От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США
От Москвы до Газы.

От Москвы до Газы.

Ахмад Махини, кандидат в президенты США

یارانه نقدی یا غیرنقدی؟ کدام صحیح است (250)

بحث این‌که آیا یارانه پرداخت شود یا نه و آیا بهتراست نقدی باشد یا خیر، همیشه مهم بوده است. در برخی کشورها مانند کویت این یارانه یا سهم از در آمد نفت را نقدی می‌پردازند و برخی مانند عربستان به صورت غیر نقدی و نامشهود که از طریق ثابت نگهداشتن قیمت‌ها اعمال می‌شود. در ایران با اعتقادی که برخی از دست‌اندرکاران اولیه بعد از انقلاب اسلامی به سوسیالیزم اسلامی داشتند، اقدام به ایجاد ستاد بسیج اقتصادی نمودند که وظیفه سهمیه‌بندی کالاها را به عهده داشت و در زمان جنگ مأمور بود از کمبود و گرانی واحتکار جلوگیری کند اما به روش کاملاً سوسیالیستی ودولتی که همه چیز در اختیار این ستاد باشد. البته آن اشخاص به دنبال قدرت خود بودند که بعداًهم به نتایجی دست یافتند و چندی براریکه قدرت تکیه دادند ولی سنگی در چاه انداختند که با گذشت سالیان دراز هنوز عقلای ما نتوانسته‌اند از چاه در بیاورند و هر وقت خواسته‌اند آن را اصلاح کنند، به مشکلات عدیده‌ی مردمی و اقتصادی دچار شده‌اند. هم اکنون یارانه‌ها همه سهم مالیات دولت را به خود اختصاص می‌دهد و از آنجا که وزارت نفت هم تیول آنها بوده، همه درآمد نفت را به عنوان حقوق بالای مدیران و کارکنان ستادی و پروژه های عظیم نفتی و گازی به خود می‌بلعد! من یادم باشد که در سررسید دفتر سال دیگر بنویسم که رییس پتروپارس ادعا کرده است که 8 میلیارد دلار دولت در پروژه سرمایه‌گذاری کرده و یکساله 12 میلیارد دلار درآمد خواهد داشت یعنی 8 ماهه همه‌ی پول‌ها را پس خواهد داد! ولی می‌دانم که 8 ماه دیگر هم مثل حالا دولت را مجبور می کند تا ته خزانه ارزی را هم جارو کنند! فقط نمی‌دانم با کدام استدلال یا کدام بهانه! ولی به احتمال قوی به بهانه فازهای جدید و امثال این، گوش دولت را خواهد برید و نخواهد گذاشت یک دلار هم از پول نفت به ایران بیاید و در خزانه بریزد ولو حتی به صورت ظاهری و صوری! و همانجا در خارج خرج خواهد شد. مصیبت اقتصادایران وقتی پایان می‌پذیرد که به دور از جو سالاری پروژه و مروژه، واقعاً پول نفت عیناً به داخل ایران بیاید و در خزانه موجود باشد. و الّا بدهکار کردن حساب‌های ارزی و بستانکار کردن خزانه دولت از بابت فروش فرضی نفت و دریافت خیالی دلارها و یا یوروهای حاصله چیزی جز این در برنخواهد داشت که سلسله جلیله پروژه‌های دفع شده‌ی کشورهای صنعتی و دامپینگ، آنها را چند لاپهنا با دولت حساب کنند و پول آن را هم نقداً به دلار و از همانجایی که نفت می‌رود، بگیرند و یا به اصطلاح امروز، با روش بای بک؛ درآمد نداشته را از سال‌ها قبل خرج کنند. البته بحران اقتصادی آمریکا اینها را هم کچل کرده است و نمی‌دانند اینهمه پول را کجا ببرند و در کدام حساب بریزند! زیرا در جایی‌که اروپا 400 میلیارد یوروی بی زبان را به بانک‌ها می‌دهد و آمریکا 700 میلیارد دلار را خرج بانک‌هایی می‌کند که همه‌ی این پول‌ها صرف عیاشی مدیران آنها و دستمزدهای بالا و وام‌های کلان کارمندان نورچشمی کرده‌اند تا به هر حال، سهم اندکی هم در برگرداندن پول‌هایی که خارج فرستاده‌اند داشته باشد باید شکرگزار بود؛ البته آنها با جوسازی‌های نوین این امر را هم برای اقتصاد ایران خطر معنی می‌کنند! یعنی هم آن موقع که پول‌ها را خارج می‌کردند، می‌گفتند در ایران امنیت اقتصادی و سرمایه‌گذاری نیست و هم حالا که بر اثر نبود امنیت اقتصادی و مالی در آمریکا و اروپا مجبورند این پول‌ها را کمی برگردانند! اما از کید شیطان غافل بودن به این معنی است که ندانیم خداوند هم بهترین کیدها را دارد با دست خودشان، گردن خودشان را می‌زند و تمام آنهایی‌که با اِهِن و تلپ پول‌ها را بردند مجبورند با سلام و صلوات بیاورند. زیرا همه‌ی آنها بهتر از ما می‌دانند که 700 تریلیون دلار یا 400 تریلیون یورو حرف است؛ اگر دولت آمریکا و یا اروپا اینهمه پول داشتند که نمی‌آمدند به بانک‌ها بدهند. پس عقل اقتصادی‌شان کجاست؟ پول بی‌زبان را که نمی‌دهند دست آدم با زبان، آنهم کسانی که امتحان خودشان را پس داده و این‌همه بدهی بالا آورده‌اند. اینها همه بازی است که پول‌های ایران را نگهدارند و مثلاً بگویند که ضمانت می‌کنیم! ضمانت چه چیزی؟ بنده در مقاله‌ی دو سال پیش نوشتم که کنگره آمریکا حقوق کارکنان و حتی نمایندگان را ندارد بدهد و آنها قاشق چنگال‌ها را می‌دزدند و به جای حقوق خودشان می‌برند. ساز مان سیا و ارتش با کسری شدیدی از بودجه مواجهند و اصلاً حمله به عراق برای جبران کسری بودجه از نفت عراق بود و مواد مخدر افغانستان و یا حداقل وعده‌های توخالی عربستان که قول داده بود همه‌ی هزینه‌های این جنگ‌ها را بپردازند. حالا کار دولت آمریکا و 8 کشور صنعتی به جایی رسیده که با سیاه‌بازی می‌خواهند مانع انتقال دارایی‌های ایرانیان به داخل کشور شوند. آنها 400 تریلیون یورو را برای بانک‌ها می‌گذارند ولی شرط دارند! شرطی که بانک‌ها از عهده‌ی آن برنمی‌آیند و خود به خود؛ مسأله حل می‌شود... مانند انداختن گربه به گردن شیر در افسانه‌های ایرانی است. اقتصادایران به دلیل تحریم‌ها، خود به خود تبدیل به یک جزیره شده که از شدت طوفان‌های جهانی به دور است مگر این‌که باز همان سوسیالیست‌ها بیایند و با طرح مسایل منفی بخواهند این جزیره را هم به طوفان بسپارند که نمونه‌اش در همین طرح یارانه‌ی نقدی می‌بینیم که چه بلاها بر سر آن می‌آورند. به هر حال مردم ایران حق دارند ولو آزمایش هم شده که کمی از پول نفت را نقدی بگیرند و به هر زخمی که خودشان می‌دانند بزنند. سی سال ستاد بسیج اقتصادی از طرف مردم تصمیم گرفت؛ بگذارید یکسال هم خود مردم تصمیم بگیرند. اگر مردم ما فهیم هستند چرا در این مواقع نمی‌گیرند و احتیاج به قیم پیدا می‌کنند؟ بیایید حساب کنید درآمد خالص نفت را. هزینه در رفته چقدر است؟ بین جمعیت تقسیم کنید و بدهید. به خدا کمتر از یارانه‌های موجود می‌شود. دولت هم ضرر نمی‌دهد و کسری بودجه نمی‌آورد.

یارانه نقدی در زمان امام علی (ع)

ما در تاریخ همه چیز را تجربه کرده‌‌ایم. ائمه و معصومین هم داشته‌ایم. شداد و غلاظ هم داشته‌ایم. حضرت علی علیه السلام، تمام خزانه را نقدی بین مردم تقسیم کرد و تقسیم غیرنقدی مانند کمک به ایتام را از بودجه شخصی انجام می‌داد. یعنی اگر ما مقلد حضرت علی (ع) هستیم، بیاییم خزانه را تقسیم کنیم و اگر برنج و روغن و کره و گوشت می‌خواهیم بدهیم دولتمردان دلسوز یا سرمایه‌داران دلرحم بیایند و از بودجه شخصی خودشان بدهند. نه این‌که به بهانه‌ی برنج و گوشت، یارانه‌ها را ندهیم و بعد هم کشتی کشتی گوشت گم شود یا مرغ‌ها ناپدید شوند و یا همه چیز گران شود. چرا باید در مهمانی‌های دولتی (بجز در حضور رییس جمهور و رهبری معظم) ماهیچه گوشت گوسفند با استخوان برای هزاران نفر مهمان سرو شود در حالی‌که مردم عادی یک کیلو گوشت آبگوشتی را هم گیر نمی‌آورند. چرا باید هر روز در سمی‌نهارها! و امثال آن، چندین نوع غذا با ابتکارات بسیار بالا باشد ولی مردم عادی حسرت یک جوجه کباب بر دلشان بماند؟ اینها همه به خاطر این است که دستورات مقام معظم رهبری و رییس جمهور را نادیده می‌گیرند. درحالی‌که مثلاً در جلوی رییس جمهور آب خالی می‌خورند یا یک تکه نان به دست می‌گیرند، چرا وقتی رییس جمهور یا معاون اول ایشان جلسه را ترک می‌کند، حوادث دیگری اتفاق می‌افتد؟ برای این‌که رییس جمهور یا وزرا سر از کار آنها درنیاورند، تا جلسه‌ای می‌شود؛ خبرنگاران را بر سر آنها می‌ریزند و آنها را گرسنه و تشنه پای سین جیم نگهمیدارند و خودشان به رستوران‌های تاپ و تالارهای کاخ‌ها می‌روند؟ اگر این ریخت و پاش‌ها از خودشان است، اسراف است و اگر از بیت‌المال است که باید گفت حیف و میل است. غیر از روش امام علی (ع)، ما روش‌ها و حتی آیات قرآنی هم داریم. ما در قرآن تأکید زیادی بر زکات داریم. هر جا بر نماز تأکید شده، بلافاصله زکات آمده و نگفتند که زکات بگیرید. بلکه همه جا زکات بدهید آمده است. اقیمو الصلاه و اتوا الزکاه . لذا این مفهوم مالیات نیست. زیرا مالیات را دولت می‌گیرد. این مفهوم پرداخت یارانه است. یارانه را دولت نباید بدهد بلکه مردم خودشان باید بدهند. مصرف زکات دولتی نیست بلکه ملی است یعنی زکات را کسانی باید بگیرند که توانایی کار ندارند و البته دولت صالحه می‌تواند به عنوان رابط عمل کند ولی نه به عنوان رأس. در مسأله‌ی خمس، بر عکس است. قرآن می‌فرماید لله و لرسوله خمس. درآمد خالص هرکس برای خدا و رسولش است تا دست آنان باز باشد، برای مصارف مورد نیاز اسلام.
و لذا باید زکات نه به عنوان مصادیق، بلکه به عنوان روش و مفاهیم به کار گرفته شود. الآن مردم شتر ندارند یا وقتی 75 درصد جمعیت ایران شهرنشین هستند، از گندم و خرما و کشمش و گاو و گوسفند، برای آنها نمی‌توان صحبت کرد. حتی نقدینه‌ای که طلا و نقره باشد زیرا سیستم مالی اصلاً بر مبنای طلا و نقره نیست. شاید پشتوانه‌ی پول در برخی از کشورها هنوز طلا باشد ولی اکنون این روش‌ها هم منسوخ شده و نمی‌توان گفت پس اصل مهم و مورد توجه قرآن راکد شده و از دور خارج گردید. روایات زیادی داریم که هر چیزی زکات دارد. مثلاً زکات العلم نشره؛ زکات علم در انتشار آن است. برخلاف قانون کپی رایت در زمان ما که منشا ضدیت با تمدن را دارد، زکات هرعلمی انتشار آن است. زکات سلامتی روزه است و زکات هر چیزی باید محاسبه و پرداخت شود لذا اکنون به جای اسب یا شتر، مردم از ماشین و خودرو استفاده می‌کنند و به جای کشت گندم کارگاه دارند و یا به جای کشمش و خرما، انواع شیرینی‌جات موجود است. روح زکات در اسلام، همین است که شما هر چه دارید از خداست و خداهم گفته به کسانی‌که ندارند کمک کنید. اگر شما توانایی کار دارید؛ کسانی هستند که توانای کارندارند زکات شما با آنهاست. لذا محدود کردن زکات به نقدین و غلات ثلاثه و انعام اربعه و امثال آن فقط یک نشان و علامت است نه یک جزم و قطعیت. و این جاست که نقش مردم در توزیع عادلانه‌ی ثروت معلوم می‌شود لذا باید مردم را عاقل دانست و اگر سهمی از بیت‌المال دارند به آنها داد و آنها هم باید بدانند که سهمی از اموال آنها به دیگران تعلق دارد و اگر آنرا ندهند، از دو سو مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند. از یکسو که در اثر ندادن و نبخشیدن، قلب آنها قسی و حریص می‌شود و هرچه می‌خواهند کار می‌کنند و پس‌انداز می‌کنند و به کسی نمی‌دهند؛ باعث می‌شود دیگران نیز در پیله خودشان بتنند و جزیره‌های جدا از هم بسازند. یکی توانایی تولید گندم دارد و یکی توانایی تولید کفش. بدیهی است که باید آنها با همدیگر باید مبادله کنند. ولی اگر مبادله نشود، جامعه سودی نخواهد برد و این تجمع بلاوجه، حتی اگر پول نقد هم باشد همینطور است. مثلاً کسی گندم تولید کند، آن را بفروشد و پول آن را تقسیم نکند و همه را برای خود بردارد. نتیجه آن می‌شود که پول‌ها از چرخه اقتصادی خارج شده و سرمایه‌گذاری نمی‌شود و اقتصاد به رکود کشیده می‌شود. احتکار، بزرگ‌ترین عامل گرانی است حتی اگر این احتکار، احتکار وجوه نقد باشد. زیرا گردش وجوه باعث شکوفایی اقتصاد می‌شود و با احتکار آن، مردم نیازمند ممکن است وجوه بالاتری بپردازند ولی جامعه سعادتمند نخواهد شد چرا که ما با افرادی روبرو هستیم که فقط به فکر خودشان هستند و در پیله‌ی خودشان می‌تنند. آنها باید پیله را بشکافند و به پروانه تبدیل شوند و همه‌ی اقتصاد اسلام در همین نکته است. وقتی شما پولی را می‌بخشید، اول خودتان را خوشحال می‌کنید. زکات دادن نه برای فقراست بلکه برای تزکیه ثروتمندان است. خداوند به رسولش می‌فرماید: خذ من اموالهم صدقات تطهرهم. از آنها پولشان را بگیر؛ با این کار به آن پولداران خدمت می‌کنی.

هر انقلاب اجتماعی باخود هنر ومکتب فلسفی جدیدی را به وجود می‌آورد

 مکتب اسلامی یا تمدن ایرانی اسلامی که برترین هنر آن در مساجد و نقاشی‌ها دیده می‌شود، در اثر انقلاب صنعتی دور ریخته شد و نوع جدیدی که همگام با صنعت بود، پا به مبدان گذشت. حتی تعریف هنرهای سنتی یا هنرهای دستی نیز فرق کرد. امروزه در جهان هنرهای دستی آن هنرهایی نیستند که دانه به دانه توسط دست بشری ساخته شده باشند، بلکه کافیست یک بار توسط دست طراحی شده یا طراحی شده باشند والباقی به عهده‌ی ماشین و دستگاه‌های صنعتی است و به همین دلیل در بازار رقابت‌های بین‌المللی می‌بینیم چین و هند؛ گوی رقابت را از ایران حتی در ارایه فرش و مینیاتور برده‌اند. هرچه ما بر دستی بودن تمام کارهای آن اصرار کنیم، در جایی محاسبه نمی‌شود زیرا جهان، جهان صنعت و تقلید و ساخت و تولید و مشابه‌سازی است.

اما مهم این نیست. مهم این است که استادان هنر هم خود فروختگی به صنعت را افتخار می‌دانند. هنرآموز واستاد هنری که تدریس هنر می‌کند، انقلاب صنعتی را یک پیشرفت می‌داند. فقط به این دلیل که بعد از تمدن اسلامی بوده است! اما وقتی صحبت از انقلاب اسلامی می‌شود، قایل به پسرفت می‌شود! و می‌گوید گرچه انقلاب اسلامی در انتهای انقلاب‌های دنیاست و از تجربیات همه آنها بهره‌مند است ولی باز گشت به عقب و یک انقلاب ارتجاعی است! تا قبل از انقلاب اسلامی، همین آقا می‌گفت زمان؛ خودش تکامل است. یعنی همین‌که در زمان بالاتری قرار داریم متکامل‌تریم زیرا تجربیات گذشتگان را تا آخرین لحظه با خود داریم و تجربه امروز را تجمع تجربیات طول تاریخ است و لذا عقب‌گرد معنی ندارد! این نشان می‌دهد خود باختگی امری نیست که خیلی عجیب باشد. هرکس می‌تواند خود باخته باشد و تمام نظریات خود را زیر سؤال برد و البته ما از انقلاب اسلامی هم ممنون هستیم که توانست این مدعیان دروغین پیشرفت را مجبور به تناقض گویی کند. در اروپا و جهان، بعد از انقلاب صنعتی 1789 و باز شدن درهای زندان باستیل و فراهم شدن آزاداندیشی، مکاتب هنری قبلی به عنوان مکاتب کلاسیک همگی به تاریخ سپرده شدند و این کنار گذاشتن، به معنی با احترام رفتار کردن هم نبود! بلکه همان‌طور که سکولاریسم با اندیشه‌ی نو بسیار خشن برخورد می‌کرد. اندیشه‌ی نو نیز به نوبه‌ی خود بسیار خشن بود؛ به طوری‌که مثلاً در انقلاب اکتبر 1917 ما شاهد کشتار وسیع مردم؛ فقط به جرم داشتن عقاید کهنه هستیم. چیزی که شاید کلیسا انجام نداد. کلیسا شاید فقط گالیله را زندانی کرد و یا چند نفر را آن هم به دلیل این‌که می‌گفت این عقاید مسلمان‌هاست و با ابراز این عقاید، گرایش اروپاییان به اسلام بیشتر می‌شود ولی کشتاری که در انقلاب روسیه و یا انقلاب چین از مسلمان‌ها شد، هیچ دلیلی نداشت و فقط اتهام آنها باقی بودن بر عقاید خودشان بود. در اروپا و آمریکا، گرچه نگذاشتند اخبار هولوکاست‌های مسلمانان در بوسنی و هرزگوین و آلبانی و اسپانیا به گوش جهانیان برسد ولی کشتار مسلمانان به جرم داشتن عقاید با بهانه‌های تروریسم و ارتجاع چیزی نبود که بتوانند آن را بپوشانند. هم اکنون در تمامی کشورهای غربی، خوراک رسانه‌ها فقط حمله به عقاید مسلمان است و هنرمندان در اینجا نقش اساسی در توجیه این‌همه کشتار دارند زیرا آنها هستند که می‌توانند با معکوس نشان دادن همه چیز، سطح مردم باوری را بالا ببرند. حمله به حجاب زنان و بیرون آوردن آنان و کالا قراردادن آنها چیزی نیست که از دیده‌ها پنهان مانده باشد. امروزه همه‌ی دروغ‌ها و فریب‌های هنرمندان غربی فقط با چاشنی سکس و خشونت است، به خورد جوامع داده می‌شود و توجیه‌گران این عرصه هم همین خود باختگانی هستند که تناقض‌گویی را یک افتخار می‌دانند و حرف‌هایی که تا دیروز بوق و کرنا کرده بودند، چون امروز برعلیه آنهاست یا همه را تکذیب می‌کنند و یا آن را در بوته‌های فراموشی می‌گذارند. در 18 شهر قفقاز، این عملکرد به صراحت دیده می‌شود. مردم مسلمان و شیعه مرتضی علی، همه کار می‌کنند بجز آنچه که وظیفه شیعه است. آنان از نام حضرت فاطمه زهرا لذت می‌برند و کتاب‌های فراوانی به زبان خودشان می‌نویسند ولی نمی‌دانند که اول شرط این معصومه؛ باحجاب بودن است! مردان قفقازی، نام علی (ع) یا حسن و حسین که می‌آید، همه چیز را فراموش می‌کنند. آنان حتی اگر یک خرده نان بر روی زمین بریزد. آن را برمی‌دارند و می‌بوسند و می‌گویند برکت خداست ولی مانند آب، عرق می‌خورند! و نمی‌دانند که عرق در اسلام وشیعه حرام است. این همه فاصله، موقعی بسیار ناراحت کننده می‌شود که می‌بینیم علمای تشیع، مثلاً در قم یا نجف بر سر عنوان رهبر شیعیان جهان به رقابت می‌پردازند. در حالی‌که مثلاً در شهر لنکران، مردم نمی‌دانند قبله یعنی چه! حضراتی که با محبوبیت خود می‌توانند در باکو و قفقاز آبروی اسلام را بخرند، می‌روند در گوشه‌ای زاهدانه زندگی می‌کنند

سودهای غیر ریالی

سیاری از هزینه‌های انجام شده توسط یک ملت، ممکن است از جیب خود ملت برای دیگران باشد. در حسابداری ملی، هزینه‌های ملی و درآمدهای ملی منظور می‌شود، ولی هیچ‌گاه سود آن محاسبه نمی‌شود، زیرا سود ملی، در بطن خود مفاهیم غیر ریالی دارد که نمی‌تواند تبدیل به ریال شود. فرض کنید قیمت زمین چقدر است؟ آیا بودجه‌ی هزینه شده در 8 سال دفاع مقدس برای باز‌پس‌گیری زمین‌ها به صرفه بوده یا خیر؟

بدیهی است همه خواهند گفت که بیش از اینها هم اگر هزینه می‌شد، ما نمی‌گذاشتیم یک وجب از خاک وطن از ایران جدا شود. اما آیا چنین چیزی امکان‌پذیر است و چنین هزینه‌هایی قابل محاسبه است؟ پس آن چیزهایی که در حسابداری ملی درس می‌دهند، تولید ناخالص ملیGNP یا در آمد ملی چیست و چرا باید مورد تجدید‌نظر قرار گیرد؟ از زمانی‌که استادان اقتصاد گفتند only keep your benefit، منافع خودت را فقط حفظ کن، بشر بر سر دوراهی قرار گرفت. وقتی ما در طول تاریخ می‌خواندیم که فلان حاکم، مقداری از فلان جزیره را فروخته یا قسمتی از وطن را به بیگانگان واگذار کرده و مبلغی پول دریافت کرده، متعجب می‌شدیم و با خود می‌گفتیم مگر چنین احمق‌هایی هم پیدا می‌شوند؟ مثلاً وقتی مظفرالدین شاه قاجار، 18 شهر قفقاز و یا هرات و دیگر نقاط متعلق به ایران را به بهانه‌ی نداشتن بودجه برای قشون از دست داد، همه متأثر ‌شدند و در تاریخ از او به بدی یاد می‌کردند، ولی حالا معلوم شده است که آنان اصول اقتصاد را به خوبی می‌دانستند و قبل از آدام اسمیت و پل ساموئلسون و کینز به این رموز پی برده بودند. در واقعه آنها به دنبال حفظ منافع بودند، تا اینکه برای منافع ملت دل بسوزانند. متأسفانه سخیف‌ترین حرف‌ها و عمل‌ها در قالب بهترین تئوری‌ها در دروس اقتصاد معاصر به دانشجویان تدریس می‌شود. آیا در اصول و مبانی درس اقتصاد، از هشت سال دفاع مقدس هم سخنی به میان آمده است؟ اصولاً آیا منافع ملی در آنجا مورد نظر است و یا این‌که فقط راجع به سود و منافع شخصی و سرمایه‌های خصوصی است؟ آیا همین تئوری‌ها باعث نشده که ایرانیان به خارج از کشور بروند و بازارهای جهانی را قبضه کنند، ولی ملت خود را گرسنه نگه دارند؟ کارخانه‌دار ایرانی در آمریکا کاسبی می‌کند، اما همه‌ی این پول‌ها را از ایران برده است، بیشتر سرمایه‌داران دبی و امارات ایرانی هستند، لیکن فکر می‌کنند که در آنجا موفق‌تر عمل می‌کنند. وقتی پول یامفت در دستشان باشد، همه‌کسی می‌تواند راکفلر شود! آنها از بانک‌های داخل وام‌های کلان می‌گیرند و در خارج از کشور سرمایه‌گذاری می‌کنند و دست بانک‌ها هم از آنها کوتاه است، چرا که تابع قوانین جمهوری اسلامی نمی‌شوند! کار به جایی رسیده که هر دانشجو یا هر خارج رفته‌ای وظیفه خود می‌داند چند روزی به ایران بیاید و ایرانی‌ها را سر کیسه کند و سرمایه‌ای برای سفر آن ور آب خود جور کند و برود. اصلاً اگر آنهایی‌که در خارج سرمایه‌ای به هم زدنده‌اند، ملک و املاک خود در ایران را نمی‌فروختند و بابت ملک و املاک فروخته، از بانک وام‌های کلان نمی‌گرفتند؛ کسی می‌توانست در خارج سرمایه‌گذاری کند؟ از همه ساده‌تر، اگر قانون استرداد مجرمین اقتصادی تصویب شود و تمامی فراریان خراج از کشور مجبور باشند اقساط وامشان را بپردازند، آیا باز هم ثروتی در قطر یا امارات باقی می‌ماند؟ این سوئ‌استفاده از خلأ قانونی حتی دولت‌های خارجی را هم بر سر شوق آورده است. آمریکا به عنوان نمونه تا چه حد از پول‌های ایران را برای خود هزینه می‌کند؟ وقتی امریکا به راحتی پول‌های ایران در بانک‌ها را بلوکه می‌کند، این پول‌ها که در جا نمی‌زنند، بلکه به مصرف سرمایه‌گذاری در آمریکا می‌رسند و علت این‌‌که اکنون کشورهای عربی و امریکایی دچار رکود عظیم اقتصادی شده‌اند در همین نکته است؛ زیرا آنان بر روی درآمدهای ایرانی زیاد حساب باز کرده بودند و می‌توانستند به بهانه‌ی تحریم و یا انر ژی هسته‌ای هر روز این گاو ده من شیرده را بدوشن،د ولی از موقعی‌که ایران با‌قدرت ایستاد و در مقابل های و هوی هسته‌ای ترس به خود راه نداد و از تحریم‌ها نترسید، سراشیبی این دولت‌ها آغاز شد. امروزه دولت امریکا می‌داند نه تنها از ایران دیگر پولی به خزانه آمریکا واریز نخواهد شد، بلکه ایران در اولین خواسته‌ی خود، خواهان بازگشت تمامی اموال بلوکه شده خواهد بود، البته این شعار سال‌ها داده می‌شد، ولی جدی نبود. یعنی از همان اوایل این بحث مطرح بود، ولی آمریکا به هیچ‌وجه احساس نمی‌کرد که این طرح واقعی باشد؛ لذا به پشتوانه‌ی برخی سرمایه‌داران خود‌فروخته، هر روز تحریم‌های بیشتری اعمال می‌کرد و دارایی‌های بیشتری از ایران بلوکه می‌نمود؛ ولی از موقعی‌که غرور ایرانی بیدار شد و نوبت انتقام ایرانی‌ها رسید و معلوم شد ایرانی‌ها دیگر ترسی از اعلام ملیت خود ندارند و به دنبال کسب اموال خود هستند، ورق برگشت. دولت آمریکا 700 میلیون دلار برای نجات بانک‌ها پیش‌بینی کرد، اما همه می‌دانند که با وجود بیداری ملت عراق و لبنان و فلسطین و ایران امکان پرداخت چنین مبلغی وجود ندارد؛ زیرا همه‌ی امید آنها به چاه‌های نفت عراق و وعده‌هایی که عربستان و امارات در رابطه با تأمین مالی آمریکا داده بودند، بود؛ ولی بیداری ایرانی در ملت‌های همسایه هم اثر کرده و اکنون ملت عراق حاضر است لوله‌های نفت را به آتش بکشد، ولی به دست آمریکا و عربستان ندهد. امروزه دیگر مردم دنیا، اقتصاد پوچ اقتصاددانان آمریکایی را آیات قرآنی نمی‌دانند، بلکه با یک چرخش 180درجه‌ای به ایمان الهی و شرافت انسانی روی می‌آورند و از منافع مادی و معنوی خود در قبال منافع مادی دنیای سرمایه‌داری دفاع می‌کنند. در واقع امروزه در حسابداری ملی، واژه‌ی ایثار و فداکاری، جایگزین سود و منافع شخصی شده است