت نشود، سهم عامل تولید پرداخت نشده است و این عدم پرداخت سرقت محسوب می‌شود. سرقت یعنی تخصیص سهم عوامل تولید به خود یا نپرداختن سهم آنان یا برداشتن سهم تولیدی که تعلق به او ندارد؛ لذا سرمایه‌گذاری برخلاف اعلام غرب، شدیداً با اخلاق و ارزش‌ها درگیر است و باید حلال و حرام را رعایت کند و یک سرمایه‌گذاری با سود مشروع باشد؛ در غیر این صورت، ما شاهد خواهیم بود سرمایه‌داران بسیار ثروتمند و کارگران بسیار فقیر دو طبقه متفاوت به‌وجود می‌آید و این اختلاف طبقاتی هر روز بیشتر می‌شود؛ زیرا ثروتی که سرمایه‌دار اندوخته است، حاصل دسترنج خودش نبوده، بلکه سهم دیگران بوده است که برای خود برداشته است.

سهم عوامل تولید ثروت

سرمایه‌گذاری مجموعه عملکرد‌های پیچیده و عوامل تولید ثروت هستند که در نهایت باعث افزایش آن می‌شوند. ابتدا افزایش واقعی نیست، بلکه جمع جدیدی از موجودی‌های قبلی است، مانند یک ساختمان که از مصالح مختلف موجود در جا‌‌های دیگر ایجاد می‌شود؛ یعنی معمار سفارش خرید آجر را از کارخانه آجر‌پزی و سفارش میل‌گرد را از آهن‌فروشان و سفارش ماسه را از معادن ماسه می‌گیرد و آنها را در یک جا گرد آورده، با طرح خود روی هم می‌چیند و در نهایت یک ساختمان ساخته می‌شود. این ساختمان، یک سرمایه است، افزایش ثروت است و در نتیجه قدرت و ثروت یک شخص را که مالک آن است، بالا می‌برد.
لذا در تجزیه و تحلیل سرمایه‌گذاری هم باید نقش عوامل ترکیبی آن به خوبی شناخته شود؛ البته در دنیای سرمایه‌داری، این تجزیه و تحلیل‌ها مهم نیست؛ مردم در واقع از دزدی بدشان می‌آید، ولی به آثار آن احترام می‌گذارند. معنی این حرف آن است که آنها در تجزیه و تحلیل داده‌ها و ستاده‌ها اشتباه می‌کند. داده‌های یک سرمایه‌گذار ممکن است همه آن چیزی نباشد که ستاده‌های آن هستند. در واقع ممکن است داده‌های دیگران باشد، ولی ستاده‌ها را خود بگیرد. مثلاً کارگر کار می‌کند؛ دستمزد او روزانه 8 هزار تومان است، ولی او 5 هزار تومان می‌دهد. این تفاوت حقوق در واقع سرقت سهم کارگر در سرمایه است و البته توجیه این امر، بسیار ساده است. ممکن است آن را زرنگی یا با‌هوش بودن معنی کرد؛ مثلاً وقتی تولید محصول شما 100 تومان می‌ارزد، شما بتوانید آن را 120 تومان بفروشید. این در واقع سرقت کردن از مصرف‌کننده است، اما هیچ‌کس این گران‌فروشی را سرقت یا دزدی نمی‌داند، بلکه اغلب مردم آن را یک نوع شیرین‌زبانی، چرب‌زبانی یا زرنگی محسوب می‌کنند و به همین شکل وقتی زیر پای شما یک دستگاه بنز آخرین مدل باشد، معمولاً از کسی نمی‌پرسد از کجا آورده‌ای، بلکه برعکس همه می‌گویند خوش به حال او و این است تجزیه و تحلیل سهم عوامل در افزایش ثروت و سرمایه‌گذاری کاملاً لازم و یک کار ارزشی است تا حقوق مردم شناسایی و صیانت شود، نه آنکه هرچه دزدید یا مالکیت دیگران را برای خود برداشت، بدون سزا و پاسخ بماند.

حذف نقش زمان

در سرمایه‌گذاری به روش غربی، زمان نقش مهمی دارد. به محض این‌که مثلاً 100 تومان سرمایه‌گذاری شد، نرخ تورم و بهره در آن محاسبه می‌شود و زمان، عامل مؤثری در کاهش یا ارزش آن است. به همین دلیل ارزش فعلی Present valuue یا ارزش آتی Future value بسیار مهم است و تفاوت این دو، نرخ بهره است. یعنی به محض این‌که شما پولی را وام می‌گیرید یا سرمایه‌گذاری می‌کنید، چرتکه انداخته می‌شود و کیلو‌متر زده می‌شود. این 100 تومان شما با بهره 19 درصد بعد از یک‌سال می‌شود 119 تومان و برعکس اگر 100 تومان را با 19 درصد وام بدهید، باید 81 تومان تحویل بگیرید! این فرض بر اساس آن است که زمان خود باعث افزایش ثروت می‌شود و ثروت را کاهش می‌دهد (نرخ تنزیل)؛ اما واقعیت این است که سرمایه چه در دست من باشد و چه در دست شما تا با عوامل دیگر ترکیب نشود، تغییری نمی‌کند و این مفهوم تفاوت ربا و بیع است که خداوند فرمود: «احل‌الله البیع و حرم الربوا... خداوند سرمایه‌گذاری را حلال و نزول‌خواری را حرام کرده است» یعنی سرمایه در دست هرکس‌ باشد، فرق نمی‌کند و فقط باید با آن کار کرد تا آن را افزایش داد؛ در حالی‌که در سیستم مراجعه یا سیستم ربوی بانکی، به محض خروج پول از بانک به عنوان وام کنتور بهره شروع به کار می‌کند؛ در حالی‌که عقل سلیم می‌داند خروج پول از بانک ذاتاً سرمایه‌گذاری نیست و نباید ملاک اخذ بهره و سود توسط بانک‌ها یا هر مؤسسه اعتباری دیگر شود. بنابراین عامل «زمان» منهای عوامل دیگر هیچ نقشی در سرمایه‌گذاری اسلامی ندارد و این تئوری اسلامی است که می‌گوید بهره برای پول حرام است. بهره فقط از طریق کار است و کار ممکن است یدی باشد یا معنوی باشد؛ مثلاً معلم که درس می‌دهد، کار یدی نمی‌کند، بلکه از فکر خودش استفاده می‌کند؛ در حالی‌که ممکن است کارگر یا کشاورز با کندن زمین یا بار زدن و غیره کار یدی انجام دهند. پس ثروت به خودی خود زیاد نمی‌شود. زمان نقش تعیین‌کننده ندارد و فقط با کار کردن می‌توان آن را زیاد کرد و بهره و سود از آن به‌دست آورد.

اهمیت انسان‌مداری

در سرمایه‌داری غرب و تئوری‌های آن، انسان همانند چوب و آجر و آهن، یکی از مصالح تولید ثروت با همان معیار‌های یک‌دست و همسان است؛ یعنی بین انسان و حیوان و یا انسان و جمادات هیچ تفاوتی نیست. اولین تئوری‌پرداز بزرگ غرب، انسان را گوریل باهوش می‌داند و در تئوری‌های پیشرفته آنان، حداکثر یکی از اجزای سرمایه 5M محسوب می‌شود: Material، Man! و...؛ یعنی انسان هم‌ردیف مواد و مصالح است با تمام مشخصات آن؛ در حالی‌که در فرهنگ شرق این برابری، بد‌‌ترین ناسزا محسوب می‌شود. کافی است به یک نفر بگویند حیوان یا بگویند سنگ! این بد‌ترین ناسزا‌ها است و در روایات ما می‌خوانیم که سنگ حجر‌الاسود که در کعبه کار گذاشته شده است، از بهشت آمده و هنگامی که به زمین افتاد تا ارتفاع و محدوده زیادی را نور‌افشانی کرده و در اثر حرارت زیاد از دست دادن، سیاه شده است و این محدوده را حریم کعبه می‌گویند. اما، امام جعفر صادق‌(ع) می‌فرمایند: ارزش‌ یک مومن، بالا‌تر از این سنگ است و این معنی اقتصادی و سرمایه‌گذاری نیز دارد: می‌گوید اگر شما به دنبال زیارت حجر‌الاسود هستید، کافی است قلب مؤمنی را شاد کنید و یا به او کمک فکری و مالی نمایید. طبیعی است این همه ارزش دادن به انسان، نه به خاطر جسم و اعضای بدن اوست، بلکه به خاطر عقلانیت و اراده اوست. هر چند جسم او نیز ارزشمند است. در حال حاضر در جهان، پر‌سود‌‌ترین عناصر و بالا‌ترین تجارت سودآور، تجارت اعضای بدن انسان است. در همین کشور ما، یک عدد کلیه انسان تا 20 میلیون تومان خرید و فروش می‌شود، چه برسد به قلب، ریه یا کبد و حتی چشم او! یعنی فقیر‌ترین آدم‌ها در ایران، بالای صد میلیون تومان ثروت دارند! و اهمیت این ثروت از دید اولیای دین نیز غافل نمانده است؛ به همین جهت است که خرید و فروش اعضای بدن و حتی نبش قبر کردن یا مثله نمودن حرام است؛ زیرا بدن انسان ارزش دارد و نباید به خاطر سرمایه‌گذاری از آن استفاده کرد. در حالی‌که در فرهنگ سرمایه‌داری غربی با تمام این شعار‌هایی که به عنوان اومانیستی می‌دهند، بدترین ظلم‌ها را به بشر در مقابل سرمایه وارد می‌سازند و استثمار کارگران، جزء ذات سرمایه‌داری غرب است.

مالکیت از آن خداوند است

در تئوری‌های نوین سرمایه‌گذاری، همه به این نتیجه رسیده‌اند که سرمایه‌گذاران نباید رابطه مستقیم با سرمایه داشته باشند؛ زیرا نابودی یکی دیگری را به دنبال دارد؛ اگر ثروتمندی بمیرد، امکان این‌که فرزندان او بتوانند همان مسیر را ادامه بدهند، در حد صفر است. معمولاً پس از مرگ سرمایه‌داران، سرمایه‌گذاری آنها هم نابود می‌شود؛ مگر این‌که این رابطه، قطع شود؛ لذا جدیداً تئوری‌های شایسته‌سالاری مطرح شده است. شایسته‌سالاری یعنی ارتباط مالکیت با مدیریت باید جدا باشد و کسانی باید مدیر باشند که بتواند سرمایه‌گذاری را حفظ نمایند و نسبت‌های فامیلی باید از بین برود. این تئوری بسیار ساده و روشن در قرآن بیان شده است: «لله ملکوت السماوات و الارض: همه مالکیت‌ها از آن خداست» معنی سلبی این جمله آن است که هرکسی می‌توانند از این ملک استفاده کند، ولی مالک آن نیستند و مسلم است استفاده از یک ملک به معنی تخریب آن نیست و مالک از آن کسی بیشتر خوشحال می‌شود که ملک او را حفظ کند و آن را افزایش داده یا توانمند کند و برای نشان دادن توانمند‌سازی اشارات زیادی دارد که در زمین بگردید و ببینید عاقبت کسانی که خود را مالک می‌دانستند، به کجا رسیدند! می‌فرماید: «سیروا فی الارض فانظروا کیف عاقبه الذین کذبوا بآیات الله» اما کسانی‌که به مالکیت اهمیت نداده و بلکه بیشتر به مدیریت پرداختند، از زمین خداوند گنج یافتند و ثروت‌های بی‌شمار به‌دست آوردند و چه ثروتی بالا‌تر از قلب انسان‌های با‌ایمان که در تسخیر انبیای الهی قرار گرفتند. نقل است که می‌گویند حوریان بهشتی آنقدر زیبا هستند که تصورش در ذهن نمی‌گنجد؛ امام علی‌(ع) می‌فرماید: «اگر عطر یکی از این حوریان بهشتی در این دنیا بپیچد، تمام مردان دنیا از شوق می‌میرند؛ اما امتیاز انسان از این هم بالا‌تر است، زیرا نقل می‌کنند اگر همسر انسان صالحه باشد، زیبایی او چندان خواهد بود که تمام حوریان نزد او مانند عروسک‌های این دنیایی به نظر می‌رسند و این عشق به خوبی‌ها بالا‌ترین سرمایه انسان‌ها است، زیرا در همین دنیای غرب هم ما می‌بینیم با تمام تحقیر‌هایی که نسبت به انسان روا می‌دارند، ولی عشق و دوستی و محبت را بالا‌ترین سرمایه می‌دانند، فقط کافی است بدانیم تمام زحمت کشیدن‌ها و سرمایه‌اندوزی‌های سرمایه‌داران برای به‌دست آوردن محبت یک محبوب است؛ آنجا که می‌گویند در هر حادثه‌ای پای یک زن در میان است، یعنی تمام فتوحات ناپلئون بناپارت فقط برای به‌دست آوردن یک قلب بوده است.

سید احمد حسینی ماهینی

دانشگاه‌های آمریکا نیز در اثر بحران اقتصادی، دچار رکود شده‌اند

سخن اول: سخن اول (322) سخن اولمناقصه و مزایده

مهاجرت معکوس

دانشگاه‌های آمریکا نیز در اثر بحران اقتصادی، دچار رکود شده‌اند.

اسپانسر‌های مالی تحقیقات صنعتی کارخانجات که از بین رفته‌اند، زیرا کارخانجات در فروش روزانه ضرر می‌دهند، چه رسد به آن‌که برنامه تحقیقات برای فروش سال‌های آتی را داشته باشند؛ اما اخیراً خبر جدیدی به دست آمده که نشان می‌دهد دانشجویان و فارغ‌التحصیلان با مشکل کاریابی و اشتغال مواجه هستند؛ یعنی برخلاف گذشته که آمریکا و اروپا آمال تحصیل‌کردگان برای کار بهتر بود، امروز به کابوس بیکاری تبدیل شد؛ مخصوصاً این‌که دانشجویان غیر‌بومی بیشتر از دیگران این فشار را تحمل می‌کنند، زیرا به طور طبیعی اگر کار وجود داشته باشد، اولویت با غیر‌مهاجرین است و مهاجرین در صورتی که نتوانند کار پیدا کنند، تنها راهی که باقی می‌ماند، بازگشت به کشور‌های خودشان است و آمار مهاجرت‌های تحصیل‌کردگان از آمریکا و اروپا هر روز بیشتر می‌شود و این خود دلیل محکمی است برای این‌که ثابت کند قدرت اقتصادی و بالطبع قدرت سیاسی نیز در حال انتقال از غرب به شرق می‌باشد؛ زیرا نخبگان کشور‌ها علاوه بر مسأله اشتغال، مسأله نفوذ در عامه هم دارند؛ یعنی روشنفکران وسیله اعمال قدرت قدرتمندان هستند؛ زیرا قدرت به خودی خود خشن و ناراحت‌کننده است و این طبقه روشنفکر هستند که با کلمات بازی می‌کنند و آن را قابل تحمل می‌سازند! شاعران، نویسندگان، تحلیلگران سیاسی و اقتصادی وظیفه‌ای جز این ندارند تا قدرت را توجیه کنند. برای درک بهتر موضوع، نگاهی به بازار بیافکنیم. کلمه بازار در میان غیر‌بازاری‌ها و مخصوصاً کارمندان دولت کلمه خوبی نیست و بازاری آدم خوبی نیست؛ اما می‌بینیم همه کسانی که مخالف بازار هستند، فقط اسم آن را بد می‌دانند، والا به موقع به بازار می‌روند و همه چیز را از همین بازاری‌ها می‌خرند. واسطه تبدیل آن کابوس به این رویا، تبلیغات است؛ یعنی وقتی شما فرش دستباف را در تلویزیون تبلیغ کنید، بازار فرش‌ فروش‌ها رونق پیدا می‌کند! کفش و لباس و کیف و غیره هم بر اثر تبلیغات برای مردم ضروری می‌شود و لذا باید دید که چگونه همه چیز به راحتی معکوس می‌شود تا هنگامی که غرب قدرت داشت، دانشمندان را یا به طمع در می‌آورد یا آنها را می‌دزدید و هر دو کار برایشان مثل آب خوردن بود. دانشمندان هسته‌ای را می‌دزدید و دانشمندان معمولی را می‌خریدند؛ اما حالا که وضع بد‌تر شده و بودجه‌ای حتی برای خودشان ندارند، لذا خرید و فروش دانشمند و یا دزدیدن آنها معنی ندارد. این است که حضور دانشمندان در کشور‌های خودشان نشان انتقال قدرت است. اقتصاد هم به معنی بعدی از ابعاد زندگی انسانی همراه و قدرت منتقل می‌شود و یا در اثر تعامل این دو می‌توان گفت اقتصاد باعث قدرت می‌شود و قدرت باعث اقتصاد. با پول و تبلیغات می‌توان رییس دولت را تعیین کرد و رییس دولت هم می‌تواند با اعمال قدرت، به درآمد‌های کلانی دست پیدا کند؛ از این‌رو است که انتقال نخبگان از کشوری به کشور دیگر تابعی است از قدرت و ثروت و مطالعات نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر دانشمندان به کشور‌های چین، هند، پاکستان می‌رفته‌اند، ولی هر چه به زمان فعلی نزدیک می‌شویم، تمایل آنها برای آمدن به ایران بیشتر می‌شود. سید احمد حسینی ماهین

قومیت‌گرایی، پتانسیل سرمایه‌گذاری (318)

قومیت‌گرایی، پتانسیل سرمایه‌گذاری (318)




طرح جامع سرمایه‌گذاری که در نشریه «مناقصه‌مزایده» در مورد استانی کردن سرمایه‌گذاری‌های بین‌المللی ارایه شد، اولین بار توسط استان همدان صورت اجرایی به خود گرفت: همایش یک‌روزه سرمایه‌گذاری بین‌المللی در همدان در حالی گشایش یافت که می‌توان آن را برای تمام استان‌ها، حتی شهرستان‌ها و روستا‌ها عملی ساخت. مفهوم این امر، آن است که تمام سرمایه‌گذاران فرارکرده و یا مهاجرت کرده و یا انتقال مکان داده، بدون تغییر محل زندگی، حاصل دسترنج خود را به زادگاه‌شان ارسال دارند. فرآیند این انتقال، بسیار پیچیده و همیشگی بوده است؛ یعنی تمامی انسان‌ها در طول تاریخ که مهاجرت نمودند، هرگز از زادگاه خود روی‌گردان نشدند؛ زیرا علایق دوران کودکی هرگز از ذهن انسان پاک نمی‌شود. این علایق به صورت‌های گوناگون خود را نشان می‌دهد؛ مثلاً ما شاهد هستیم اولین کاری که کارگران فصلی یا کارگران مهاجر انجام می‌دهند، جمع‌آوری دستمزد‌ها و ارسال آن برای اقوام می‌باشد؛ یعنی همه می‌دانند که یک کارگر افغانی که در ایران کار می‌کند، همه مشغله ذهنی‌اش این است که کمتر خرج کند و بیشتر پس‌انداز کرده و آن را به افغانستان بفرستد. همین‌طور کارگران ایرانی که به دبی یا ژاپن می‌روند، نه به خاطر علاقه آنها به چشم بادامی‌هاست، بلکه به خاطر علایق دوستی و حبّ وطن است و هدف آنها، جمع‌آوری هرچه بیشتر سرمایه و بازگشتن پیروزمندانه به ایران است. البته ممکن است اقامت‌ها یا ازدواج‌هایی هم صورت پذیرد، ولی همه آنها به خاطر ایران است؛ یعنی مهاجر ایرانی می‌خواهد بگوید استعداد او این کار‌ها را انجام داده است و اگر در ایران شناخته می‌شد هرگز چنین کاری نمی‌کرد؛ لذا مرحله دوم سرمایه‌گذاری موردنظر ما از این انگیزه بهره می‌جوید، یعنی ایرانیانی که سرمایه خود را از ابتدا به ایران و همشهری‌ها و بستگان خود فرستاده‌اند که موضوعی از دست رفته است و نه این‌که نتوان برای آن برنامه‌ریزی کرد، ولی بیشتر هدف دسته دوم مهاجران هستند که به‌خاطر احساس تحویل‌نگرفتگی، در خارج از کشور به سرمایه و مال و منالی رسیده‌اند. لذا با حرکت همایش‌گونه استانی یا شهرستانی می‌توان به آنان یادآوری کرد، قدر شان شناخته و مقدمشان گرامی است. قومیت‌گرایی همیشه برای یک ملت تهدید محسوب می‌شود، ولی این امر می‌تواند تبدیل به یک فرصت شود. به لحاظ تئوریک در موارد اختلاف‌انگیز تنها راه وحدت گرایش به پراگماتیسم یا عمل‌گرایی است؛ لذا در این‌گونه موارد، بهترین راه، حل مشکل قومیت‌گرایی و دعوت آنان به سرمایه‌گذاری رقابتی است. عرق ملی و قومی هر‌کس برای این منظور مانند یک موتور محرک مالی و اقتصادی عمل می‌کند. از همایش‌های بین‌المللی که در همایش بین‌المللی ایرانیان خارج از کشور در سالن اجلاس سران الگو‌برداری می‌شود و نمونه آن در استان همدان انجام شد، می‌توان برای تمامی قومیت‌ها رونق اقتصادی، سود‌آوری، اشتغال و رفاه به بار آورد. البته قومیت‌گرایی در نظریات اسلامی هیچ‌گاه تهدید محسوب نمی‌شود؛ زیرا اسلام با یک تئوری ساده این موضوع را حل و فصل نموده است؛ آنجا که فرموده است: «الاسلام وطن المسلم؛ وطن یک مسلمان، اسلام است» هرجا اسلام باشد، همان‌جا وطن اوست و یا وقتی می‌فرمایند: «انما اکرمکم عند‌الله اتقاکم»؛ قبل از آن می‌فرماید اصل و ریشه همه انسان‌ها به یک زوج اولیه بر‌می‌گردد؛ حضرت آدم جد انسان و حضرت حوا، جده همه انسان‌ها است. اختلاف در زبان و رنگ پوست و امثال آن فقط برای شناسایی یکدیگر است و این فرمول بسیار ساده و قابل فهم است که چون همه شبیه هم باشند، امکان شناسایی ویژگی‌های فردی هرکس مقدور نیست؛ لذا همان‌طور که هر‌کس برای خود شخصیت مستقلی قایل است، ظاهر او نیز باید چنین باشد؛ بنابراین سیاه و سفید بودن، ترک و فارس شدن یا امثال آن ریشه در وحدت بشری دارد؛ مثلاً سرخ‌پوستان در افسانه‌های خود می‌گویند خداوند 4 خمیر (گل) درست کرد و آنها را در کوره گذاشت. اولی را که درآورد، هنوز خوب نپخته و آزموده نشده بود و سفید مانده بود! دومی کمی پخت و زرد شده بود، سومی را که آورد، سرخ شده بود؛ محو تماشای این بود که چهارمی یادش رفت و سیاه سوخته شد! مسلماً اقوام زرد یا سیاه هم برای برتری نژاد خود افسانه‌ها خواهند داشت، اما همه اینها عامل تخریب نباید باشد، اقوام بر یکدیگر برتری ندارند و همه با هم یکسان هستند و تنها باتقوا‌‌ترین آنها نزد خدا محبوب هستند. یکی از روش‌های تقوی هم سود رساندن به دیگران است. «بهترین شما کسی است که برای مردم سود‌آور‌تر و مفید‌تر باشد»: جمله پیامبر اسلام‌(ص) است که می‌تواند استراتژی سرمایه‌گذاری و سود‌آوری را برای مردم تعیین کند.

بنزین یک مسأله یا یک اکازیون برای سرمایه‌گذاری

نقطه ضعف‌های شخصی هیچ‌گاه بر خود انسان آشکار نیست؛ ولی دشمن همه آنها را شناسایی می‌کند تا بتواند از آن در مواقع لازم برای ضربه زدن استفاده کند. ملت ایران پس از انقلاب اسلامی ایران حیات دوباره‌ای یافت. در این تجدید حیات، یک تجدید حیات جهانی هم بود؛ افت‌و‌خیز‌‌ها شروع شد و مانند طفلی که راه رفتن را می‌آموزد، دوران جدیدی از پویندگی و بالندگی آغاز گردید. زخم‌های اولیه انقلاب اسلامی مانند شهادت بزرگانی چون شهید بهشتی و مطهری و رجایی و‌... بسیار زود و به موقع شروع شدند و جای آن را ایدئولوگ‌ها و دانشمندان جدید گرفتند و کتاب‌های زیادی در حوزه اندیشه نوشتند و یاد این اساتید را زنده و گرامی داشتند؛ اما در زخم دوم، جوانان برومند این مرز و بوم به مصاف دشمن تا دندان مسلح رفتند و در مسلخ عشق جام شهادت نوشیدند، ولی باز جای آنها را در عرصه فن‌آوری و علم و دانش، دانشمندان انرژی هسته‌ای گرفتند. کسانی که در یک دانشگاه و با یک رشته تحصیلی در آن شروع به کار کردند و هنری و علمی آفریدند که دوست و دشمن لب به ستایش آنان گشودند؛ اما امروزه اوباما می‌خواهد تغییر را ایجاد کند و او نمی‌خواهد از راه زخم وارد کردن بیاید، زیرا دیده است هر زخمی بر این نهال تازه‌رس به زودی خوب شده و تنه تناوری را به بار می‌نشاند. امروز سیاست‌مداران غربی مطالعات وسیعی را برای انحراف فکری و اخلاقی این جوانان آغاز کرده‌اند و تصور می‌کنند که این جوانان برومند، همان جوانان خودشان هستند که در دام افتاده و اقدام به مصرف مواد مخدر و مشروبات می‌کنند؛ آخر سر هم یا در کنار خیابان می‌میرند و یا خودشان را از بالای پل‌ها و ساختمان‌ها به زیر می‌اندازند؛ آنها در واقع مرگ این ملت را نشانه رفته‌اند و این مرگ را از جوانان و نوجوانان شروع کرده‌اند، ولی می‌بینیم با تمام کاهش قیمت‌ها و افزایش عرضه آن همه خلاف، جوانان همچنان بالا‌‌بلند و سرو‌قامت ایستاده‌اند.

نمایشگاه غذای حلال

سالیانه در مالزی، غذای حلال به نمایش در می‌آید و هر سال پر‌شکوه‌تر می‌شود و نقش ایران و جوانان صنعت‌گر ایرانی برجسته‌تر می‌شود و این نشان می‌دهد مردم دنیا روندی را آغاز کرده‌اند تا از مصرف غذای غیر‌حلال دوری جسته و به مصرف مواد حلال روی بیاورند. بنابر نظریه کارشناسان این گرایش نه تنها در بین مسلمانان افزایش یافتند، حتی در بین غیر‌مسلمانان نیز در حال زیاد شدن است؛ چه آنان معتقدند غذای حلال، همان غذای سالم است که انسان‌های برومند و بلند‌همت به جامعه تحویل می‌دهد. اکنون بحران جهانی در واقع یک فرصت بزرگ است، زیرا مردم از مصرف مواد قبلی به مصرف مواد جدید روی آوردند. تولید‌کنندگان مواد گذشته که اغلب مواد غیر‌حلال از قبیل مواد مخدر، مشروبات، سیگار و... بود، در حال از دست دادن بازار خود و رفتن به کام نابودی هستند و این بحران است برای آنان، ولی در عوض مسلمانان بازار یک میلیارد و نیمی خود را بر روی کالا‌هایی باز می‌کنند که حلال باشد و سیستم تولیدی جدیدی را بنا می‌نهند. این روند در ایران شتاب بیشتری دارد و مردم در دوران انقلاب اسلامی با خراب کردن مشروب‌فروشی‌ها و بستن کاباره‌ها این حرکت را آغاز کردند و امروز به انتهای آن نزدیک شده‌اند. اکنون دشمن هیچ کالایی ندارد که بتواند آن را عرضه کند و به ناچار به سراغ کالا‌هایی چون بنزین می‌رود. کنگره آمریکا در ادامه، سیاست‌های تیمی خود را در این سی ساله اخیر تصویب نموده که فروش بنزین را به ایران تحریم کنند؛ اما غافل از آن است که اولاً این یک فرصت برای ایران است، زیرا 80 درصد از درآمد نفت، صرف خرید این ماده آتش‌زا می‌شود و با سهمیه‌بندی کردن آن، می‌توان آن را کاهش داد و پول آن را صرف ایجاد پالایشگاه بنزین نمود؛ علاوه بر این‌که گاز‌سوز نمودن خودرو‌ها به سرعت در حال افزایش است، اما از همه مهم‌تر اینکه فکر خلاق ایرانی به‌زودی شگفتی جدیدی می‌آفریند و آن این‌ است که کاری خواهد کرد تا این تهدید هم مانند بقیه تهدید‌ها به فرصت تبدیل شود. به طور مثال: حضور پرثمر رهبر معظم انقلاب اسلامی در کردستان، امید پیشرفت و آبادانی بیشتر این سرزمین است.

سید احمد حسینی ماهینی